همه چیز برای ادن هازارد قصهٔ ما بر پایهٔ زیبایی، لذت و سرگرمی بوده است. لذت بردن از یک دریبل زیبا در حال دویدن، یک سانتر در نزدیکی نقطهٔ کرنر برای همتیمی، و سکانس آخری که در آن تصویر یک گلر درمانده و ناراحت قرار دارد. بازیکنی که شاید اگر مصدوم نمیشد میتوانست مسی بلژیکی فوتبال باشد. دومینیک فیفلد راجب او میگوید: کسانی که دوران حرفهای او را با دقت بیشتری دنبال کردهاند. مسیری که او را از باشگاههای کوچک رویال است، برنووا و ای اف سی توبیز به عنوان یک بچه در بلژیک به لیل در آن سوی مرز و سپس چلسی و رئال رساند- همیشه از این جادوی هیجانانگیز لذت بردهاند. این لذت مسری است. تماشای حرکت سریع هازارد در اطراف زمین فوتبال با توپی که به پایش چسبیده لذتبخش است. مگر این که کسی طرفدار تیمی باشد که او در حال نابود کردنش است. رفتار او همیشه از سر خوشحالی و سرخوشی است. او آنجاست تا از خودش لذت ببرد، چه با ارسال شوت با پای برهنه به گوشهٔ بالای دروازه پس از حضور یواشکی به زمینی در پشت خانه خانوادگی در برین لو کونت در کودکی باشد یا نفوذ به قلب تیم آرسن ونگر در مسیر کسب دومین قهرمانی لیگ برتر در سومین فصل، در حالی که کوکلَن به پشتش آویخته است. اشتیاق او در تمامی کارهایی که انجام میداد، دیده میشد؛ چه عبور موزون از سد یک حریف، لبخند به دوربین در رویدادهای رسانهای یا حضور در یکی از برنامههای اجتماعی باشگاهش. در پاییز 2016 و در طول احیای چشمگیر چلسی تحت هدایت آنتونیو کونته، او جلسهای را در محوطه سرپوشیده کوبام با حضور شاگردانی از دو مدرسه اصلی که بنیاد چلسی از نزدیک با آنها کار میکرد، برگزار کرد. این کودکان پس از این که یک صدا عبارت “عصر بخیر ادن هازارد” را گفته و به اشکال مختلف خودشان را معرفی کردند، جلسه پرسش و پاسخ فی البداههای را آغاز کردند. این بازیکن بلژیکی با آنها همراه شد و حتی علاقهای به اندرلخت در مقطعی را تایید کرد و این کودکان با دقت به تک تک کلماتش گوش میدادند.»
قصه از سال ۲۰۱۵ شروع شد. هازاردی که ستارهٔ تیم مورینیو بوده پنالتی خود را وارد دروازهٔ کریستال پالاس میکند و پنجمین قهرمانی چلسی در لیگ برتر را به ارمغان میآورد. اما نقطههای تاریک داستان را از مه ۲۰۱۹ شروع می شوند، فینال لیگ اروپا، باکو. هازارد دبل میکند، بهترین بازیکن بازی میشود و آرسنال را از دم تیغش میگذارند.
کمی بعد تصویری از او با پیراهن رئال مادرید در فضای مجازی منتشر میشود و... ادن هازارد تلاش زیادی کرد تا به همهٔ مردم بفهماند که او با بازیکنی مثل کالوین فیلیپس فرق دارد. تلاشی که او را به مادرید کشاند. ادامهٔ داستان را هم که حتماً میدانید. حضور در رئال مادرید، مصدومیتهای متوالی و سرانجام پیوستن به رویال آنتورپ بلژیک و کمی بعد هم خداحافظی، فعلأ به این فکر نکنید. برگردید به ۲ می ۲۰۱۶، تاتنهام با لسترسیتی در کورس قهرمانی است و باید در برابر چلسی پیروز شود. ده دقیقه مانده است، تاتنهام در استمفوردبریج با نتیجهٔ ۲ بر ۱ از چلسی پیش است، حرکت هازارد، پاس عالی برای دیگو کاستا، نفوذ او به قلب خط دفاعی تاتنهام، جلب کردن توجه موسی دمبله، ضربهٔ روی پا و باز شدن دروازهٔ هوگو لوریس و ادامهٖ ماجرا... همهٔ داستان هازارد به دریبلهایی مربوط میشد که بازیکن رقیب را مات و مبهوت میکرد. رقبا هر کاری برای جلوگیری از این دریبلها میکردند و به همین دلیل هم بود که او خیلی بیشتر از یک بازیکن معمولی مصدوم میشد. مرد بلژیکی همیشه احساس بامزه بودن داشت. چه زمانی که کلاه پیتر چک را بر سر خود میگذاشت و چه زمانی که لحن مخصوص ژوزه مورینیو را تکرار میکرد. وقتی او ۳۰ بازی بدون گلزنی را در استمفوردبریج گذراند و مورد مضحکهٔ کاربران شبکههای اجتماعی قرار گرفت به جای اینکه عصبانی شود خودش هم با آنها همراهی میکرد. بازیکنی که از نظر وینسنت کمپانی شبیه ترین بازیکن به مسی بود. عظیم شامدیل راجب هازارد میگوید:« شاید وارد این جزئیات شدن که هازارد قبل از رئال چه بود و در طول حضورش در باشگاه مادریدی به چه چیزی تبدیل شد، بحثی تکراری و نه چندان جذاب باشد.ولی قطعا برندۀ اصلی این پروسه باشگاه چلسی بود،که توانست مبلغی بالغ بر 140 میلیون یورو بابت این انتقال وارد خزانۀ خود کند و به نوعی انتقام خرید موراتا را از رئال و شخص پرز بگیرد.
بازیکنی که زمانی تصویر او بر کاور بازی های کامپیوتری بود و هر تیمی آرزوی داشتنش را داشت، دریبل زن قهاری که هیچ مدافعی دوست نداشت در برابر او قرار بگیرد به مرور تبدیل به مهره ای سوخته شد که در تشریفاتی ترین بازی های فصل هم جایی در تفکرات سرمربی تیم نداشت.
شاید عدم آمادگی جسمانی و دیر اضافه شدن به تمرینات پیش فصل آن هم با وضعیت بدنی بسیار بد،شاید تنبلی و عدم جدی گرفتن مسائل ریکاوری بعد از مصدومیت، شاید عدم انجام عمل جراحی به موقع و در نهایت شاید عدم اطمینان سرمربی به بهره گیری از او سرانجام گران ترین بازیکن تاریخ باشگاه مادریدی را به سیاه ترین شکل ممکن رقم زد. او به یکی از اهداف دو گانۀ خود یعنی قهرمانی در باشگاه های اروپا رسید ولی مانند ما یک تماشاگر بود و هیچ دخالتی در خلق معجزاتی که هم تیمی هایش رقم میزدند نداشت، ولی هاروی دنت(شخصیت کمیک های DC ) داستان ما چهرۀزشت و نابود شدۀ خود را به مادریدی ها نشان داد اما اگر روزی بخواهیم در موردش صحبت کنیم، شاید او را با همان چهرۀ زیبا در چلسی به یاد بیاوریم.»