ایرلندی ها همواره در طول تاریخ به جنگندگی،غیرت و شجاعتشان شناخته می شوند.از دل این کشور که به سرزمین زمرد مشهور بوده، مردمی پای به جهان گذاشته اند که از هیچکس ترسی نداشته و برای آرمان های خود،حتی جان خود را از دست داده اند. او نیز از این قاعده مستثنی نبود. زیرا از همان روز ۱۰ اوت ۱۹۷۱ که در کورک متولد شد، بی پروایی و نترس بودن را از گذشتگان خود به خوبی به ارث برده بود. اما چیزی در وجود او بود که از بقیه ایرلندی ها متمایزش می کرد. چیزی به نام دیوانگی |
۱۷ ساله بود که به باشگاه کوب براملرز رفت و از آنجا شروع کرد. پس یک سال حضور در براملرز و آشکار شدن استعداد فوق العاده او، باشگاه ناتینگهام فارست، دعوت نامه ای برای او فرستاد و از خواست که با این باشگاه قرارداد امضا کند. کین نیز، این پیشنهاد را پذیرفت و در سال ۱۹۹۰، او اولین قرارداد دوران حرفه ای خود را با ناتینگهام فارست بست و راهی شمال انگلستان شد.
کین به مدت ۳ فصل در ناتینگهام فارست توپ زده و سطح بازی این تیم را متحول کرد. او با وجود اینکه یک هافبک دفاعی بود، در ۱۵۴ بازی برای فارست، ۳۳ گل به ثمر رساند و نقش بسیار مهمی در رسیدن این تیم به فینال جام اتحادیه فصل ۹۲-۹۱ مقابل منچستر یونایتد داشت.با وجود اینکه ناتینگهام فارست فینال را با نتیجه یک بر صفر به منچستر یونایتد واگذار کرد، عملکرد کین در فینال به قدری خوب بود که سرالکس فرگوسن، سرمربی وقت یونایتد را متحیر کرد و او همان جا تصمیم گرفت که روی کین را به اولدترافورد بیاورد.
پس از اینکه سرالکس فرگوسن به صورت تلفنی با روی کین صحبت کرده و او را از موقعیتی که در صورت آمدن به یونایتد از آن برخوردار می شد آگاه کرد، روی کین در تابستان ۱۹۹۳ و با قراردادی به ارزش ۳/۷۵ میلیون پاوند رکورد نقل و انتقالات تاریخ انگلیس را شکسته و به جمع شیاطین سرخ پیوست.
حال با حضور بازیکنان جنگنده ای چون روی کین و اشمایکل در ترکیب تیم و همچنین حضور اریک کانتونا در نوک خط حمله که نیزه سه سر شیاطین سرخ را تشکیل می دادند، منچستر یونایتد سرالکس فرگوسن محیای یک جنگ تمام عیار با همه رقبای خود در انگلستان شده بود. به طوری که مرد ایرلندی در اولین بازی خود برای شیاطین، دبل کرده و در دربی منچستر نیز دروازه سیتیزن ها را باز کرد.
در واقع منچستر یونایتد در لیگ برتر بسیار خوب عمل کرد. آنها با ۲۷ برد، ۱۱ مساوی و ۴ باخت و کسب ۹۲ امتیاز، بالاتر از بلک برن به عنوان قهرمانی لیگ برتر انگلستان دست یافتند. سپس در فینال جام حذفی با نتیجه ۴ بر ۰ از سد شیر های لندن گذشتند و در رقابت آخر خود، ۱۴ آگوست ۱۹۹۴ و در فینال جام خیریه انگلیس و باز هم مقابل بلک برن با نتیجه ۲ بر ۰ پیروز شده و موفق به کسب ۳ گانه داخلی انگلستان شدند. روی کین به همراه اندی کول و اریک کانتونا از تاثیر گذارترین بازیکنان منچستر یونایتد در کسب این سه گانه بودند.
در سه فصل بعدی نیز روی کین به همراه منچستر یونایتد ۲ لیگ برتر انگلستان، ۱ جام حذفی و یک جام خیریه را کسب کرد. همچنین در پایان فصل ۹۷-۹۶ که اریک کانتونا از جمع شیاطین سرخ و دنیای فوتبال خداحافظی کرد، بازوبند کاپیتانی را به مرد ایرلندی سپرد تا دوره جدیدی برای او در تئاتر رویا ها آغاز گردد. این بدین معنا بود که روی کین کاپیتان جدید کشتی شیاطین بود و فرماندهی اعضای این عرشه را به موقع جنگیدن بر عهده داشت.
با اینحال اما اتفاقات نیمه دوم فصل ۹۵-۹۴ برای منچستر یونایتد تکرار شد. شیاطین سرخ که همچنان جای خالی کینگ اریک کانتونا را حس می کردند، حدود یک فصل طول کشید که به نبود او عادت کنند.
همچنین روی کین در بازی مقابل لیدز یونایتد به مصدومیتی شدید دچار شده و بیشتر فصل را از دست داد. در واقع کین به قصد گرفتن توپ از الف اینچ هالند، بازیکن آن مقطع لیدز یونایتد روی پای او تکل زد، اما موفق به این کار نشد.
در همین موقع هالند با پای خود روی زانوی روی کین ایستاد و او را به تمارض متهم کرد، زیرا تصور می کرد که کین به قصد مصدوم کردن او، تکل زده و برای فرار از کارت گرفتن، خود را به مصدومیت زده است و همین امر باعث آسیب دیدن زانوی کین شد.
به هر حال این دلایل سبب شد که آنها به مانند فصل ۹۵-۹۴ که کورس قهرمانی لیگ برتر را با اختلاف یک امتیاز به بلک برن باختند، این بار هم در جنگ با آرسنال برای قهرمانی، یک پا کم آورده و با ۷۸ امتیاز و ۱ امتیاز کمتر آرسنال، نایب قهرمان شوند. آنها همچنین در فینال جام خیریه انگلستان، با ۳ گل مغلوب توپچی ها شدند تا در این فصل همه چیز را به شاگردان آرسن ونگر ببازند. اما با آغاز فصل ۹۹-۹۸ روح تازه ای در شیاطین سرخ دمیده شد و آنها را به مبارزه با توپچی ها و حتی تمام تیم های اروپا فرا خواند. آنها در این فصل انتقام بسیار دراماتیکی را از آرسنال گرفته و با همان امتیازی که توپچی ها در فصل گذشته قهرمان شده بودند، از آنها رد شده و قهرمان لیگ برتر انگلیس شدند.
سپس در فینال جام حذفی با سه گل نیوکاسل را در هم کوبیند و باز هم به فینال جام خیریه رسیدند، اما این بار جام را به توپچی های لندن واگذار کردند. اما شکست در فینال جام خیریه اصلا مهم نبود. آنها خود را محیای تورنمنتی کرده بودند که ۳۱ سال از دستیابی به آن ناکام مانده بودند، تورنمنتی به نام لیگ قهرمانان اروپا که آخرین بار با مت بازبی و بازیکنانی مانند جرج بست و دنیس لاو آن کسب کرده بودند و حال دوباره می خواستند آن را به اولدترافورد بیاورند.
از اینجا بود که کاپیتان روی کین بهترین بازی های خود را به نمایش گذاشت. در واقع شیاطین سرخ در مرحله گروهی با تیم های بارسلونا، بایرن مونیخ و بروندبی هم گروه شدند که گروه این رقابت ها لقب گرفته بود، زیرا منچستر با سرالکس و بچه ها، بایرن با ژنرال هیتسفیلد و لوتار ماتئوس و بارسلونا به همراه تک تیرانداز نیوکمپ، ریوالدوی برزیلی هر سه آماده جنگی تمام عیار برای صعود از این گروه شده بودند.
در پایان مرحله گروهی بایرن مونیخ ۳ برد، ۲ تساوی و ۱ باخت در صدر جدول قرار گرفت و شیاطین سرخ نیز با ۲ برد و ۴ تساوی به عنوان تیم دوم گروه به دور بعد صعود کردند. از جمله بازی های جذاب این گروه می توان از دو بازی منچستر و بارسلونا که هر دو با نتیجه ۳ بر ۳ مساوی شد یا بازی با بایرن مونیخ که با گل های کاپیتان روی کین و حمیدزیچ مساوی به پایان رسید یاد کرد.
در مرحله یک چهارم نهایی منچستر یونایتد در دو بازی رفت و برگشت، ۳ بر ۱ از سد اینتر میلان گذشت و در نیمه نهایی به یوونتوس قدرتمند آن دوران برخورد کرد. یوونتوس در آن سال ها پای ثابت فینال لیگ قهرمانان اروپا بود و هیچکس نمی خواست با آن ها برخورد کند. اما چیزی که این یوونتوس را ضعیف تر از دوره های قبل نشان می داد، رفتن مارچلو لیپی از باشگاه و نشستن آنجلوتی بی تجربه بر روی نیمکت آن ها بود. به طوری که سرالکس فرگوسن در مورد این موضوع می گوید:
"وقتی آن شب دیدم که لیپی روی نیمکت یوونتوس نیست، نفسی راحت کشیدم!"
به هر حال بازی رفت در اولدترافورد ۱ بر ۱ تمام شد و همه چیز به دل آلپی کشیده شد. جایی که یوونتوس با دو گل از اینزاگی از یونایتد پیش افتاد و همه کار را تمام شده می دانستند. اما ناگهان یک نفر از میان شیاطین در آسمان به پرواز در آمد و با یک ضربه سر زیبا دروازه بیانکونری را فرو ریخت.
او کسی نبود جز کاپیتان شیاطین سرخ، روی کین.
مردی که روح شیطان را دوباره در تیم دمیده و آن ها را بر افروخته کرد.
سپس یک سانتر روی دروازه یووه و ضربه سر چکشی از دوات یورک بازی را ۲ بر ۲ مساوی کرد! حال منچستر یونایتد به دلیل گل بیشتری که در خانه حریف زده بود، برنده بازی بود. همین امر سبب شد که سیاه و سفید ها فشار را بر روی دروازه شیاطین سرخ بیشتر کنند. اما یک دریبل زیبا از دوات یورک و رسیدن توپ به اندی کول و به ثمر رساندن گل سوم برای شیاطین سرخ، مهر آخر را بر حذف یوونتوس و صعود منچستر به فینال نیوکمپ، کوبید. کاپیتان روی کین در این بازی به قدری فوق العاده بود که زیدان و ادگار داویدز را به تنهایی مهار کرده بود.
اما یک تکل روی پای زیدان و دریافت کارت زرد در این بازی، او را از همراهی شیاطین در فینال محروم کرد. در واقع روی کین در این بازی با از خود گذشتگی خود و در نهایت محروم شدن، منچستر یونایتد را به فینال اروپا فرستاد.
حال آخرین جنگ آنها برای رسیدن به قهرمانی اروپا، مقابل بایرن مونیخ بود که قبلا دوبار با آنها در مرحله گروهی بازی کرده بودند و هر دو بازی مساوی شده بود. به هر حال مسابقه فینال در استادیوم ۹۰ هزار نفری نیوکمپ آغاز شد و منچستر یونایتد در غیاب روی کین و پل اسکولز، پای به زمین مسابقه گذاشت.
در همان دقایق آغازین بازی، ماریو باسلر با یک گل از روی ضربه ایستگاهی، باواریایی ها را در فینال پیش انداخت.
زنگ خطر برای شیاطین به صدا در میاید و آن ها بی محابا به سمت دروازه باواریایی ها هجوم می برند. اما بایرن مونیخ نیز دست از حمله به سمت دروازه یونایتد بر نمی دارد و اگر شانس همراه شاگردان سرالکس نبود، نتیجه می توانست بسیار سنگین تر شود. چنانکه در یک موقعیت، مهمت شول از پشت محوطه جریمه شوتی را روانه دروازه اشمایکل می کند که تیرک عمودی دروازه برخورد می کند و در موقعیتی دیگر، یانکر با یک ضربه قیچی برگردان، طاق دروازه شیاطین را به لرزه در می آورد.
کاپیتان روی کین روی سکو ها در حال حرص خوردن است. شاید اگر او در بازی بود، اجازه اینگونه عرض اندام کردن را به شاگردان ژنرال نمی داد.
بلاخره فرگی تصمیم به تعویض گرفته و شرینگهام را به جای بلومکاست و دقایقی دیگر سولشایر را به جای اندی کول به زمین می فرستد.
دقیقه ۹۱ فرا می رسد و کرنر برای منچستر یونایتد. بکهام سانتر می کند و شرینگهام توپ باد آورده را به گل تبدیل می کند! منچستر بازی را مساوی کرد! شوکی عصبی همه بایرن را در بر می گیرد.
سرالکس به ساعتش نگاه می کند. گویا معجزه ای در راه است! دقیقه ۹۳ و باز هم کرنر برای شیاطین و باز هم دیوید بکهام که پشت توپ ایستاده است.سانتر از بکهام، ضربه سر از شرینگهام و تیر آخر از سولشایر!
گل! گل! منچستر گل دوم را زد! یک کامبک فراموش نشدنی که نیوکمپ را منفجر می کند! این فرگی تایم است! فرگی تایم!
ثانیه هایی دیگر داور در سوت خود دمیده و شیاطین سرخ قهرمان اروپا می شوند. آن هم در ۲ دقیقه پایانی وقت های اضافه. کاپیتان روی کین به همراه تمام کادر فنی به میانه میدان هجوم می برند. منچستر یونایتد قهرمان شد. آن هم پس ۳۱ سال و این اتفاقی فوق العاده است، یک اتفاق باشکوه! و روی کینی که با کت و شلوار و کراوات باز شده خود، این جام نقره ای را بالای سر می برد. او حقیقتا یک کاپیتان واقعی است!
و سرالکسی که با آن تعویض های هجومی و دیوانه وار آخر بازی، باز هم نشان داد که چقدر سرمربی نترس و بزرگی است.
خود او در مورد اتفاقات آن شب می گوید:
"اگر شما میخواهید کار خاصی انجام دهید آن را میتوانید تا دقایق پایانی هم بهخوبی انجام دهید. این هرگز تصادفی نبود. آن تیم چندین بار در طول فصل نیز این صحنه را تکرار کرده بودند. آنها تمایل فوقالعادهای برای پیروزی داشتند. تیمی با روح بزرگ را در اختیار داشتیم و شخصیتهای بزرگی در ترکیب تیم حضور داشتند. بسیاری از بزرگترین لحظات زندگی من در یونایتد در ۱۵ دقیقهی انتهای بازی رقم خورد. شما ۱ بر ۰ یا ۲ بر ۱ از حریف عقب هستید. هیچ نکتهای وجود ندارد. شما بازی نرمال خود را تا دقیقه ۷۵ انجام میدهید. پس باید تغییری در این دقایق ایجاد کنید تا شرایط تغییر کند. بنابراین ریسک حضور یک بازیکن دیگر در خط جلو را میپذیرید و سولسشر را در کنار یورک و شرینگهام قرار میدهید."
روی کین پس از قهرمانی در اروپا و جام باشگاه های جهان، در فصل ۲۰۰۰-۱۹۹۹ نیز موفق به بردن لیگ برتر انگلیس با یونایتد شد. اما نقطه تاریک این فصل برای کاپیتان درست در جایی رقم خورد که منچستر یونایتد با گل به خودی روی کین در لیگ قهرمانان اروپا، قافیه را به رئال مادرید باخت و از دور رقابت ها کنار رفت.
در فصل ۲۰۰۱-۲۰۰۰ نیز منچستر با درخشش ستاره های خود از جمله کاپیتان کین، لیگ برتر انگلستان را با قدرت کسب کرد و این بار در اروپا به بایرن مونیخ اوتمار هیتسفیلد که هنوز جای زخم های فینال ۹۹ بر پیکر آنان مانده بود، باخت و از دور رقابت ها کنار رفت و باواریایی ها در پایان با غلبه بر والنسیا، قهرمان اروپا شدند. از زیبایی های این بازی میتوان به نبرد های زیبای اشتفان افنبرگ و روی کین به عنوان کاپیتان های دو تیم اشاره کرد.
موضوع اصلی اما به آن بازی جنجالی ۲۱ آوریل مقابل منچستر سیتی بازمی گردد. جاییکه روی کین با کسی روبرو شد که ۴ سال قبل باعث مصدومیت شدید او شده بود. الف اینچ هالند! حال زمان انتقام برای مرد ایرلندی فرا رسیده بود و او ناگهان با یک تکل بسیار خشن بر روی پای هالند، او را به از زمین جدا کرده و سپس نقش بر زمین کرد. بعد از این هم بالای سر هالند ایستاده و چیزی را به او گفت و به سمت خارج از زمین حرکت کرد. زیرا می دانست که چیزی جز کارت قرمز در انتظار او نخواهد بود.
اما اصل ماجرا اینجاست که اصلا برای او مهم نبود که از بازی اخراج شده است. نگاه ها و چشمان شیطانی کاپیتان، نشان از رضایت و لذت او پس از انجام آن حرکت خشن می داد.
خود روی کین در مورد آن تکل خشن می گوید:
"به اندازه کافی منتظر ماندم و سپس آن لعنتی را با شدت زدم. فکر می کنم توپ را هم با تکل زدم. این را از طرف من داشته باش، (غیر قابل ترجمه). دیگر هرگز روی پای من نایست و حرف از تظاهر من به مصدومیت نزن."
به طور کلی روی کین چه در زمانی که در کنار کانتونا بازی می کرد و چه در زمانی که کاپیتان منچستر یونایتد بود، از مهمترین و بهترین بازیکنان شیاطین سرخ به حساب می آمد و به همین دلیل بعضی از بازیکنان حریف تلاش می کردند که با جنگ های روانی و حرف های تحریک آمیز، اعصاب او را خرد و تمرکزش را بر هم بزنند تا از زمین اخراج شود
. کین نیز از زمره بازیکنانی بود که تعصب زیادی بر روی تیم و هم تیمی های خود داشت و اینکه کنترل درستی بر اعصاب و خشم خود نداشت، به آتش این حیله حریفان دامن می زد و او اغلب با چندین بازیکن مانند: داوید باتی، پاتریک ویرا، آلفی هالند و آلن شیرر در داخل و خارج از زمین درگیر بود.
او در تونل هایبوری مانند یک ببر خشمگین به پاتریک ویرا به خاطر مشتی که بعد از گرم کردن به کمر گری نویل زده بود حمله ور می شود و وقتی داور مسابقه سعی بر آرام کردن او دارد، به او می گوید:
"به او (پاتریک ویرا) بگو آن دهان لعنتی اش را ببند".
در کنار خط اوت وقتی آلن شیرر از پرتاب اوت سریع منچستر یونایتد جلوگیری می کند، توپ را به صورت آلن شیرر می کوبد و به او می گوید:
"در تونل مسابقه منتظرت هستم عوضی!"
شاید باور آن برای شما سخت باشد، اما مرد ایرلندی علارقم اینکه هوای هم تیمی های خود را در زمین مسابقه داشت ولیکن اگر یک نفر از آنها بد بازی کرده و عملا زحمات تیم را به باد می داد یا اگر با حضور خود او در تیم مشکل داشت، روی کین در همان زمان حسابش را می رسید.
یکی از این درگیری های خاطره انگیز و جنجالی او در تور پیش فصل ۱۹۹۸ با پیتر اشمایکل رخ داد.
اشمایکل به روی کین می گوید که از دست اخلاق و رفتار او خسته شده و کین هم که به دلیل مصرف مشروبات الکلی مست شده بود، با او درگیر می شود.
خود روی کین قضیه را به این شکل تعریف می کند:
"با پیتر در تور آسیایی 1998 درگیر شدم. درست بعد از مصدومیت ربات صلیبی ام. فکر میکنم که در هنک کنگ بود و البته مشروبات الکی هم بی تاثیر نبود. او به من گفت که از من خسته شده است و بهتر است همه چیز را مشخص کنیم. من هم گفتم باشه و ما درگیر شدیم. حدود 10 دقیقه درگیری ما ادامه داشت که البته پیتر پسر بسیار بزرگی بود. صبح روز بعد که بیدار شدم، به سختی میتوانستم درگیری را به یاد بیاورم. دستانم خیلی درد میگرفت و یکی از انگشتنم خم شده بود.
بعد که سوار اتوبوس میشدیم و مردم در مورد درگیری شب قبل صحبت میکردند، مربی با ما کار داشت و انگار مقصر من بودم. در همین زمان نیکی بات کل ماجرا را به من یادآوری میکرد که چه اتفاقاتی افتاده است. بات به درگیری ما اشاره میکرد. خلاصه درگیری این بود که پیتر من را گرفت و من با ضربه سر به او صدمه زدم. ما سالها بود که با هم دعوا داشتیم. در کنفرانسهای مطبوعاتی پیتر عینک آفتابی خود را در میآورد و یک کبودی سیاه در چشم خود داشت. یک سوالی که در ذهن من بود و میخواستم بپرسم این بود که:
""پیتر چشمات چی شده!؟""
او در فصل 2000 و پس از پیروزی منچستریونایتد مقابل دینامو کیف در اولدترافورد، بار دیگر جنجال آفرینی کرد. او از بی سر و صدا بودن برخی از هوادران حاضر در اولدترافورد در زمان سلطه دینامو کیف بر توپ و میدان عصبانی بود و پس از پایان آن بازی گفت:
در بازی های خارج از خانه، هواداران ما شگفت انگیز هستند. من به آن ها لقب هواداران ((جان سخت)) را داده ام. اما در بازی های خانگی، هواداران چند نوشیدنی و شاید یک ساندویچ میگو می گیرند و از اتفاقاتی که در زمین می افتد خبر ندارند. فکر می کنم برخی از مردمی که به اولدترافورد می آیند، حتی نمی توانند واژه "فوتبال" را هجی کنند، چه برسد به اینکه فوتبال را درک کنند."
این صحبت های روی کین به بحث روز مجلات و روزنامه ها در مورد جو استادیوم های انگلستان تبدیل شد. به نحوی که امروز در فرهنگ لغت فوتبال انگلستان، عبارت ((دسته ساندویچ میگو خور ها)) وجود دارد و به کسانی اطلاق می شود که در استادیوم های فوتبال حضور می یابند یا خودشان را طرفدار واقعی فوتبال معرفی می کنند، اما در اصل علاقه و تعصب خاصی به این ورزش و تیمی که به ظاهر از آن طرفداری میکنند، ندارند و به دلیل زیبایی و محبوبیت شدید فوتبال در سر تا سر جهان، برای تماشای بازی ها به ورزشگاه می روند.
بزرگترین حسرت دوران حرفه ای |
تیم ملی ایرلند به سرمربی گری میک مک کارتی و پس از ۸ سال انتظار، خود را آماده حضور در جام جهانی ۲۰۰۲ می کند و روی کین به عنوان کاپیتان و امید اصلی ایرلندی ها در تیم حضور دارد.
اما نکته اینجاست که او اصلا از نحوه تمرینات و رژیم غذایی تیم راضی نیست و بار ها بر سر این موضوع با سرمربی تیم بحث کرده است. همچنین زمین تمرین و امکانات تیم در ژاپن عصبانیت کین را دوچندان می کرد. اما مک کارتی در جواب او گفته است که اوضاع تیم خوب است و هیچکس هم حق ندارد در مورد تمرینات و وضع اردوی تیم با مراجع خبری صحبت کند و به همین دلیل نیز رابطه کین و مک کارتی شکرآب است.
چند روز بعد روی کین در مصاحبه با یکی از شبکه های خبری، از وضعیت آماده سازی ایرلند برای جام جهانی و همچنین زمین و امکانات کمپ تیم شدیدا انتقاد می کند و پس از اینکه مک کارتی از این مصاحبه مطلع می شود، به هتل تیم و میزی که روی کین در آن نشسته می رود و از او به دلیل مصاحبه ای که انجام داده، بازخواست می کند. کین نیز در جواب او می گوید که وضعیت زمین تمرین و امکانات ژاپن برای آنها افتضاح است و دلیل آن انتقادات همین است. اما مک کارتی همچنان به بحث با او ادامه داده و در پایان به کین می گوید که او در بعضی از بازی ها عمدا خود را به مصدومیت زده تا از زیر بار مسئولیت فرار کند.
همین جمله برای دیوانه شدن روی کین کافیست. زیرا این حقیقت نداشت. کار به جایی می کشد که کین به مک کارتی می گوید:
"میک، تو یک دروغگویی. تو یک آشغال بی مصرفی. من تو را به عنوان بازیکن قبول نداشتم و به عنوان یک مربی هم تو را به حساب نمی آورم و به عنوان یک آدم هم تو را به حساب نمی آورم. تو یک آشغال بی مصرفی و جام جهانی ات ارزانی خودت. تنها دلیلی که من با تو سر و کار داشتم این بود که تو سرمربی کشورم بودی. درحالی که تو حتی ایرلندی هم نیستی و یکی از همان انگلیسی های آشغالی!"
پس از آن روی کین از اردوی تیم اخراج می شود و ایرلند در غیاب او تا یک هشتم نهایی پیش رفته و در نهایت مقابل اسپانیا شکست خورده و از دور رقابت ها کنار می رود. این عملکرد برای ایرلندی که پس از ۸ سال در جام جهانی حضور یافت، بسیار رضایت بخش بود. اما هنوز هم بسیاری معتقدند که آن تیم با حضور روی کین، می توانست موفقیت های بیشتری را در جام جهانی ۲۰۰۲ به دست آورد.
مزد زحمات چندین ساله کاپیتان |
فصل ۲۰۰۴-۲۰۰۳ آخرین سالی بود که کاپیتان روی کین آن جام تاج دار لیگ برتر را به عنوان کاپیتان شیاطین سرخ بالای سر برد و پس از آن اتفاقات شومی در انتظار مرد ایرلندی بود.
جرقه های این اتفاقات درست جایی زده شد که منچستر یونایتد در نبود روی کین، بازی را با نتیجه ۴ بر ۱ به میدلزبرو واگذار کرد. بعد از آن روی کین طرز بازی چندی از بازیکنان تیم به خصوص ریو فردیناند را در مصاحبه با تلوزیون باشگاه، زیر تیغ انتقادات شدید خود گرفت. به طوری که در مورد فردیناند گفت:
"فقط به این خاطر که هفته ای 120 هزار پوند حقوق می گیری و 20 دقیقه در مقابل تاتنهام خوب بازی می کنی، با خودت فکر می کنی که یک فوق ستاره هستی؟"
پس از این مصاحبه، باشگاه و شخص سرالکس فرگوسن از دست او شاکی می شوند و او نیز با تمام قدرت می گوید که:
"من کاپیتان تیم هستم و می توانم هر احمقی را سر جای خود بنشانم ."
اینجاست که سرالکس به این فکر می افتد که شان و جایگاه او به عنوان شخص اول باشگاه در خطر است و روی کین می خواهد خود را به عنوان شخص اول تیم در نشان بدهد و این او را به فکر فروش روی کین انداخت.
این فکر سرالکس اشتباهی بیش نبود. زیرا او به مدت ۱۲ سال با روی کین کار کرده بود و باید می دانست که او به خاطر زبان تند و تعصب بالایی که بر روی منچستر یونایتد دارد، این حرف ها را زده است و اصلا به فکر رئیس بازی در تیم نیست.
به هر حال اوضاع برای او اصلا در تیم خوب نبود و وقوع یک دعوای شدید بین او و کارلوس کیروش، عملا میخی شد بر تابوت دوران حضور او در جمع شیاطین سرخ.
روی کین قضیه آن دعوا را اینطور تعریف می کند:
" در آلگاوره پرتغال تمرینات پیش از آغاز فصل را دنبال می کردیم. من به این فکر میکردم که این پرتغالی با من درست رفتار نمیکند! کیروش سمت راستم ایستاده بود و داشتم فکر می کردم چرا نباید با ضربه ای خدمتش برسم. در آن لحظه او از کلمه وفاداری با من صحبت کرد. برگشتم و گفتم کارلوس لعنتی، تو دیگه از وفاداری حرف نزن. تو همونی که منچستر یونایتد رو دوازده ماه پیش ول کردی و به رئال مادرید رفتی. بنابراین به خودت جرئت نده وفاداری مرا زیر سوال ببری؛ من فرصت رفتن به یوونتوس و بایرن مونیخ رو داشتم و نرفتم. حالا که در مورد این قضیه صحبت میکنم باید بگویم که در زیر زمین این حرفها را زدیم. سپس فرگوسن جلو آمد و به من و کیروش گفت: "دیگر به اینجای من رسیده است. دیگر تحملم را از دست دادم و نمیخواهم چنین بحثهایی را بشنوم! بس کنید!" من به فرگوسن در آن لحظه گفتم که: "تو هم همینطور پیرمرد حراف. ما به تو لعنتی بیشتر نیاز داریم. ما کمی بیشتر از تو میخواهیم پیرمرد حراف. داریم از تیمهای دیگر عقب میفتیم."
این ویژگی اخلاقی روی کین واقعا فوق العاده بود. او بدونه اینکه از کسی بترسد همیشه حرف خود را می زد و فقط به کسی احترام می گذاشت که احترام او را نگه دارد و در غیر این صورت او را با خاک یکسان می کرد! حتی اگر آن شخص سرالکس فرگوسن یا کارلوس کیروش باشد.
در واقع او بازهم با کارلوس کیروش بر سر اینکه چرا تمرینات آنها آنقدر یکسان و خسته کننده است، دعوا کرد و وقتی کیروش به او می گوید که:
"شما باید این کار را انجام دهید، چون لازم است."
روی کین از کوره در رفته و به همسر کیروش توهین می کند و اینجاست که کیروش به فرگوسن می گوید که با این وضعیت دیگر نمی تواند در تیم کار کند.
بعد از آن فرگوسن به روی کین می گوید که او با این کار هایش نظم تیم را بر هم زده و نمی تواند با این کارها ادامه دهد. روی کین به او می گوید که
"من می توانم برای تیم دیگری بازی کنم"
و فرگوسن در جواب او می گوید:
"بله می توانی، چون ما قرارداد تو را پاره می کنیم."
و اینجاست که دوران حضور شیطان ایرلندی در اولترافورد به پایان می رسد و باشگاه رسما اعلام می کند که روی کین در پایان فصل منچستر یونایتد را ترک خواهد کرد.
این خبر شوکه کننده تبدیل به تیتر اول همه روزنامه ها در جهان می شود. همه در این فکرند که چه اتفاقی افتاده است که مرد ایرلندی پس از ۱۲ سال تصمیم به ترک باشگاه گرفته است؟
این سوال را خبرنگاران از فرگوسن هم می پرسند و او در جواب می گوید که روی کین دیگر تمایلی به ماندن در باشگاه ندارد.
بلاخره در ۱۸ نوامبر ۲۰۰۵ و پس دوازده سال باشکوه و کسب ۱۷ جام رنگارنگ در جمع شیاطین سرخ ، یونایتد را به مقصد سلتیک اسکاتلند ترک می کند.
او ۶ ماه را هم در سلتیک گذرانده و در همین مدت کوتاه با این تیم، موفق به قهرمانی در لیگ و جام حذفی اسکاتلند می شود. سرانجام در ژوئن ۲۰۰۶ و به توصیه پزشکان خود، تصمیم به خداحافظی از فوتبال می گیرد و بدین ترتیب دوران حضور ببر ایرلندی در مستطیل به پایان می رسد.
او همیشه و در هر کجای که بازی کرد، نمایشی از جنس عشق، وفاداری، تعصب و دیوانگی را از خود به یادگار گذاشت و هیچگاه دست از تلاش برای رسیدن به اهداف خود برنداشت و در مسیر زندگی خود زیر بار هیچ حرف زوری نمی رفت.
در پایان اینکه از خداحافظی کین از دنیای فوتبال نزدیک به دو دهه می گذرد و کسانی که بازی های آن گرگ ایرلندی را از میان استادیوم ها و تلویزیون ها به طور زنده مشاهده کرده اند و چه نسل حاضر که آوازه کله شقی های او را شنیده و فیلم های بازی او را تماشا کرده اند، جملگی متفق القول اند که از این مرد باید به عنوان یکی از بهترین و دیوانه ترین هافبک دفاعی ها و کاپیتان های تمام دوران که در مستطیل سبز مبارزه کرده اند، یاد کرد و برق چشمان پر از تعصب و جنونش تا ابد بر آسمان شهر منچستر که روزگاری سرخ بود، می درخشد.
برای روی کین. ببر دیوانه ایرلندی ها و شیطان واقعی اولدترافورد.