سرگذشت ژنرال گونگ سان زان
این ژنرال که در زمان شورس کلاه زردها و زوال امپراطوری چین زندگی می کرد استاد هنرهای رزمی لیوبی بود و از نگاه لیوبی یک قهرمان و جوانمرد بود و لیوبی او را همچون برادر بزرگترش می دانست.
گونگ سون زان شخصیتی در زمان قبل از سه پادشاهی است او یک واحد سواره نظام نخبه به نام "سفید سواران" را رهبری می کرد و در مرزهای شمالی و شرقی امپراتوری هان با دفاع از مرزها در برابر هجوم قبایل مختلف چینی غیر هان خدمت کرده است. در سال 191، گونگ سون زان به ائتلافی علیه دونگ ژو ، فرمانده جنگی که قدرت را در لوئویانگ به دست گرفت و امپراتور شیان را به گروگان گرفت، میپیوندد. پس از فروپاشی ائتلاف، او وارد رقابت با یوان شائو می شود در سراسر سرزمین های شمال چین و او را درگیر یک سری نبرد در طول دهه 190 می کند که با نبرد جی چیائو شروع می شود و زندگی او با شکست و مرگ اش در نبرد ییجینگ پایان می یابد.
گونگسون زان «ژنرال اسب سفید» نامیده میشود، زیرا واحد سواره نظام نخبه که او رهبری میکرد کاملاً از اسبهای سفید خالص تشکیل شده بود. دلیل این کار این است که او می دانست که قبایل چینی غیر هان اسب های سفید را حیوانات مقدس می دانند بنابراین وقتی با یک واحد دشمن که سوار بر اسب های سفید در جنگ هستند، فرار می کردند.
اطلاعات کمی در مورد زندگی اولیه گونگسون زان وجود دارد. او و لیوبی زیر نظر لوژی تحصیل کردند. در آن زمان، فرمانده گونگ سان زان از قیافه چشمگیر و صدای پررونق گونگسون زان خوشش آمد، بنابراین ترتیبی داد که دخترش با او ازدواج کند. گونگ سون زان توسط هه جین برای سرکوب شورش ها در شمال مستقر شد که او با موفقیت انجام داد. پس از سوء تفاهم با اربابش، لیویو ، گونگ سون به لیو حمله کرد و او را کشت و بدین ترتیب کنترل مناطق اطراف را به دست آورد. با این حال، برخلاف تصور عمومی، او هرگز به طور رسمی به عنوان مدیر فرماندهی منصوب نشد. در این مدت، همکلاسی سابقش لیو بی به خدمت او آمد و شهر پینگیوان را برای دفاع به او اختصاص اختصاص دادند.
در جنوب، دو برادر یوان شائو در شمال و یوان شو در جنوب برای برتری بر چین مرکزی رقابت می کنند. گونگ سون زان با یوان شو اتحاد تشکیل داد و پسر عموی دوم خود گونگ سون یوئه را برای کمک به ژنرال یوان شو، سون جیان ، برای بازپس گیری یانگ چنگ فرستاد . با این حال، گونگ سون یو در کمپین درگذشت. گونگ سون زان با استفاده از این بهانه به یوان شائو حمله کرد که نقشه اولیه او برای به دست آوردن سرزمین هان فو به هم خورد. با این حال، گونگسون زان توسط یوان شائو در نبرد ییجینگ شکست خورد . او پس از کشتن خواهران، همسر و فرزندانش با خودسوزی خودکشی کرد.
پسر عموی کوچکتر گونگسون زان. گونگ سون زان او را با 1000 نیرو و تدارکات برای کمک به جنگ سالار یوان شو که در یک جنگ نیابتی با برادر ناتنی خود یوان شائو بود، فرستاد . گونگ سون یو پس از اصابت یک تیر سرگردان دشمن در طول نبرد یانگ چنگ در سال 191 در حالی که در کنار سون جیان (نماینده یوان شو) با ژو یو (رنمینگ به نیابت از یوان شائو) می جنگید، جان باخت. گونگ سون زان از مرگ گونگ سون یو به عنوان بهانه ای برای اعلام جنگ علیه یوان شائو استفاده کرد.
گونگ سون یو برادر کوچکتر گونگسون زان است. گونگ سون زان گونگ سون یو را به عنوان یک پیام رسان می فرستد تا از یوان شائو بخواهد که با تقسیم استان جی بین او و گونگ سون زان پس از گرفتن آن از هان فو ، به وعده خود عمل کند ، اما یوان شائو نپذیرفت. در حالی که گونگ سون یو در سفر بازگشت خود است، یوان شائو به افراد خود دستور می دهد که وانمود کنند سربازان دونگ ژو هستند و سپس برای گونگ سون یوئه کمین می کنند و او را می کشند. گونگسون زان نیرنگ یوان شائو را می بیند و متعاقباً به او اعلام جنگ می کند.
گونگسون فن، پسر عموی کوچکتر گونگسون زان. او نیروهایی را از فرماندهی بوهای رهبری می کرد تا به گونگسون زان بپیوندند. او همچنین در نبرد Jieqiao در کنار Gongsun Zan علیه یوان شائو جنگید.
گونگسون ژو پسر گونگسون زان، در طول نبرد ییجینگ (198-199)، گونگسون زان او را فرستاد تا از راهزنان هیشان به رهبری ژانگ یان کمک بگیرد . آنها خیلی دیر برگشتند زیرا گونگ سون زان قبلاً توسط یوان شائو شکست خورده بود و به همراه سایر اعضای خانواده اش خودکشی کرده بود. زندگی گونگ سون ژو بعداً در دستان توگه یک قبیله شیونگنو به پایان رسید.
گونگ سان زان دو بار از مرگ نجات یافت یک بار در ائتلاف جنگ سالاران علیه دونگ ژو که در نبردی تن به تن با هوا شیونگ ژنرال دونگ ژو در آستانه مرگ بود که شانگ فی به کمک او آمد و یک بار دیگر در نبرد با یوان شائو که نزدیک بود توسط یکی از از ژنرال های برتر و قوی یوان شائو به نام ون چو کشته شود که جائو یون به کمک او آمد جائو یون ابتدا قصد ملحق شدن به سپاه یوان شائو را داشت اما بعد از اینکه فهمید یوان شائو انسان درست و جوانمردی نیست پشیمان شد و در نبرد بین گونگ سان زان و یوان شائو به کمک گونگ سان زان رفت در همان نبرد بود که لیوبی هم به کمک گونگ سان زان آمد و بعد از نبرد گونگ سان زان از او خواست تا به سپاهش بپیوندد اما او مردد بود و تمایل داشت به سپاه لیوبی ملحق شود و این درخواست را با لیوبی مطرح کرد اما لیوبی مخالفت کرد و گفت این دور از جوانمردی است که درخواست گونگ سان زان را رد کنی به او خدمت کن هر چند مدتی کوتاه. گونگ سان زان در جنگ با یوان شائو شکست خورد و خودکشی کرد و این مایه ناراحتی فراوان لیوبی شد به هر حال این قاعده جنگ است که یکی برنده شود و یکی بازنده.