روانشناسی تاریک، هنر و علم دستکاری و کنترل ذهن است. در حالی که روانشناسی، مطالعه رفتار انسان است و در افکار، اعمال و تعاملات ما نقش اساسی دارد، اصطلاح روانشناسی تاریک پدیده ای است که در آن افراد از تاکتیک های انگیزه، ترغیب، دستکاری و اجبار برای رسیدن به آنچه می خواهند استفاده می کنند.
در حین کار در مقطع دکترا و مطالعه روانشناسی غیرعادی، با اصطلاحی به نام «سه گانه تاریک» برخوردم که به چیزی اشاره دارد که بسیاری از جرم شناسان و روان شناسان به عنوان پیش بینی کننده آسان رفتار مجرمانه و همچنین روابط مشکل ساز و شکسته اشاره می کنند. سه گانه تاریک شامل ویژگی های:
"سه گانه روانشناسی تاریک"
خودشیفتگی: خودخواهی، بزرگ نمایی و عدم همدلی.
ماکیاولیسم: از اعمال نفوذ برای فریب و استثمار مردم استفاده می کند و هیچ احساس اخلاقی ندارد.
روانپریشی: اغلب جذاب و دوستانه است، اما با تکانشگری، خودخواهی، عدم همدلی و پشیمانی مشخص میشود.
هیچ یک از ما نمی خواهیم قربانی اعمال نفوذ شویم، اما اغلب اتفاق می افتد. ممکن است ما به طور خاص در سه گانه تاریک تابع کسی نباشیم، اما افراد عادی و روزمره مانند من و شما هر روز با تاکتیک های روانشناسی تاریک روبرو می شویم.
این تاکتیکها اغلب در تبلیغات، تبلیغات اینترنتی، تکنیکهای فروش و حتی رفتارهای مدیر ما یافت میشوند. اگر بچه دارید (مخصوصاً نوجوانان) قطعاً این تاکتیک ها را تجربه خواهید کرد زیرا فرزندانتان رفتارهایی را برای رسیدن به آنچه می خواهند و جستجوی خودمختاری آزمایش می کنند. در واقع، دستکاری پنهان و متقاعدسازی تاریک اغلب توسط افرادی که به آنها اعتماد دارید و دوستشان دارید استفاده می شود. در اینجا برخی از تاکتیک هایی که اغلب توسط افراد عادی و روزمره استفاده می شود، آورده شده است:
سیل عشق: تعارف، محبت یا تشویق کردن کسی برای درخواست کردن چیزی.
دروغ: اغراق، دروغ، حقایق جزئی، داستان های غیر واقعی
انکار عشق: از توجه و محبت خودداری کردن.
کناره گیری: اجتناب از فرد یا سکوت اختیار کردن.
محدودیت انتخاب: دادن گزینههای انتخاب خاصی که حواس را از انتخابی که نمیخواهید کسی انجام دهد منحرف میکند.
روانشناسی معکوس: به یک شخص چیزی بگویید یا کاری را انجام دهید به قصد اینکه به او انگیزه دهید تا خلاف چیزی که گفتید را انجام دهد، که واقعاً همان چیزی است که شما می خواهید.
دستکاری معنایی: با استفاده از کلماتی که فرض می شود تعریف مشترک یا دو جانبه ای دارند، اما بعداً دستکاری کننده به شما می گوید که تعریف و درک متفاوتی از مکالمه دارد. کلمات قدرتمند و مهم هستند.
هدف از این مقاله این نیست که به شما بگویم چگونه دستکاری و سوء استفاده نشوید (در پست بعدی خود در این مورد خواهم نوشت). بلکه برای این است که به همه ما یادآوری کند که چقدر آسان است که از این تاکتیک ها استفاده کنیم تا به آنچه می خواهیم برسیم. من می خواهم شما را به چالش بکشم تا تاکتیک های خود را در همه زمینه های زندگی ارزیابی کنید، از جمله کار، رهبری، روابط عاشقانه، فرزندپروری و دوستی.
در حالی که برخی از افرادی که از این تاکتیکهای تاریک استفاده میکنند، دقیقاً میدانند که چه میکنند و قصد دارند شما را برای دستیابی به آنچه میخواهند دستکاری کنند، برخی دیگر بدون آگاهی کامل از آن، از تاکتیکهای تاریک و غیراخلاقی استفاده میکنند. بسیاری از این افراد این تاکتیک ها را در دوران کودکی از والدین خود آموختند. برخی دیگر به طور اتفاقی این تاکتیک ها را در سال های نوجوانی یا بزرگسالی آموختند. آنها ناخواسته از یک تاکتیک اعمال نفوذ استفاده کردند و نتیجه داد. آنها به آنچه می خواستند رسیدند. بنابراین، آنها همچنان به استفاده از تاکتیک هایی ادامه می دهند که به آنها کمک می کند تا راه خود را طی کنند.
در برخی موارد افراد برای استفاده از این تاکتیک ها آموزش می بینند. برنامه های آموزشی که تاکتیک های تاریک و غیراخلاقی روانی و متقاعدسازی را آموزش می دهند، معمولاً برنامه های فروش یا بازاریابی هستند. بسیاری از این برنامهها از تاکتیکهای تاریک برای ایجاد یک برند یا فروش محصول استفاده میکنند که تنها هدفشان خدمت به خود یا شرکتشان است، نه مشتری. بسیاری از این برنامه های آموزشی مردم را متقاعد می کنند که استفاده از چنین تاکتیک هایی مشکلی ندارد و به نفع خریدار است. زیرا مطمئناً با خرید محصول یا خدمات، زندگی آنها بسیار بهتر خواهد شد.
چه کسی از روانشناسی تاریک و تاکتیک های دستکاری استفاده می کند؟ در اینجا لیستی از افرادی وجود دارد که به نظر می رسد بیشتر از این تاکتیک ها استفاده می کنند:
خودشیفتهها: افرادی که واقعاً خودشیفته هستند (با تشخیص بالینی) احساس ارزشمندی بیش از حدی دارند. آنها به دیگران نیاز دارند تا باور برتر بودنشان را تایید کنند. آنها رویای پرستیده و دوست داشته شدن دارند. آنها از تاکتیک های روانشناسی تاریک، دستکاری و متقاعدسازی غیراخلاقی برای حفظ جایگاه استفاده می کنند.
جامعه ستیزها: افرادی که واقعاً جامعه ستیز هستند (با تشخیص بالینی) اغلب جذاب، باهوش و در عین حال تکانشی هستند. به دلیل فقدان احساسات و توانایی احساس پشیمانی، از تاکتیک های تاریک برای ایجاد یک رابطه سطحی و سپس سوء استفاده از افراد استفاده می کنند.
وکلای دادگستری: برخی از وکلا به قدری روی برنده شدن در پرونده خود تمرکز می کنند که برای رسیدن به نتیجه دلخواه خود از تاکتیک های متقاعدسازی تاریک استفاده می کنند.
سیاستمداران: برخی از سیاستمداران از تاکتیکهای روانشناختی تاریک و تاکتیکهای متقاعدسازی تاریک استفاده میکنند تا مردم را متقاعد کنند که حق با آنهاست و رای به دست آورند.
افراد فروش: بسیاری از فروشندگان آنقدر روی دستیابی به فروش متمرکز می شوند که از تاکتیک های تاریک برای ایجاد انگیزه و ترغیب شخصی برای خرید محصولشان استفاده می کنند.
رهبران: برخی از رهبران از تاکتیکهای تاریک استفاده میکنند تا زیردستان از آنها پیروی کنند، تلاش بیشتری کنند یا عملکرد بالاتری داشته باشند.
سخنرانان عمومی: برخی از سخنرانان از تاکتیک های تاریک برای افزایش وضعیت عاطفی مخاطبان استفاده می کنند، زیرا می دانند که منجر به فروش محصولات بیشتر در پشت اتاق می شود.
افراد خودخواه: این می تواند هر کسی باشد که قبل از دیگران برنامه ای برای خود دارد. آنها از تاکتیکهایی استفاده میکنند تا ابتدا نیازهای خود را برآورده کنند، حتی به هزینه شخص دیگری. آنها به نتایج برد- باخت اهمیتی نمی دهند.
بله میدانم. من به عنوان یک سخنران و فردی که در زمینه فروش خدمات فعالیت می کنم در این دسته قرار می گیرم. به همین دلیل است که باید به خودم یادآوری کنم که کار کردن، نوشتن، صحبت کردن و فروش با شخصیت مستلزم آن است که از تاکتیک های دستکاری و اجباری پرهیز کنم.
وقتی برنامههای آموزشی در مورد انگیزش را برای رهبران کسبوکار تسهیل میکنم، اغلب از من میپرسند که مرز بین تاکتیکهای روانشناختی تاریک و نفوذ اخلاقی و تاکتیکهای متقاعدسازی کجاست؟ برخی از این افراد کاملاً اعتراف میکنند که اغلب از این شیوهها استفاده میکنند یا سازمانهایشان از آنها میخواهند از شیوههای تاریک به عنوان بخشی از فرآیندهای شرکت برای جذب و حفظ مشتریان استفاده کنند.
این واقعاً مایه تاسف است و اگرچه منجر به فروش و درآمد کوتاه مدت می شود، اما در نهایت منجر به بی اعتمادی، شیوه های تجاری ضعیف، وفاداری ضعیف کارکنان و در درازمدت نتایج تجاری کمتر موفق خواهد شد.
برای تمایز بین آن دسته از تاکتیکهای انگیزشی و متقاعدسازی که تاریک هستند و تاکتیکهای اخلاقی، مهم است که قصد خود را ارزیابی کنید. باید از خود بپرسیم که آیا تاکتیک هایی که استفاده می کنیم قصد کمک به طرف مقابل را دارد؟ بد نیست قصد کمک به شما نیز داشته باشد، اما اگر صرفاً به نفع شما باشد، می توانید به راحتی وارد اقدامات تاریک و غیراخلاقی شوید.
داشتن یک نتیجه دو جانبه سودمند یا "برد-برد" باید هدف باشد. با این حال، شما باید با خودتان و اعتقادتان به اینکه طرف مقابل واقعاً سود خواهد برد صادق باشید. نمونه آن فروشنده ای است که معتقد است همه از محصول او سود می برند و به دلیل خرید، زندگی برای مشتری بسیار بهتر خواهد شد. فروشنده ای با این ذهنیت می تواند به راحتی از تاکتیک های تاریک استفاده کند تا فرد را به سمت خرید سوق دهد و از ذهنیت "هدف، وسیله را توجیه می کند" استفاده کند. این کار به فرد اجازه می دهد از هر تاکتیکی برای به دست آوردن فروش استفاده کند.
برای ارزیابی قصد و انگیزه و تاکتیکهای متقاعدسازیمان، میتوانیم سؤالات زیر را از خود بپرسیم:
هدف من از این تعامل چیست؟ چه کسی و چگونه سود می برد؟
آیا از نحوه برخوردم با تعامل احساس خوبی دارم؟
آیا من کاملاً باز و صادق هستم؟
آیا نتیجه این تعامل منجر به منفعت طولانی مدت برای طرف مقابل خواهد شد؟
آیا تاکتیکهایی که من استفاده میکنم منجر به یک رابطه قابل اعتمادتر با طرف مقابل میشود؟
آیا می خواهید در رهبری، روابط، فرزندپروری، کار و سایر زمینه های زندگی خود واقعاً موفق باشید؟ سپس خود را ارزیابی کنید تا تاکتیک های فعلی خود را برای انگیزه و متقاعدسازی تعیین کنید. انجام صحیح آن منجر به اعتبار و نفوذ طولانی مدت می شود. انجام اشتباه (تاریک شدن) منجر به شخصیت ضعیف، روابط شکسته و شکست طولانی مدت می شود، زیرا مردم در نهایت تاریکی را می بینند و به قصد شما پی می برند.
در پست بعدی من انواع مختلف روانشناسی تاریک و تاکتیک های دستکاری که بیشتر استفاده می شود را مرور خواهم کرد. این به شما کمک می کند تا از آنها آگاه باشید و از دستکاری خودداری کنید.
منبع: https://drjasonjones.com/dark_psycho...