چیزهای بسیار زیادی در دنیای ما تغییر کرده. الگوهای قدیمی، سنتهای دیرینه و بسیاری چیزهای خوب یا بد.... در دنیای بزرگ و کوچک ما فوتبالیها، سالهاست شمایل طلایی رنگ ژوگو بونیتوی برزیلی رنگ باخته. خبری از کاتناچیوی ایتالیاییهای سفت و سخت نیست. توتال فوتبال هلندیها جای خود را به خطوط دفاعی و میانی مستحکم داده، فرانسویها و اسپانیاییهای دلربا اما ناکام، حالا جامها را درو میکنند و طلایهداران تیمهای ملی فرانسه و آلمان و گاه انگلستان، ستارگانی رنگینپوست با تکنیک و خلاقیت بینظیر و نگاههایی بی تفاوت شدهاند... این همان دنیایی است که برای نخستین بار در تاریخ تیم ملی فوتبال یک سرمربی از نیمکت تیم ملی اخراج میشود و رودی فولر به عنوان نخستین مربی موقت تیم ملی آلمان روی نیمکت تیم ملی مینشیند... در روز 11 سپتامبر سال 2023، بله سی و نهمین سالگرد نشستن روی نیمکت تیملی آلمان و روز تولد 78 سالگی قیصر، فرانتس بکنباوئر
|
12 سپتامبر 1984- آلمان- آرژانتین- دوسلدورف، دوستانه،
اولین حضور قیصر روی نیمکت تیم ملی آلمان
رویش بهاری قیصر فرانتس بکنباوئر جایی در میان زمین و آسمان ومبلی است. جایی که با آن صورت جوان و موهای کوتاه و لباس شماره 4 مثل سایه سر بابی چارلتن باتجربه و قهرمان اروپا تعقیب میکند. میجنگد و در نهایت شکست میخورد سپس در زمین داغ لئون مکزیک با آن شلیک برابر رقبای انگلیسی انتقامی به شیوهی ژرمنها را به راه میاندازد. اگرچه طعم بازی ومبلی چیز دیگری است اما برای التیام بدک نیست.... و چند روز بعد با با کتف بانداژ آن قابهای بی بدیل تلخ و شیرین برابر آتزوری. بازهم شکست.... 4 سال بعد اما دور دور اوست. قهرمانیهای اروپا در تیم ملی و باشگاه از راه رسیده و نوبت چنگ زدن به با ارزشترین جایزهی دنیای فوتبال است. نوبت میزبانی از جام جهانی. نوبت ایستادن بالای بالای پلهها، خودش میگوید:
"کرویف بهترین بازیکن بود. و من قهرمان!"
پس از بهاری زیبا و پرطراوت، تابستان قیصر، در روزهای آفتابی دههی 80 از راه میرسد. با آن کتهای چهارخانه، شلوارهای پاچه گشاد و پیراهنهایی با یقههای بزرگ. این شمایل تابستانی قیصر فرانتس بکن باوئر است. زمانی که روی نیمکت تیم ملی آلمان نشست:
رودی فولر، خوش شانس است که پشت در رختکن میماند. درست هنگامی که او او از پلهها، زمین چمن سن سیرو را به سمت رختکن تیم ملی آلمان ترک میکند با صدای کوبیده شدن در خشکش میزند. یک نفر در رختکن در حال داد و فریاد بر سر بازیکنان است. سرمربی، با لگد گالن بطریهای آب را به گوشهای پرتاب میکند. تکههای یخ بیرون میریزند و صدای آرام زپ مایر، مربی دروازهبانهای تیم به گوش میرسد:
فرانتس، شما میدانید که حالا ما در نیمهنهایی هستیم....
اما رسیدن به نیمهنهایی با برد 1-0 برابر چکسلواکی به تنهایی چیزی نیست که سرمربی تیم ملی آلمان را راضی کند.... قیصر فرانتس بکنباوئر را...
مکزیکو سیتی. جام جهانی 1986. در اولین تورنمنتی که فرانتس بکن باوئر روی نیمکت تیم ملی آلمان مینشیند شرایط خاصی حکمفرماست. اختلافات و هرج و مرج در اردوی تیم به چشم میخورد و اولی اشتاین، دروازهبان قهرمان اروپا با هامبورگ و ذخیرهی شوماخر به خاطر توهین به سرمربی از اردوی تیم اخراج میشود. بکنباوئر بعدتر حضور خبرنگاران در محل اردوی تیم را یک اشتباه بزرگ در آن جام اعلام میکند. قیصر که خود در سه تورنمنت 1966، 1970 و 1974 سه جام جهانی نمادین و پر هیاهوی تاریخ نفر اول و رهبر تیم بوده، در آن مکزیک همیشه تندخو و عبوس با خبرنگاران برخورد میکند و پیش از شروع تورنمنت تکلیف همه را مشخص میکند:
"کسب عنوان قهرمانی با این تیم "هرگز" امکان نخواهد داشت."
پس از بازی فینال پیش بینی بکن باوئر از قهرمان نشدن آلمان با نایب قهرمانی تحقق مییابد.... آنقدرها هم بد نیست!
آرژانتین، آرژانتین و باز هم آرژانتین
فصل دوم زندگی قیصر، تابستانی است که تمام به آرژانتینیها مربوط است. از اولین بازی رسمی روی نیمکت تیم ملی آلمان در سپتامبر سال 1984 در دوسلدورف برابر آرژانتین و باخت 3-1 تا میانهی راه و آن فینال در مکزیکوسیتی و پایان راه در استادیوم المپیکوی رم. هرمان نویبرگر رییس دی اف بی در دهههای 1970 و 80، بلافاصله پس از بازنشستگی قیصر از او برای نشستن کنار یوپ دروال در نیمکت تیم ملی آلمان دعوت میکند. بکنباوئر اما هنوز ماموریتهایی را در زمین فوتبال برای خود ناتمام میداند. سفر به نیویروک، دوران کوتاهی در هامبورگ، تفریحات خانوادگی، تبلیغات و .... سرانجام و پس از نتایج ناموفق در یورو 1984، یوپ دروال از نیمکت تیم ملی آلمان کنارهگیری میکند و نوبت به انتخاب سرمربی جدید میرسد. آلمان با بکنباوئر در دو تورنمنت جام جهانی 1986 و یورو 88 تا بازی نیمهنهایی پیش میرود. در مکزیک به نایب قهرمانی میرسد و در یوروی خانگی، بازی نیمهنهایی را به رقیب دیرینه، هلند رینوس میشل میبازد. جام جهانی 1990 ایتالیا ایستگاه پایانی است...
بکن باوئر معتقد است تیمی که در سال 1990 به ایتالیا میرود از نظر شخصیت تیمی و کیفیت فنی نسبت به چهار سال قبل بسیار بهتر شده. از طرفی شخصیت سختگیر و عبوس سالهای ابتدایی مربگری قیصر نیز به شخصیتی متعادلتر و پدرانه تغییر یافته اولاف تون میگوید:
"در ایتالیا، او به وضوح مصمم تر و با نگاهی همه جانبه به تیم مینگریست."
توماس برتولد میگوید من طی آن 4 سال شاهد فرآیند تغییرات در شخص بکنباوئر بودم. در آن جام جهانی است که بودو ایلگنر، میتواند بدون دردسر با موتورسیکلت خود در حوالی دریاچهی کومو بچرخد. یورگن کلینزمن که به عنوان بازیکن اینتر خانهای در میلان دارد اجازه مییابد در حین بازیها چند بار سری به خانهی خود بزند. در جام جهانی 1990 ایتالیاست که وقتی اولاف تون، یورگن کوهلر و کلاوس آگنتالر دو ساعت دیرتر به هتل تیم باز میگردند، قیصر به جای تنبیه، آنها را نوشیدن آبجو دعوت میکند.
تغییر بزرگ دیگر در جلسات توجیهی تاکتیکی است. بازیکنان از جام جهانی 1986 خاطرات خوبی ندارند. جلساتی طولانی و ملالآور در سالهای هتل و آنالیزهای طولانی. این در حالی ست که در سال 1990 و در اردوگاه کاستلو دی کاستیلیو بکن باوئر یافتههای خود را در زمین چمن و در حین تمرین به بازیکنان منتقل میکند. در زمینههای پزشکی نیز قیصر با اعتماد کامل به پروفسور هاینز لیسن پیش میرود و برای او ماساژ پس از بازی بازیکنان یک موضوع حیاتی است. کلینزمن میگوید:
"سبکی که فرانتس بکن باوئر در جام جهانی 1990 پیش گرفت، کلید موفقیت ما بود..."
آلمان در جام جهانی پیش میرود. رقبای قدیمی کنار گذاشته میشوند و بازیکنان، بهترین فرم خود را به نمایش میگذارند. کاپیتان متیوس برابر یوگسلاوی، کلینزمن و رودی فولر برابر هلند، بازی یک چهارم نهایی برابر چکسلواکی در میلان، بازی است که بار دیگر خون قیصر را به جوش میآورد. یک برد میلیمتری با پنالتی لوتار متیوس برابر ژوزف ونگلو، سرمربی بزرگ اروپای شرقی که بعدتر به نخستین مربی خارجی در فوتبال انگلستان تبدیل میود. سپس نوبت به سفر به تورین میرسد. زمان کنترل خشم. زمان خونسردی. زمان لبخند ماندگار قیصر در کنار سر بابی رابسن. آلمان بازی نیمهنهایی را آلمانی میبرد. خاطرات قدیمی از ومبلی تا لئون برای فرانتس بکنباوئر زنده میشود و تیمی که حالا آرامش خونسردی خود را از سرمربی گرفته، میتواند در ضربات پنالتی ورق بازی را برگرداند. فینال. بار دیگر آرژانتین. و بار دیگر دیگو آرماندو مارادونا.... جملهای در فرهنگ فوتبال آلمانی رواج دارد که مطابق افسانههای آن جام جهانی، قیصر فرانتس بکن باوئر به عنوان آخرین جمله پیش از هر بازی آن را به بازیکنان میگفته:
"بروید و فوتبال بازی کنید....".
بودو ایلگنر راجع به آن جمله میگوید:
"حقیقت این است که بکن باوئر فقط یک بار از آن جمله استفاده کرد. آن هم پیش از بازی فینال برابر آرژانتین..."