نکات فنی و تاکتیک های سرمربی چند درصد در موفقیت تیم های ایرانی تاثیر داره؟ |
مشخصه که هر سرمربی تاکتیک و نگرش خاص خودش رو داره و نسبت به بازیکنان و توانایی بازیکنان سیستم بازی رو انتخاب میکنه اما سوال اصلی اینجاست موفقیت ها و قهرمانی های به دست اومده چه در لیگ داخلی و چه در بازی های بین المللی چند درصد حاصل این تاکتیک هاست؟
اکثر سرمربی های داخلی معمولا تاکتیک و دانش فنی خاصی ندارن و در کل بازی به جز چند صحنه انگشت شمار نمیتونند از لحاظ تاکتیکی گره گشای تیم شون باشند اما تفاوت سرمربی مثل یحیی گل محمدی و فرهاد مجیدی با سرمربی های دیگه مثل علیرضا منصوریان و ساکت الهامی درچیه؟ درسته که دانش فنی این سرمربی ها نسبت به بقیه سرتره اما تفاوت اصلی رو در لیگ ایران تاثیر روحی سرمربی به بازیکنان و البته کاریزما و شخصیت برنده سرمربی تشکیل میده.
هر سرمربی بتونه بازیکن رو از لحاظ روحی تقویت کنه، شخصیت و ذهنیت برنده ازخودش نشون بده میتونه در نهایت باعث موفقیت تیمش در لیگ ایران بشه بشه و در نقطه مقابل هم همینه، سرمربی های مثل حمید درخشان، حمید استیلی، صمد مرفاوی و ... که فاقد کاریزما و شخصیت برنده بودن نتونستند عملکرد خوبی نشون بدن و در نهایت باعث ایجاد فاجعه در تیم های تحت هدایت شون شدند.
پس در لیگ داخلی به نظر میاد ذهنیت برنده و کاریزما خیلی بیشتر از تاکتیک و دانش میتونه تاثیر گذار باشه اما در بازی های بین المللی با تیم های پیشرفته تر و سرمربی های با دانش تر، دانش فنی و تاکتیک های دقیق نقش مهمی پیدا میکنه.
هیچ فوتبال دوستی نمیتونه منکر کاریزما و شخصیت کارلوس کیروش بشه و به نظر اگه کیروش به جای تیم ملی، سرمربی یکی از تیم های لیگ برتر میشد میتونست به واسطه همین شخصیت و صلابت موفقیت های بیشتری کسب کنه.
و در بازی هایی مثل ایران امریکا یا ایران ژاپن مشخص بود تیم کیروش از لحاظ تاکتیکی مهار شده و بازی هرچقدر هم که ادامه پیدا میکرد تیم کیروش، تیم بازنده زمین بود.
البته میشه دلیل این شکست هارو هم تاکتیک ناپذیر بودن بازیکن های ایرانی ربط داد. این صحبت اسکوچیچ اگرچه هجمه های زیادی رو علیهش ایجاد کرد اما بعد از گذشت زمان مشخص شد حرف دراگان اسکوچیچ انقدر ها هم غلط نبوده. با همه این ها میشه متوجه شد برای قهرمانی و موفقیت در ایران داشتن کاریزما و ذهنیت برنده کافیه اما در بازی های بین المللی، خیر. با تکیه بر غیرت ایرانی و صلابت سرمربی در حال حاضر نمیشه حریف تیم های ملی مثل عربستان، کره و ژاپن و تیم های باشگاهی مثل الهلال و النصر و ... شد و چاره اوردن مربی هست علاوه بر داشتن ذهنیت برنده دارای تاکیک های نوین و مفید هم باشه و بتونه اندک تاثیری روی بازیکن های تاکتیک ناپذیر ایرانی داشته باشه.
البته که معدود سرمربی های ایرانی مثل گل محمدی میتونند از لحاظ تاکتیکی نیاز تیم هارو تا یک جایی تامین کنند اما هرچقدر هم نسبت به سرمربی های دیگر ایرانی سر باشند مطمعنا توانایی شکست تیم هایی با بازیکن های فوق ستاره و مربی های با دانش تر رو ندارند که خب از این نظر انتظار خاصی رو هم از گل محمدی و پرسپولیس نمیشه داشت.برانکو سرمربی بود که از لحاظ فنی در اون زمان واقعا به کمک پرسپولیس اومد اما حرکت اصلی برانکو دادن شخصیت جنگنده و برنده به پرسپولیس بود، چیزی که پرسپولیس خیلی سال ها گم کرده بود. برانکو با کنار گذاشتن ستاره های مهمی مثل صادقیان و رضاییان و مسلمان نشون داد کاریزما و صلابت خوبی داره و براش اسم و رسم بازیکن مهم نبود و دقیقا مثل یک مربی حرفه ای انضباط و عملکرد فنی بازیکن رو مورد بررسی قرار میداد.
برانکو پایه گذار یکی از طلایی ترین دوران های پرسپولیس بود و جدا از دانش فنی با همین صلابت و کاریزما از ورود پرسپولیس به حاشیه جلوگیری کرد. گرچه که برانکو با تیم ملی عملکرد خیلی خوبی کسب نکرد.فضای فوتبال داخلی با فوتبال ملی تفاوت داره پس هر مربی که در لیگ ایران موفق بوده نمیتونه مناسب تیم ملی باشه و برای مقابله با تیم های بزرگ و سرمربی های بزرگ باید علاوه بر کاریزما دارای دانش فنی به خصوص بود و فاکتور شخصیت برنده و کاریزما میتونه به تنهایی باعث بردن جام قهرمانی در ایران باشه اما قطعا برای موفقیت در مسابقات بین المللی کافی نیست.
چه بسا سرمربی فعلی تیم ملی نه از دانش فنی خاصی برخورداره و نه از کاریزما و شخصیت برنده...