قسمت اول : درگیری دکتریون و مقامیون
دکترمحمد و دکترهیزل گریس به نمایندگی از طرف دکتران
و اسکاتیش مقام و تورکم و سپاهانی به نمایندگی از طرف مقامیون
و بوندس هم به عنوان یه بیطرف به ما کمک میکنن تا بفهمیم جریان چی بوده
1. درگیری دکتریون و مقامیون از کجا شروع شد ؟ و چه مدت طول کشید ؟
دکتر محمدcr7 :
زمانش رو دقیق نمیدونم ۷ماه پیش بود . اصلا دعوا حزبی نبود یکی از رفقام یروز اومد پیشم و گفت یکی هست به اسم مقام اگاه و همش به بقیه تیکه میندازه و یبارم تو پست من با رفقاش اومدن همشون یه فحش تایپ کردن منم رفتم به اگاه گفتم این چه کارایی هست و تو حق نداری توهین کنی و استا زدم و گفتم این کاراتو رها کن اونم شروع کرد فحش دادن و که به تو ربطی نداره وشروع شد و اصلا حزبی نبود شخصی بود دوطرف هی خودشونو درگیر کردن همه باهم دعواشون شد .
همون اوایل گلادیاتور هم که قبلا با اگاه دعوا داشت دیسش کرد و این باعث بیشتر شدن دعوا شد .
۳/۴ ماهی طول کشید .
اسکاتیش مقام :
اولین بار هیچکی علت دقیقشو نمیدونه ولی فکرکنم به خاطر فوتوشاپ همکاری با صنعتگران بود که با مقامیون جنگ داشتن و بعدش بحث شد و اکثر کسایی که درخواست عضویت توی حزب مقامیون رو داده بودن و قبول نشده بودن یا اخراج شده بودن از حزب، رفتن توی دکترا و اوضاع بیخ پیدا کرد و اینطوری شروع شد
تقریبا اواخر اردیبهشت بود فکرکنم که شروع شد و دیگه شهریور تموم شد
تورکم و سپاهانی :
یادمه واتسون خودش قبلا برای مقام آگاه میمالید ولی مقام آگاه بهش کم محلی میکرد . دعواشون فکر کنم از کاربرلیگای من شروع شد. همزمان با کاربرلیگای بهار بود که واتسون حزب دکتریون تاسیس کرد . مسابقه حانیه مقام و پلنگ موزامبیک یادمه واتسون خودشو پاره کرد تا حانیه شکست بخوره .
آها اینم بگم زیر پست کاربرلیگا محمدcr7 توی کاری که بهش مربوط نبود دخالت کرد و مقام آگاه آبروشو برد .
یادمه تازه حزب زده بودن مارکو و حاج ممد ناکام هی تیکه مینداختن به مقام آگاه . حاج ممد ناکام استاتوس میزاشت میگفت مقامیون 25 ماه آینده رو نخواهند دید :)))
داشتن با دم شیر بازی میکردن .
همون کاربرلیگا امیرعقاب یادمه هنگامه و حانیه رو خیلی اذیت کرد منم بلاکش کردم
میدونی هر کسی که از مقام آگاه زخم خورده بود رفت دکتر شد
دکتر هیزل گریس :
محمد و مقام آگاه مشکل شخصی داشتن
دقیق نمیدونم از کجا شروع شده من فقط دعوای زیر استای کامران یادم میاد به دکتر واتسون کلی فحش داد مقام آگاه همون موقع یادمه نزدیک 17 تا از دکترا تعلیق شدن
2. راجب درگیری توضیح بدید که چه اتفاقاتی افتاد؟
مستر بوندس :
والا دعوا که چند ماه طول کشید ولی اوج دعوا دو مقطع بود :
مقطع اول بالاخره مقام آگاه مسدود شد و 17 تا دکتر هم تعلیق شدن و دکترای باقی مونده هم از حزب خارج شدن. البته بعد چند روز به شرط برقراری آتش بس، همه تعلیقی ها آزاد شدن
مقطع دوم 4 تا دکتر تعلیق شدن و 12 تا مقام . بعضی از مقام ها توی هر مولتی میرفتن بازم اسکرین هاشون بیرون میومد و تعلیق میشدن
تورکم و سپاهانی :
امیرمحمد توی ستون اخبار طرفداری آبروی دکتریون رو برد :)
3 تا خبر جعلی کار شد. یکیش این بود :
مصاحبه با برانکو ایوانکوویچ : پول دکتریون را نداده ام. شرمنده ی دکتر محمد شده ام
حتی سایت های خبری دیگه هم از طرفداری کپی کردن و خبر توی کل کشور پخش شد :)))))))
نمونه : https://khabarban.com/a/28332818
3. نتیجه و سرانجام درگیری چی شد ؟
اسکاتیش مقام :
سرانجام و نتیجه رو از یه بی طرف بپرس چون من شاید نظرمو بگم بگن چون مقامی اینطور میگی
سرانجام به نظر من ۳_۰ مقامیون
تورکم و سپاهانی :
پایان دعواشون هم که مقام آگاه همه دکترا رو از سایت فراری داد واتسون فرار کرد حاج ممد فرار کرد مارکو فرار کرد بوندس و اسمیت هم فرار کردن رفتن حزب جدید زدن
مقام آگاه بعد از اینکه کارش تموم شد و دکمه ی دکترا رو زد از سایت رفته توئیتر اونجا فعالیت میکنه
مستر بوندس :
مقام آگاه کاربری بود که به غیر از خودشون همه رو مسخره میکرد. کاربرای جدید رو اصلا آدم حساب نمیکرد. اون اوایل درگیری کسی جرات انتقاد ازش نداشت. هر کسی کوچکترین حرفی بر علیه مقامیون میزد پاره اش میکردن.
ولی در پایان درگیری مقام آگاه مظلوم شده بود . حتی مجبور شد با بقیه خوب باشه و نظر عموم رو جلب کنه بر علیه دکترا. همون یه بار مسدودیت کار خودشو کرد از شدت فحاشی های مقامیون کم شد. به نظرم از بین همه ی اتحادیه ها و احزاب فقط دکترین بود که تونست تا حدی جلوی یکه تازی مقام رو بگیره هر چند خود دکترین هم ضربه های زیادی دیدن هر روز درگیری و دعوا کلی کاربر خارج میشدن از حزب و جاشونو با اعضای جدید پر میکردیم.
حزب دکترین هم دچار اختلافات داخلی شد و ما جدا شدیم و این ربطی به درگیری با مقامیون نداشت.
دکتر محمدcr7 :
سرانجام نداره دعوا خودت خوب میدونی اونم از نوع مجازیش ،سرانجامم کم کم همه بچه بعد فحش دادن بقیه دیگه از حق خودشون دفاع کردن و به اپراتور اطلاع میدادن و اون فحش دادن تو پستا تموم شد و دیگه هم دعوایی نیست.
در ضمن اینو هم اضافه کنم که دعوا سرانجامی نداره و قصد من هم دعوا نبود، انتقاد شخصی من به ایشون برا فحش دادناش بود که بقیه یاد گرفتن جلوش سکوت نکنن تمام.
همین برام کافیه.
قسمت دوم
درباره ی شب های کتلت تایم متن های زیادی نوشته شده ولی شاید بهترین متن نوشته ی حماسی مهربد(بوندس اصلی) درباره ی شب اول کتلت تایم باشه که در متنی ادبی به خوبی اون شبو توصیف میکنه : https://www.tarafdari.com/node/1639773
حالا بریم خاطرات چند تن از رزمندگان اون شب ها رو با هم مرور کنیم :
شب های کتلت تایم به چه علت شروع شد؟ و چه اتفاقاتی افتاد؟ و سرانجامش چی شد؟
حامد بسکابادی :
دو تا پست ساندیسیون زده بودن که با مولتی هاشون ریخته بودن و کامنت میدادن و لایک و.... (تونستن با مولتی هاشون آمار لایک پست های ساندیس پسندانه رو بیشتر از دیس هاش کنن و شروع کردن به کری خوندن که تعداد ما بیشتر از شماست) بعدش ما دیدیم اینجوری نمیشه شروع کردیم به پست گذاشتن علیه **** و **** ****** معروف به شهید کتلت شده، که از ساعت ۲ شب به بعد معروف شد به کتلت تایم و طرز تهیه غذاهای کتلتی........خیلیم جالب بود که اصلا اون پستا پاک نمیشد تا خود صبح که بچه ها ساندیسیا رو له کردن حتی یدونه پست پاک نشد...
کتلت تایم چند شبی ادامه پیدا کرد تا اینکه همون بحث فیلتر سایت رو مطرح کردن مدیریت سایت.
خیلیا مسدود و تعلیق شدن البته هنوزم هستن کسایی که یاد کتلت تایم رو زنده نگه میدارن.
چگوارا :
راستش کتلت تایم چند ماه پیش اتفاق افتاد. حدودای شیش ماه پیش شبهایی بود که تا صبح با سنادسه درگیری داشتیم و حتی چند مرتبه به شهدای آبان توهین کردن و با زدن هواپیمای خودی کری میخوندن! (افتخار میکردن که یه مشت وایتکسی سوار هواپیما رو زدن کشتن)؛ یه جنبش نسبتا خودجوش بود که بشدت استقبال شد ازش
معمولا نیمه شبا تا وقت سحر کتلت تایم بود و بچه ها برای سحری کتلت با سس موشکی رو پیشنهاد میکردن و بنوعی کلاس آشپزی آنلاینی توی طرفداری شکل میگرفت
در معرفی خاصیت های کتلت چندین شهید تقدیم طرفداری کردیم
اسکاتیش مقام :
اینم یادم نیست دقیق(حافظه ماهی گلی دارم) ولی فکرکنم یه اتفاقی اونروز افتاده بود بعد نکتاریون پست زدن و جنگ شروع شد
شب اول یادمه یه نفوذی رفته بود بینشون خرابشون میکرد:)))
بعد یکی بود سوسک ارتشبد اویسی
این به حامد بسکابادی و حامد منچستری توی چند تا پست پشت سر هم فحش ناموسی داد به ممدناکام و شایان مارکو هم فحش داد.
آخر سر هم هانی الناصر یه پست زد تهدید کرد که چندتا نوجوون مثل شماها رو دستگیر کردم شاشیده بودن به خودشون و ... که همه ریختن زیر کامنت پستش یکی دو ساعت دهنشو سرویس کردن تا بعدش پاکید دیگه اسکرینای کامنتا و پستای برتر هم رفت رو کانالا
کتلت تایم چند شب طول کشید ولی شب اول معروفتره بقیه شبا فقط شب دوم شاید یکم به شب اول نزدیک باشه. سرانجام هم هیچی چند روزی ساکت موندن تا وقتی تنویر شروع کرد گزارش دادن و مسدود کردن کاربرا و چندین کاربر مسدود شدن
حامد منچستری :
داستان از اونجایی شروع شد دوستان خواستن اموزش برنامه غذایی بذارن
چند تا اموزش گذاشته شد یکی از اموزش ها بازخورد خیلی خیلی خوبی داشت و 95 درصد کاربرا راضی بودن ازش
اون ۵ درصد هم همزاد پنداری میکردن برای همین بازخوردشون منفی بود
حقیقتش اینه کتلت تایم در تاریخ ۱۳ دی ۹۸ بیرون از مرز های عزیز کشورمون درست شد و به همه ایرانی های گل تقدیم شد
نزدیک یک ماه طول کشید داستان هر شب شده بود اموزش کتلت درست کردن که با دخالت بی جای مسئولین سایت و با مسدود شدن عده کثیری از دوستان بحث مفید اشپزی جمع شد
عزارئیل (ایشون رزمنده شب های کتلت تایم نبوده ولی به درخواست خودش باهاش مصاحبه شده) :
ماه رمضون بود، و سنادسه به ارسال مطالب مذهبی و سیاسی که جاشون تو این سایت نیست مشغول بودن
کاربران هم از این بی تفاوتی مسئولان ناراحت شده بودن
و روزای 11،12 و 13 اردیبهشت به صورت خودجوش و شبانه به مقابله به عرازشه به پا خواستن
کتلت تایم از ساعت 1 تا طلوع خورشید ادامه داشت
ما در اون 3 روز آموزش پخت انواع کتلت رو پست کردیم
کان سوزی عظیمی از طرف ساندیسی ها شکل گرفته بود
تک و تنها در گوشه دیتابیس **** کرده بودند
در روز دوم با مولتی های آرسنالی اقدام به فحاشی و تهدید به گونی بردن کردند
یکی از آنها به حامد بکسابادی که به همراه ممد مادریدیستا، dr. مکتب ساندیسم و دونالد ترامپ سرکرده شرافتمندان بودند توهین ناموسی کرد، با مقابله لوتی++، سینا مادریدی و دیگر کاربران ریغ رحمت را سر کشید و مسدود شد
خشم و خون کابران، گنگ و بنگی تاریخی را رقم زدند
80 درصد سنادسه تعلیق شدند و تا بیت تنویر عقب نشینی کردند
اما روز سوم با آگاهی اپراتور خیلی از کاربران شرافتمند تعلیق و مسدود شدند
يادشان گرامی
قسمت سوم
قسمت سوم : حمله به نی نی سایت (حمله ی سال97)
برای کسب اطلاعات از این 4 عزیز که در اون واقعه حضور داشتن کمک گرفتیم :
بوندس فن، حاج حسین انقلابی، داریوش تاج پرست و شایان سعادت
حمله به نی نی سایت به چه دلیل آغاز شد؟ چه اتفاقاتی افتاد؟ و نتیجه چی شد؟
بوندس فن :
سلام و درود بر شما
اولا یه حمله نبود ۴ تا حمله بود
هر کدومش ۱ روز نهایت طول کشید
بعد این که اکانتا مسدود شد پایان یافت
اولش که اصغر یه استا زد و دعوت کرد به حمله در برابر نی نی سایت اونموقع اصغر اسطوره سایت بود و همه اکانت ساختن و حمله ور شدن و سوالات مستهجن مثلا کاندوم چه مارکی خوبه پرسیدن 😂
تو ۹۷ دو تا حمله شد
تو اولی که گفتم از استا اصغر شروع شد
اکانت های زیادی ساخته شد و نابود شد حتی عکس های منشوری گذاشته شد
تا اینکه یکی از کاربرای ما که رفته بود اونجا گفتش باید از سایت طرفداری شکایت کنیم😂 بخصوص از اجخ و سامان خدایی و داریوش تاج پرست و اصغر و سعید جاویدی و احمد رنجه ورکشی و ...
در اون زمان اکانت های ما هم تو طرفداری قلع و قم شد من خودم به علیرضا کیریس فن استا زدم که اکانتم در نی نی سایت اینه فالوش کن ولی نابود شدم 😂
بعد جالبه اکانت نی نی سایتم مسدود نشد اما طرفداریم مسدود شد شب طوفانی ای بود 😂
حمله دوم به سرکردگی ارش نامی اغاز شد این دفعه با برنامه تر بود تصمیم گرفته شد که چالش عکس برگزار شه توی نی نی سایت. هر کس یه عکس دختر فیک پست میکنه میگه خودشه تا اونا هم درگیر چالش بشن و عکسشونو بفرستن
اما ارش بد عمل کرد عکس دختری فرستاد که از دو کیلومتری معلوم بود فیکه و گزارشش زدن و مسدود شد و پروژه شکست خورد 😂
حاج⭐️حسین⭐️انقلابی :
همون اوایل نی نی سایتی ها با حضور اقایون تو سایتشون مشکل داشتن و چرت و پرت میگفتن بهشون. بعد از چند وقت چند تا از کاربرا پست های نی نی سایتیا رو تو طرفداری منتشر کردن ما هم عصبانی رفتیم سر وقتشون اونموقع هم کاربرای طرفداری خیلی زیاد بودن خیلی راحت سایتشون رو به گند کشیدیم تا یک هفته از هر دو تا پستی که باز میکردی تو سایتشون یه دونش در مورد طرفداری بود. البته اونا هم اتک زدن ولی خب مقابل اتک های ما ناچیز بود . یجورایی حماقت هم کردن تا کار به توهین به حضرت نکشیده بود فضا اروم بود.
من خودم شخصا در اون حمله حضور فعالی داشتم
داریوش تاج پرست :
ارادتمندم سالار، این نی نی سایتو با بمب هیدروجنی بکوبینش و نابودش کنید که حقیقتا حالمون بهم میخوره از اسم مشمئز کنندش
شایان سعادت :
متاسفانه ایشون حاضر به همکاری نشدن و اطلاعاتی در اختیار ما قرار ندادن
جلسه بعد : بررسی واقعه آذر98 توهین آجخ به کاربران و کوچ دسته جمعی کاربران از سایت و همچنین نقش کاربرانی همچون مهدی آزادی، جواد محمد پور، پاتریک ستاره دریایی و ... در شکل گیری این واقعه
قسمت چهارم
این قسمت : تاریخچه حزب دکتران
برای بررسی تاریخچه ی دکتران با دکتر محمد ، دکتر هادی ، حاج ممد ناکام ، دکتر بوندس سابق ، دکتر اسمیت سابق و دکتر شرلوک سابق مصاحبه شده است.
البته دکتر محمد از انجام مصاحبه خودداری کرد.
خب بریم سراغ سوالات :
سوال اول : حزب دکتران در چه تاریخی، چرا و چگونه تاسیس شد؟
حاج ممد ناکام :
حزب اوایل خرداد یا اواخر اردیبهشت تاسیس شد
دقیق یادم نمیاد
هدف حزب هم بیشتر برای سرگرمی و خنده و تفریح تو سایت بود حزب بهانه ای بود برای دور هم بودن دوستان کنار یکدیگر و دکتر واتسون حزب دکتریون رو به این بهانه تاسیس کرد
دکتر هادی بارسا_تاجی :
بهار امسال تشکیل شد
برای ارتقا سطح فرهنگ سایت ، مبارزه با فحاشی ها سراسری آن زمان، مبارزه با افراطی گری ، مبارزه با نژاد پرستی و ارتقا سطح فرهنگ و دانش سایت.
بوسیله دکتر واتسون تاسیس شد
دکتر بوندس سابق :
یادمه اواسط اردیبهشت بود که دکتر واتسون و شایان مارکو تصمیم داشتن یک حزب تاسیس کنن. شایان دوست داشت اسم حزب رو بزاره مارکویون که به نام خودش ثبت بشه ولی اسم زشتی بود پس در نهایت حزب دکتریون رو دکتر واتسون تاسیس کرد و شایان هم شد دکتر مارکو.
بعد دو نفری ریختن توی دیتابیس شروع کردن به یارگیری. به دو تا از اکانت های منم پیشنهاد دادن Dr بزار توی اسمت. گفتم حزب یعنی چی؟ گفتن یه گروهه زدیم برا دورهمی و مسخره بازی و تفریح. منم دو تا مولتیم dr گذاشتم تو اسمشون ولی چند روز بعد برداشتم.
روز اول خیلی عضو گرفتن شاید نزدیک 40 نفر پسوند DR گذاشتن رو اسمشون، کاربرای معروف هم بین شون بود. ولی ثباتی نداشت حزب شون، خیلی ها بعد 1 روز عضویت خارج شدن. حاج ممد ناکام هم یادمه جدا شد رفت حزب حاجیون رو زد برای خودش.
بعد کم کم کاربرای جدید و بی تجربه ولی با ثبات تر وارد حزب شون شد. دکتر فالوور و چگوارا و اسمیت و گلادیاتور و هیزل گریس و هادی تاجی و سید اهل قلم و دکتر محمد هم اضافه شد و رفقاش مثل امیر عقاب و ممد رسول آبادی رو هم برد اونجا. حاج ممد ناکام هم حزب خودشو منحل کرد و برگشت به دکتریون که بعد از اون شروع کردن به کری خوانی و شوخی و دیس کردن مقامیون.
دکترمحمد و رفقاش امیرعقاب و یونس u7u7 و... با مقامیون درگیری و خصومت شخصی داشتن. یادمه ما میرفتیم تماشا میکردیم :)))
دکتر محمد که وارد حزب شد با خودش دعواها رو هم آورد. دکترا و مقاما قبلش با هم کل کل و شوخی داشتن ولی از اینجا به بعد درگیری جدی شد.
حرفایی که میزنم چیزایی هست که دیدم، چون تقریبا روزی 12 ساعت آنلاین بودم. ایام ترس از کرونا بود و سر همون 2_3 ساعت کار روزانه ام هم نمیرفتم و کف دیتابیس بیکار و علاف بودم. واتسون و مارکو رو هم خیلی دوست داشتم. زیر استاهاشون پلاس بودم همیشه.
سوال دوم : خودت در چه تاریخی، چرا و چگونه به حزب دکتران پیوستی؟
دکتر اسمیت سابق :
کاربر لیگای بهار بود فکر کنم که خوردم به یه کاربری به اسم دکتر سینا مادریدی
بعدش چند نفر دیگه با پیشوند دکتر هم اومدن زیر اون پست ازش حمایت سر سخت کردن. من همونجا با دکترا آشنا شدم و توی همون مسابقه با سینا و واتسون دوست شدم. فردای مسابقه، دکتر واتسون که من به شخصه خیلی جذب رفتار خوبش شده بودم توی خصوصی یه پیامی با متن "دکتر اسمیت چطور است?" برای من فرستاد. یادمه که توی همون استای خصوصی حدود 20-30 تا پیام رد و بدل کردیم. منم قبول کردم بالاخره و فردا عضو دکتریون شدم.
حاج ممد ناکام :
من اوایل با حزب دکتریون دشمنی داشتم
من و واتسون چند ماه قبل از حزب زدن با هم دوست بودیم من حزب حاجیون رو تاسیس کردم
واتسون هم حزب دکتریون رو و با هم دشمنی داشتیم
البته این دشمنی هم برای خنده بود و دعوا جدی نبود و دعوا فقط برای خنده بود
حاجیون اون موقع محبوب نبود ولی معروف بود اعضای چندان زیادی هم نداشت
واتسون اومد خصوصی گفت حزب دکتریون فقط تورو کم داره بیا تو دکتریون منم حاجیون رو نابود کردم و بعد از چند روز به دکتریون پیوستم
دکتر هادی_بارسا تاجی :
خودم اوایل تاسیس دیدم که بیشتر خوبا تو حزبن و کلن حزب و اهدافش خوب بود عضو شدم و بعد ی مدتی عضو شورای حزب شدم که شش نفربودیم اولش
دکتر شرلوک سابق :
یک هفته از ورود من به سایت میگذشت که یه پست توی ستون کاربران دیدم که بیانیه حزب دکتران بود. رفتم تو و خب خوشم اومد کلا از فلسفه حزب در طرفداری ، تصمیم گرفتم عضوش بشم. پیام دادم به دکتر بوندس سابق، مستر بوندس حاضر و گفت که باید با دکتر محمد صحبت کنم و منم صحبت کردم و با تایید ایشون وارد شدم.
دکتر بوندس سابق :
دقیقا در شروع دعوای جدی دکترا و مقاما من وارد حزب دکتریون شدم. تقریبا همزمان با شهاب انتوانف و سهند چلسی و روزبه منچستری و...
قصدم این بود که با مولتی 1 هفته برم توی دکتریون و بعدش خدافظی کنم و برگردم توی اک های خودم.
شاید خنده دار باشه ولی علت ورود من به دکتریون برگزاری مسابقات داستان نویسی بود تا خودمو قهرمان کنم.
بوندس(مهربد) مسابقات داستان نویسی برگزار کرده بود و خیلی ها شرکت کرده بودن . منم با اکانت حرومزاده بوندس شرکت کردم و 5 تا داستان نوشتم . قهرمانی صددرصد در دست خودم بود ولی بوندس داستان های همه رو منتشر کرد به غیر از داستان های من. گفت داستان های تو باعث دعوا و جنجال میشه. داستان هام شامل توهین به حضرت موسوی و مقام آگاه و داریوش تاج پرست و ... بود.
حزب دکتریون هم یه سری افراد تازه وارد بودن که اصلا تو باغ نبودن و محل مناسبی برای برگزاری مسابقات جنجالی بود. گفتم هر داستان توهینی بزارم این تازه واردا حمایت میکنن و نه نمیگن.
به واتسون گفتم مقام آگاه در یکی از خطبه هاش به بنادسه توهین کرده و منم به تلافی در ستون کاربران پست های توهین امیز به مقامیون گذاشتم و اونا گزارش زدن مسدود شدم. حالا اومدم در قالب دکتریون انتقام بگیرم. واتسون از اینکه همون اول چند تا از مولتی هامو بهش گفتم به من اعتماد کرد و روی من حساب کرد.
سوال سوم : در طول حضورت در دکتران، چه اتفاقات مهمی افتاد؟ و خودت چه خدماتی انجام دادی؟
دکتر بوندس سابق :
اینو اگه بخوام بگم خیلی طولانی میشه.
همون روزای اول حضورم دیدم مقام آگاه و کامران امباپه رفتن زیر استای دکتر محمد و دارن فحش میدن و تهدید میکنن. واتسون هم داره عذرخواهی میکنه. کامران شماره گذاشته بود تهدید میکرد و هیچ حمایت حزبی از دکترمحمد وجود نداشت. رفتم پیش هژبری گفتم این لات و لوتا رو جمع کن وگرنه شکایت میکنم هژبری هم زد کامران امباپه رو تعلیق کرد. فکر کنم کامران به هژبری تعهد داد دیگه تهدید نکنه و آزاد شد و خودشو از دعواهای حزبی کشید کنار .
تصمیم گرفتم بیشتر توی دکتریون بمونم و نحوه صحیح گزارش زدن و هماهنگ بودن و چریک بازی رو بهشون آموزش بدم تا بتونن یکم حداقل مقام آگاه رو اذیت کنن. هدفم کلا عوض شد، مسابقه داستان نویسی رو بیخیال شدم و گفتم واتسون بر گردن ما حق داره بزار یکم کمک شون کنم و وقتی یاد گرفتن خارج میشم.
خب وقتی یکی میاد رکیک ترین فحش ها رو بهت میده و مسخره ات میکنه یا باید تو هم جوابشو بدی، یا بیخیال بشی و انقدر علیه اش استا نزاری، یا هم گزارشش بزنی تعلیق شه. ولی هیچ کدومش انجام نمیشد چون واتسون و محمد و اکثر دکترا بی تجربه بودن.
پس غیر دکترا رو بلاک آنبلاک کردم و اکانتمو کردم محل گردهمایی و هماهنگی دکترا. استا میزاشتم شامل سخنرانی های کوبنده و روحیه بخش و ... و اکانت دکتر بوندس حالتی مثل انجمن مسترز امروزی شده بود.
چند روز بعد متحد شدیم و همه با هم شروع کردیم به ترول کردن مقام آگاه و همه مون استا و پست زدیم و خندیدیم به آگاه و سعی کردیم آگاهو ترول کنیم.
مقام آگاه انقدر عصبانی شد که پشت سر هم فحش ناموسی بار واتسون میکرد. بچه ها هم گزارش زدن و تعلیق دائم شد. تا اینجا دستاوردی بزرگ بود. ولی مقام آگاه به واسطه ی نفوذی که داشت همه ی دکترانی که استا زده بودن بر ضدش رو تعلیق 1 ماهه کرد. 17 تا دکتر تعلیق شدن و واتسون هم تعلیق دائم شد. باور نکردنی بود. از دکتریون فقط یه امیرعقاب و دکتر بردیا و دکتر اسمیت سالم مونده بودن که امیر عقاب و بردیا هم استا زدن از حزب خارج شدن. دکتریون فقط 1 عضو داشت اونم اسمیت بود که اصلا در جریان نبود.
یه مولتی آوردم توی دکتریون و اسمشو گذاشتم دکتر تبلیغاتی. با همون زیر هر استایی که مقامیون رو پیج هژبری و ناظر و ... زده بودن تا ما رو تخریب و تعلیق کنن رفتم اعتراض و چونه زدن. کلی پست گذاشتم با تیتر بی عدالتی و هی پاک میکردم دوباره پست جدید. اون روز پرکار ترین روز من در تاریخ حضورم در طرفداری بود
یه تنه جواب همه مقامیونی که رو پیج هژبری و ناظر علیه ما توطئه میکردن رو میدادم و دفاع میکردم. انقدر چونه زدم تا بالاخره ناظرو مجاب کردم که تعلیق ها ناعادلانه بوده. روز بعد ناظر استا گذاشت گفت همه 17 تا دکتر و مقام آگاه بخشیده شدن و فردا آزاد میشن.
همه آزاد شدن و همه چیز به حالت اول برگشت.
دکتر واتسون فشار زیادی روش بود و کنترلی روی اعضا نداشت. مثلا همون روز که از مقام آگاه کلی فحش ناموسی خورد داشت به آگاه توضیح میداد که طالب صلح هست و اون استاها رو هم بقیه زدن و نمیتونه جلوی بقیه رو بگیره. بنابراین تصمیم گرفت از ریاست حزب کناره گیری کنه تا دوباره فحش ناموس نخوره.
دکتر واتسون پیشنهاد داد بعد از خودش حزب به صورت شورایی اداره بشه. پیشنهاد خوبی بود ولی شایان مارکو که خودشو یه جورایی موسس حزب میدونست، ادعای ریاست حزب کرده بود. من شدیدا مخالف بودم و با دکتر محمد صحبت کردم که اگه قرار به ریاستی باشه اون باید رئیس بشه. چون شایان 14 سالش بود و رئیس شدنش آبروریزی بود.
همون روز توی اکانت من جلسه ای برای انتخاب رئیس تشکیل شد که اعضا انقدر مسخره بازی در آوردن که جلسه به هم خورد. مثلا روزبه یانیس میومد جوک میگفت اصلا اعضا توی باغ نبودن.
تصمیم گرفتیم بین اعضایی که جدی هستن یک اتاق فکر یا همون شورا تشکیل بدیم. شایان مارکو اکانت اضافی داشت و کردش شورا. من و دکتر محمد و مارکو و حاج ممد و شهاب و فالوور و هادی و سهند و اسمیت و امیراس اچ عضو اون شورا شدیم.
دکتر محمد و شایان مارکو هم کاندید ریاست شدن به پیشنهاد بقیه
وبا رای اعضا، دکتر محمد به عنوان رئیس جدید انتخاب شد. شایان مارکو هم قهر کرد و از حزب جدا شد. هادی تاجی اینبار اکانت خالی داشت و شورای جدید رو زد . امیر عقاب هم دوباره برگشت به حزب و به شورا اضافه شد و با مقام آگاه قرار دعوا گذاشت توی ایستگاه مترو فردوسی ولی نرفت و این قضیه سوژه شد.
بعد درگیری دوم با مقامیون اتفاق افتاد. یهو دیدیم 4 تا دکتر به بهانه های الکی تعلیق شدن. منم برای تلافی با چند تا از اکانت هام به صفحه ی همه مقامیون دسترسی داشتم. هر استایی برای تمسخر ما گذاشته بودن رو گزارش زدیم. 12 تا اکانت از مقاما تعلیق شدن. کریزی مقام رو یادمه توی هر اکانتی میرفت گزارشش میزدم. بعد از اون اسمشو گذاشت مقام معلق : )
تبلیغات علیه دکتریون شروع شد؛ به ما میگفتن آنتن و کمپین آنفالو کردن و منزوی کردن دکتریون راه انداختن.
توی کانال به حاج حسین فیرپلی که سردسته کمپین بود حمله کردیم اونم اومد تهدید به شکایت کرد، واتسون هم زد کانال تلگرام حزبو پاک کرد.
خبر برانکو و دکتریون توی ستون اخبار کار شد. رفتیم پیج هژبری اعتراض کردیم ولی شهروز حدادیان من و واتسون رو زد تعلیق دائم کرد به جرم چقلی برای هژبری : ) که البته هژبری بعد چند روز آزادمون کرد. دکترمحمد هم بعدا زیر استای سهند سر همین قضیه بی عدالتی به شهروز حدادیان تیکه انداخت و از آیپی بن شد. تقریبا یه قیامی راه انداختیم و استای حمایت از دکترمحمد رو پیج هژبری نزدیک 150 تا لایک خورد و دکتر محمد آزاد شد.
بعد از این قضایا هژبری میخواست حزب ها رو کلا منحل کنه. ما هم بیشتر به تولید محتوا رو آوردیم تا محبوبیت مونو افزایش بدیم دکترشو و کاربرلیگا و ... تا نظر هژبری و کاربران بیطرف رو عوض کنیم. اکانت شورایی هادی هم لو رفته بود. اینبار سهند شورای جدید رو زد. البته یه گپ سه نفره هم توی تلگرام بود که منو اضافه کردن که اون بیشتر حالت گپ داشت.
مقامیون دیگه با ما کاری نداشتن. کسی اعصاب تعلیق شدن و دعوای حزبی نداشت. فقط خود مقام آگاه بود که میومد تیکه مینداخت مخصوصا به اسمیت و مایل به ادامه ی درگیری بود. عماد(دکتر باواریا ناس) خوب و سوزاننده جواب مقام آگاه رو میداد. همین باعث شد بیاریمش توی شورای حزب. صداش هم خوب بود که گزینه مناسبی برای دیس کردن مقاما بود. همونجا من یادمه این تصمیمو گرفتم که بعدا با بچه ها صحبت کنم تا عماد رو به جای دکترمحمد رئیس کنن. البته اونموقع نمیدونستم عماد آدم تنبل و گشاد و گنداخلاقی هست.
بعدا لو رفت که امیرعقاب مولتی نایب رئیس صنف هالیوودی هاست. سر قرار فردوسی هم که نرفته بود. من اشتباها فکر کردم امیرعقاب مولتی مقام آگاهه و عمدا داره این سوتی ها رو میده. قرار میزاره نمیره. عمدا از ارسلان رکب میخوره. اصلا یه وضعی... اشتباه میکردم البته
امیرعقاب رو از شورا انداختم بیرون. دکترمحمد هم از رئیس بازی من عصبانی شد و شورا رو تعطیل کرد و کلا انتقال داد به تلگرام.
منم اون اکانت رو کردم انجمن محتواسازان حزب دکتران و قرار شد محلی برای هماهنگی تولید محتوای دکتران باشه.
توی شورای تلگرام هم دکترمحمد و عماد باواریا دعواشون شد. عماد میخواست دکترتالک (مصاحبه صوتی) راه بندازه و یه سری امکانات لازم داشت. دکترمحمد مخالف بود و عماد رو از شورا انداخت بیرون. علت رو پرسیدم گفت علاوه بر امکانپذیر نبودن برنامه مصاحبه اش، بد حرف میزنه و بی احترامی میکنه.
اینبار میخواستیم جای عماد رو با دکترشرلوک پر کنیم چون شرلوک(نیگان فعلی) هم خیلی خوب تیکه مینداخت به مقام و میگفت صدای خوبی هم داره.
اما من تقریبا ناامید شده بودم از آینده ی حزب دکتران. اون برنامه هایی که داشتم برای گسترش حزب با وجود رئیس اصلا قابل اجرا نبود. دو تا صنعتگر هم آورده بودن توی شورای دکتران که این دیگه قابل تحمل نبود. دیگه اصلا در بحث ها شرکت نمیکردم. با واتسون صحبت کردم تا طرح شورای بدون رئیس که موقع کناره گیریش از ریاست مطرح کرده بود رو دوباره مطرح کنه تا بلکه بتونیم رئیس رو برکنار کنیم و حزب بدون رئیس اداره بشه. واتسون موافق بود ولی با دکترمحمد رودربایستی داشت و گفت من دخالت نمیکنم.
همون شب دیدیم همه دارن رتبه بندی اعضای ارشد رو استا میکنن. اونایی که به دکترمحمد وفادار بودن در رتبه های بالا و اونایی که ناراضی بودن در رتبه های پایین. به دکترمحمد گفتم رتبه منو با سهند عوض کن ولی نکرد و سهند عصبانی شد و از حزب خارج شد. به منم گفت بیا بیرون تا خودمون حزب بزنیم. گفتم بزار مخ اسمیت رو هم بزنم چون رتبه اش پایین بوده قطعا ناراضیه از این وضع. و اسمیت هم دلش با ما بود فقط شرط گذاشت که فردا یه استا میزنم اگر دکترمحمد بابت دیکتاتوری هاش عذرخواهی کرد میمونم و عماد رو هم برمیگردونم. ولی اگر پررو بازی درآورد منم همراه تو خارج میشم. فردا استا رو گذاشت زیرش دعوا شد و من به دکترمحمد فحش دادم و اخراج شدم. تمام
دکتر شرلوک سابق :
اول حضورم تو دکتران مواجه شدم با مقام آگاه و یه درگیری داشتم که تیکه انداخت جوابش رو گرفت و استارت من بود تو دکتران. انگار بعدش هم مقام تعلیق شد چون اون عمرا پا پس بکشه. بعد از اون دیگه حاشیه و اتفاق خیلی شاخی نداشت سایت و به طبع اون حزب هم آروم بود. یدفعه دکتر واتسون خدافظی کرد و بعدش هم جدایی عماد باواریا و اسمیت و بوندس که من اون موقع میگم چون شناخت زیادی نداشتم کلا خنثی بودم نسبت به این اتفاقات. (تیر 99)
یکم فعالیت کردم و بعدش دکتر محمد اعتماد کرد به من و نائب رئیس دکتران شدم با هادی عزیز. بعدش صفحه رسمی حزب رو زدیم که الان دیگه لغو شده و یه اک دیگست اک رسمی دکتران. بعدش زدیم تو کار تولید محتوا و پست و برخی برنامه ها ولی خب به هر حال درگیری های درسی و زندگی واقعی باعث شد کمتر بشه فعالیت حزب و تولید محتوا هم کمیتش کاهش پیدا کنه و خب طبیعی بود. تحول خاص که بخام بگم ایجاد نکردم. فقط منسجم کردن اعضا هدف ما بود که منجر شد به زدن اولین اک رسمی دکتران و افزایش تولید محتوای حزب که خدا روشکر با کمک دکتر محمد و هادی بهبود پیدا کرد. (آبان 99)
خروجم از دکتران به این دلیل بود که رفاقت از همه چیز برام مهم تره.یه سایته فقط و مشغولیت و سرگرمی. رفیق های خوب و درجه یکی هم پیدا کردم. از همه احزاب من رفیق دارم. یعنی کلا تو سایت موضع من رفاقت و خوش رویی هست و اصلا پیگیر دعوا و این چیزا خصوصا تو یه سایت مجازی نیستم مگر اینکه خب طرف خودش گیر سه پیچ بده. مسترز و دکترا با هم کنتاکت پیدا کردن! این وسط بیشترین فشار روی من بود. چون به هر حال هم از مسترز رفقای خیلی صمیمی داشتم هم از دکترا . همین باعث شد که برای ختم این دعوا یه حرکتی بزنم دیگه .از پا در میونی تا آروم کردن اوضاع تا سناریوی نهایی که از دکتران اومدم بیرون و خدا رو شکر جواب داد و حدود ۱ماه دعوا و کنتاکت پیش نیومد بین ۲تا حزب (دی 99)
دکتر اسمیت سابق :
ابتدای دکتران:
اون اوایل دکتران فقط یک جمع عادی بود که خیلی شون توی دیتابیس ناشناخته بودن. اون زمان دکتر محمد و دکتر هادی کلا رو هم صد تا فالوور هم نداشتن. رئیس های اون زمان مارکو و واتسون بودن.
.
شورای اولیه دکتران:
بر خلاف تصور عموم کاربرا که فکر میکنن شورای اولیه دکتران همون اکانت شورای معروف هشت نفره بوده، اولین شورای دکتران پنج نفر بود که شامل: واتسون، مارکو، حاج ممد، گلادیاتور و من می شد. اون شورا که در زیر یکی از استاتوس های قدیمی کنار هم جمع شده بودن برای مشورت (البته بیشتر مسخره بازی بود) .
.
جرقه شروع دعوا با مقاما:
توی همون روز اول این شورا، کاربر گلادیاتور گفت که حتما میخواد یه دیس ترک به مقاما بده. من به شخصه مخالف بودم ولی جمع که قضیه رو خیلی ساده و شوخی مانند می دید موافق شد و این دیس شد اولین پست کانال دکتران (اولین کانال، نه این جدیده) . این حرکت اشتباه، شروع دومینو ای بود که جنگ بین این دو حزب رو شروع کرد.
.
شروع دعوای رودررو دو حزب:
و اما این شروع فوق احمقانه که اون دومینو رو وارد یک فاز جدیدی کرد. دکتر محمد که اون زمان اصلا هیچکس نمیشناختش (من خودم حتی فالو نداشتمش) ، اومد یک استا زد راجب اینکه مقاما خیلی فحاشن و... . بعدش در ادامه اومد زیر استای موقت و ماندگار مقام کاریوس که واکنش به همین قضیه بود کلی به مقاما پرید. در جواب این حرفای دکتر محمد، حدودا تمام مقاما واکنش بسیار تند و قوی ای نشون دادن. ولی اوضاع بالاخره جوری پیش رفت که از اون به بعد درگیری ها زیاد شد.
.
سنگین ترین درگیری دکترا و مقاما:
یادم نیست که سر چه موضوعی بود که آگاه و واتسون بالاخره در یک استا با هم بصورت جدی روبرو شدن و جفتشون هم تعلیق دائم شدن. در ادامه این اتفاقات، دکترا و مقاما واکنش هایی نظیر حمله به ستون کاربرا، استا های رگباری، کامنت های خشن و... از خودشون نشون دادن که باعث شد حدود 50 نفر از دو حزب در زیر 12 ساعت تعلیق های سنگین بشن. البته فردای اون شب، ناظر همه رو آزاد کرد و کمی آتش دعوا خوابید...
.
پست انفجاری مقاما در ستون نویسنده ها:
این یکی واقعا انفجار بود😂 . توی ستون نویسنده ها پستی با مضمون " برانکو: پول دکتریون را پرداخت میکنم" منتشر شد. چند خبرگزاری نوب مثل شفقنا هم این پست رو به نقل از طرفداری کار کردن😂 . خلاصه که اون ضربه سنگینی بود.
.
دیس مقاما و دیسبک دکترا:
شاید این قضیه برای خیلیا اهمیت آنچنانی نداشته باشه، ولی در نوع خودش جالب بود. مقام آگاه با کمک چند نفر دیگه، دیس ترکی به نام *یریو رو در کانال مقاما گذاشت که واقعا از لحاظ موسیقی هم خیلی قوی بود. دکترا هم دیسبکی رو با اسم لاشخور منتشر کردن با صدای امیر عقاب و تکس من و یه نفر دیگه. اون کار هم حدودا جواب خوبی بود. البته در این بین، دکتر بوندس یک دیس با سبک مثنوی خوانی هم خوند به اسم دکتر و مقام که کار خلاقانه و جدیدی بود (خیلی خیلی خنده دار بود) .
.
سقوط دکتران:
برخلاف تصور عموم، جنگ با مقاما دلیل فروپاشی اونها نبود، بلکه دلیلش جنگ داخلی بود. از مدت ها قبل، امیر عقاب با دکتر محمد مشکلات شدیدی داشت در فلسفه جنگ با مقاما. (من خودم کلا مخالف بودم و فقط برای سرگرمی اینکارا رو کردم) . من بار ها این دو نفر رو آشتی دادم و همیشه حدس میزدم که اگه بخواد جنگ داخلی ای بشه، بین این دوتاست. ولی زمان نشون داد که کاملا اشتباه فکر میکردم :| . جنگ بین دو جهت اتفاق افتاد: یه طرف من و عماد / یه طرف دکتر محمد و امیر عقاب . اتفاقات تکمیلی راجب اون جدایی رو میتونید توی صفحه من پیدا کنید. مهم ترین بخش اون فروپاشی هم استای بنده بود که یک نقد خیلی خیلی تند بود به شورای دکترا. قبل از اون استا هم من در خصوصی دکتر محمد گفته بودم یا اینا رو قبول کنید یا بدون من ادامه بدید. طبق چیزی که انتظار داشتم نقد ها رو قبول نکردن. من هم مثل عماد از حزب خارج شدم و پشت سر من افراد زیادی از دکترا کشیدن بیرون. این اتفاقات هم مسبب افتتاح مسترز شد.
بعد از این اتفاق، دیگه دکترا کبریت بی خطر شدن و مقاما هم کم کم از سایت رفتن.
قصه ما به سر رسید، کلاغه به خونش نرسید😂
قسمت پنجم
قسمت پنجم : 10 روز ماندگار و تاثیرگذار سال 1399 در طرفداری
6 اردیبهشت _ تغییر در کادر مدیریتی سایت، خروج آرمین جنت خواه و ورود هژبری و ابراهیمی
سایت طرفداری که پس از قیام بر ضد آجخ و کوچ دسته جمعی کاربران از سایت، دچار افول شده بود در سال جدید نیاز به یک تغییر داشت و اولین تغییر، تغییر در کادر مدیریتی بود. با رفتن اجخ، ابراهیمی به عنوان مدیر و هژبری به عنوان سردبیر سایت مشغول به فعالیت شدند.
8 اردیبهشت _ اتک سنادسه به ستون کاربران و آغاز درگیری های موسوم به شب های کتلت تایم
با تغییر در کادر مدیریتی، سنادسه که گمان میکردند مدیریت جدید طرفدار آنهاست با رهبری اربابم ارتتا از سوراخ های خود بیرون آمدند و به صورت گسترده شروع به گذاشتن پست های سیاسی کردند. باور نکردنی بود پست های سنادسه بین 50 تا 100 لایک میخورد که البته بیشترش فیک بود. در نهایت کاربران برای تلافی قیام کردند و پستهای کتلتی ارسال کردند و ستون کاربران رو پس گرفتند. گفته میشه در شب اول کتلت تایم که تا 5 بامداد ادامه یافت بیش از 1000 پست کتلتی ارسال شد. شب های کتلت تایم تا یک هفته ادامه داشت و با مسدود شدن کاربران کم کم جمع شد.
درمان مشکلات جنسی بدون قرص شیمیایی !!
مشاوره رایگان
13 اردیبهشت _ اضافه شدن ناظر بخش کاربران
هژبری از همان ابتدا اعتقادی به سرمایه گذاری در بخش کاربران نداشت و میخواست بیشتر تمرکز خود را بر بخش اخبار و ستون نویسندگان بگذارد. برای همین یک سرپرست یا ناظر برای اداره ی بخش کاربران اضافه کرد تا خودش با خیال راحت به مدیریت بخش اخبار بپردازه.
11 خرداد _ درگیری مذهبی ها و غیرمذهبی(پویش اعتراضی پنجشنبه های پ.ورن استاری) که منجر به وضع قوانین سختگیرانه از سوی مدیریت شد
غیرمذهبی ها در اعتراض به نوتیف های فراوان و تکراری دوشنبه های امام حسنی، پویشی تلافی جویانه راه انداختن که با اعتراض مذهبی ها همراه شد و در نتیجه مدیریت حتی استفاده از عکس صورت پ...ن استار را هم در استاها ممنوع کرد. در پی اعتراضات به این قانون، مدیریت بیشتر سختگیری کرد و چند قانون جدید وضع کرد و برای همه کاربران فرستاد که در آن استفاده از کلمات زشت را در بیو، اسم و استای کاربران ممنوع میکرد. در پی این قوانین عده ای از کاربران معترض از سایت رفتن و عده ای هم به غلط کردم افتادن و قوانین جدید را پذیرفتن
19 خرداد _ درگیری شدید دکتریون و مقامیون که تلفات بسیاری داشت
تلفات درگیری در این روز بین 20 تا 30 نفر گزارش شده است و هژبری شخصا به این دعوا رسیدگی میکرد. از دیگر تبعات این درگیری در روز های بعد کشیده شدن دعوا به ستون نویسندگان و اخبار جعلی برانکو بود که در چند سایت دیگر منعکس شد https://khabarban.com/a/28332818
5 مرداد _ تاسیس حزب مسترز برای گسترش محتوا و سرگرمی در ستون کاربران
حزب مسترز با ایده اولوژی هر کاربر یک نویسنده، برای نجات ستون کاربران تشکیل شد و تا حدی هم در شعار های خود موفق بود. اما وقوع حواشی و درگیری ها در زمستان 99 کمی مسترز را از اهداف اصلی خود دور کرده
22 آذر _ بازگشت اربابم ارتتا و قیام کاربران بر ضد او که تلفات بسیاری داشت
اربابم ارتتا به یاد قدیم با لشگر مولتی هایش به ستون کاربران اتک زد که موجب عصبانیت کاربران و قیام بر ضد وی شد. تلفات این قیام بین 30 الی 40 نفر گزارش شده است و در نهایت با مسدود شدن ارباب پایان یافت.
30 آذر _ خودمسدودی امیر دیکاپریو که منجر به قیام کاربران و درگیری های بسیاری شد
در پی خود مسدودی امیردیکاپریو، مریدان وی دست به قیام زدن https://uupload.ir/files/dd0j_bc1bd4...
این قیام 3 روز به طول انجامید که در روز سوم با اعتراض کاربران به نوتیف های سرسام آور، دعوا و درگیری های زیادی ایجاد شد. از جمله درگیری اتحادیه میلانی ها با حزب مسترز
28 دی _ قیام بهبود یا بدرود در اعتراض به رویه ی اخبار سایت
در پی اعتراض های متعدد به تیتر های زرد و اخبار بی کیفیت داخلی، کاربران به این نتیجه رسیدند که اعتراض مسالمت آمیز فایده ای ندارد. رهبران قیام مستر جواد و بهروز بایرن فن، روز 28 دی و هشتگ #بهبود یا بدرود را برای قیام در نظر گرفتند. با شروع قیام کاربران به همه ی پست های ستون اخبار هجوم آوردند و هشتگ را کامنت کردند و همگی مسدود شدند. تلفات قبل از شروع قیام 50 الی 70 اکانت و تلفات خود قیام 200 الی 250 اکانت گزارش شده است که در تاریخ طرفداری بی سابقه بوده.
10 بهمن _ اخراج شهروز حدادیان از کادر مدیریتی و شایعه بازگشت اجخ
اولین تاثیر قیام 28 دی هوایی شدن اجخ و شهروز بود. اجخ که بعد از دیدن قیام و نارضایتی شدید کاربران دنبال فرصتی برای عرض اندام بود، در روز 10 بهمن با کار شدن خبر میناوند این فرصت را یافت. علیه هژبری گارد گرفت و احتمال بازگشتش را توئیت کرد. شهروز حدادیان هم با اجخ همراه شد و از سیاست های هژبری انتقاد کرد که در نهایت اخراج شد. اما اجخ و شهروز هر دو ناکام ماندند و هژبری با قدرت در سایت ماندگار شد.
قسمت ششم
این قسمت : تاریخچه ی حزب مسترز
خوشبختانه تونستیم در تلگرام با مستر جواد و مستر باواریا مصاحبه کنیم. امیردیکاپریو و احسان مارویک هم هنوز با مولتی در سایت حضور دارن و با اونا هم مصاحبه کردیم. بقیه هم که هستن. فقط سناتور ویلیامز و سناتور بیلبو تمایلی به مصاحبه نداشتن. من از همه ی مصاحبه شوندگان سوالاتی رو پرسیدم در جهت تکمیل مصاحبه ولی چون متن مصاحبه ها خیلی طولانی شده، برای منظم شدن این قسمت رو استثنائا بر حسب تاریخ دسته بندی و منتشر میکنم :
فلسفه حزب بازی، اهداف و دستاورد های مسترز
درمان مشکلات جنسی بدون قرص شیمیایی !!
مشاوره رایگان
امیر اچ فاکس :
ببینید، حقیقتا سایت برای همه اوقات فراغت و تفریحه، هیچ کس جهت علم آموزی یا تحقیقات علمی اینجا نمیاد. حزب و حزب بازی رکنیه که سایت رو ده ها برابر سرگرم کننده تر میکنه و حتی از حالت تفریح ساده هم فراتر میره، تمام درگیری ها و حوادث داخل سایت جهت همین سرگرمیه، مثل یک بازی بزرگ که توش لول آپ میکنی، باس ها رو شکست میدی و امتیاز جمع میکنی. هدف سایت پر کردن وقت خالیه
و حزب وقت خالیتو سرگرم کننده تر میکنه
حالا مسترز در کنار اون خوشی با دوستان رکن تولید محتوا هم داشت، هر کس در زمینه ای که دوست داره حرفشو میزنه. برا خودم یه پل استارت بود و برای خیلیا محلی برای بیشتر دیده شدن و بازخورد گرفتن پست هاشون.
مستر مارشال :
حزب که برای سرگرمی هست و همچنین باعث میشه رفقای بیشتری پیدا کنی که همیشه ازت حمایت میکنن. کلا شما هر محیطی رو که تیم کشی و گروه بندی کنی، رقابت و هیجانی ایجاد میکنه که اون محیط به مراتب سرگرم کننده تر میشه مثل اکیپ های دانشجویی در دانشگاه
اما راجب مسترز اگه بخوام بگم فعالیت مسترز هم اونطور که گفته شده تولید محتوا و سرگرمی و ایجاد شور و هیجان در بخش کاربران طرفداری هست. انصافا هم مسترز به وعده هاش عمل کرد و ستون کاربران رو متحول کرد. همین که رقابت بین کاربران و احزاب، به جای فحاشی، به رقابت در تولید محتوا و برگزاری مسابقات کشیده شده خودش اتفاق مفیدی هست. بقیه احزاب هم از فلسفه ی مسترز پیروی کردن و به تولید محتوا و برگزاری مسابقات روی آوردن. خارج از احزاب، کاربران بی حزب هم تحت تاثیر این فرهنگ قرار گرفتن و سعی کردن تولید محتوا کنن. خب این نشون میده تاثیرگذار بودیم و خیلی چیزها رو در سایت باب کردیم.
مستر بوندس :
اهداف هر کس از حزب بازی میتونه متفاوت باشه. خودمو اگه بخوام بگم حضور در دکتریون انقدر حال داد و انقدر سرگرم کننده بود که من به حزب بازی علاقه مند شدم. میخواستم حزب دکتران رو تبدیل به یه حزب بزرگ و متحد و بی رقیب کنم. حزبی که با تولید محتوا، ستون کاربران رو انحصارا در دست بگیره و مسئولین سایت نتونن ما رو نادیده بگیرن حتی در آینده از سایت سهم خواهی کنیم یا باهاشون قرارداد ببندیم. حزبی که انقدر قدرتمند باشه حتی بتونه فشار بیاره مدیر سایتو عوض کنه در این حد تاثیرگذار باشه نه مثل هالیوودی ها خنثی باشه و نه مثل مقامیون همش دنبال دعوا و تخریب سایت... یه چیزی فراتر از احزاب دیگه. این خودش جذابترین بازی استراتژیک هست که با مدیریت صحیح یه گروه کوچک رو تبدیل به یه گروه بزرگ و گسترده کنی.
در دکتران به دلیل وجود رئیس نشد و مسترز بی رئیس فرصتی بود برای پیاده کردن این ایده. اون اوایل فقط عماد رو در تضاد با خودم میدیدم. عماد دوست داشت یه حزب کوچک و جمع و جور داشته باشه ولی در عوض اعضای حزب براش احترام زیادی قائل باشن در حالی که خیلی هم حاضر نبود مسئولیت خرابکاری های همون اعضا رو گردن بگیره. من برعکس عماد، یه حزب بزرگ و بی رقیب میخواستم و هر کسی که احساس میکردم استعداد زدن حزب جدید رو داره سعی میکردم نمک گیر مسترز کنم تا استعدادشو در مسترز پیاده کنه و رقیب جدی برای ما درست نشه. هر کی عضو مسترز میشد باهاش خوب رفتار میکردم و سعی میکردم با حمایت حزبی اونو به حزب وفادار کنم، چه اگه با کسی دعواش میشد و چه محتوا یا مسابقه ای اجرا میکرد شدیدا مورد حمایت قرار میگرفت. جمله «با اعضای حزب محترمانه رفتار کنید، رفتار بد میتونه دوست رو تبدیل به دشمن کنه» تکراری ترین عبارتی هست که من در شورا روش تاکید داشتم شاید بالای صد بار.
بنابراین همون اوایل که عماد دو دل بود که بره یا بمونه، سعی کردم تشویق به رفتنش کنم و یه جوری حذفش کنم. البته بعد از 3_4 ماه عماد برگشت و عنتقام سختی گرفت و اون منو از حزب حذف کرد :)))
قدم اول در پیاده کردن ایده ی حزب بزرگ و بی رقیب در مسترز تقریبا تا آخرای پاییز داشت خوب پیش میرفت، برگزاری مسابقات و تولید محتوا رو چنان گسترش دادیم که کل سایت تحت تاثیر قرار گرفت و مسترز همینجوری بزرگتر میشد و اتحاد خوبی بین اعضا برقرار بود. ولی کم کم مشکلات شخصی بین اعضا شروع شد. مثلا اختلاف بین جواد و کفتار یا اختلاف بین اسمیت و دیم تایم یا اختلاف بین من و عماد؛ عماد کاربر بااستعدادی بود و حرفای زیبایی میزد ولی به وقت عمل گشاد بود. یا یه سری کاربر بااستعداد رو میخواستیم بیاریم تو حزب بعد متوجه میشدیم که چند نفر از اعضای شورا با این شخص مشکل دارن و نمیشه. از اول هم مشخص بود از بیرون کسی رقیب این مسترز عظیم نمیشه مگه اینکه خودمون اختلاف پیدا کنیم.
در کل برای اهداف بزرگ باید مشکلات شخصی رو کنار گذاشت و ما نتونستیم کنار بزاریم و مسترز هم شد یه حزبی شبیه حزب های دیگه. ولی قدم اول رو خوب رفتیم در همون مقطع پاییز مسترز تاثیرشو روی سایت گذاشت و فرهنگ تولید محتوا و برگزاری مسابقات رو باب کرد. فرهنگ کاربران انقدر بالا رفت که الان رقابت رو در تولید محتوا میبینن. الان اینطور نیست که حزب ها کلا یه برنامه مصاحبه با کاربران ارائه بدن و بگن ما کار حزبی کردیم، توقع از احزاب بالا رفته، الان کاربری که کار با ابزار ارسال پست رو بلد نباشه اصلا کاربر نیست. دیگه ستون کاربران به امیرحسین بهمنیارها نیازی نداره چون الان همه بلدن تولید محتوا کنن رقابت الان در کیفیت محتوا هست نه در خود محتوا
هدف اصلی من (نه مسترز) هم تولید محتوا نبود. تولید محتوا وسیله ای بود تا در سایت به یه جایگاه و اعتباری برسیم تا بتونیم تاثیرگذار باشیم. از بهمن ماه هم من درگیر مشغله ی کاری در زندگی واقعیم شدم و حیف شد نتونستم ادامه بدم تا به هدف اصلیم برسم. اگه تمرکز و وقتم آزاد بود حتما ادامه میدادم حتی میتونستیم یه سایت مسترز هم درست کنیم و در سایت های دیگه هم شعبه بزنیم :))
در حال حاضر هم هدف مسترز فکر نمیکنم همون هدف های من باشه و ارشدهای مسترز دنبال اهداف دیگری هستن و این خاصیت مسترز هست، سیستم مدیریتی که در مسترز برقرار هست مانع از دیکتاتور شدن یک شخص با یک هدف خاص میشه. امیدوارم این سیستم چرخشی در آینده هم ادامه دار باشه تا با رفتن ارشدهای فعلی مسترز از سایت، چراغ حزب خاموش نشه.
مستر باواریا (عماد) :
حزب در یک کلام تو «مسخره بازی» خلاصه میشه
هر حزبی که بخواد شات از خصوصی بذاره یا بخاطرش تو رفاقتا بشاشه از حالت حزب بودن درمیاد و بیشتر شبیه تپه گوه به نظر میرسه
برا ما که بازی بوده ولی به شخصه همیشه یه سری اصولی رو در عین جاکش بودن سعی کردم رعایت کنم
اما اینکه حزب چطور باید باشه به شورای مسترز مربوطه
مگه سیس مقامیون و دکترا شبیه همه؟؟
یا صنف صنعت با هالیوود؟
اینکه مسترز بخواد چه روشی رو دنبال کنه به خودش مربوطه
اینکه من ایده آلم یه حزب با تعداد کمتر و میانگین سنی بالاتر بود و بیشتر رو درگیری میچرخید یا خیلی چیزای دیگه، دلیل بر این نیست که مسیر الان بچه ها غلطه... مگه اینکه از عقلانیت خارج شه
سوال اختصاصی : مستر بوندس در مورد فلسفه مسترز در مصاحبه اش گفته با شما اختلافاتی داشته. لازم هست شما هم راجب این اختلاف دیدگاه، توضیح بدید تا مانع از دید یکجانبه به موضوع بشه؟
اختلاف من با بچه ها و بیشتر مستربوندس از زمانی شروع شد که من دوباره برگشتم به حزب و دیدم که مسترز تبدیل به ماشین تولید محتوا شده!!!!
۱۰۰ نفر عضو حزب شدن و مث کاروانسرا هر بچه و *صخلی اومده تو!!!
هر محتوایی با هر کیفیتی پخش میشد مستر درخت و مستر پشم و مستر پیتزا و....
درحالی که قرار بود ما تولید محتوا رو درحد شعار داشته باشیم و فوقش پادکست و سریال و کارای باحال بکنیم، نه اینکه همه رو نویسنده کنیم
یارو پست گذاشته بود راجع به بهترین دریبل زن های برزیل بعد فقط به گفتن اسمش اکتفا میکرد :))
شورا هم بشدت شلوغ و درهم شده بود و خیلیا که معلوم نبود از کجا اومده بودن تو شورا بودن (که در نهایت هم دیدیم که براحتی اسکرین و هزار تا اتو ازش بیرون رفت)
این مسترز حاصل فکر بوندس بود و بچه های شورا بی چون و چرا گوش میدادن حرفشو و بوندس اونزمان اشتباهاتش رو ماله میکشید تا بمونه و کسی هم نبود بگه بالا چشت ابروعه گل پسر ...
همون اول ما ادامه دادیم و شورا هماهنگ بود و مسخره بازیامون از دعوا با دکترین تا قیام ۲۸ دی به راه بود :))
تا زمانی که ما داستان کردیم علیه مدیریت و معنی نداشت تولید محتوا برای سایتی که ما با مدیریتش مشکل داریم :) درحالی که بچه ها مخالف بودن
و این بحث مارو سمت اصلاح حزب برد و من و بوندس بحثمون بالا گرفت
اون اصرار داشت رو همین بالا بودن تعداد اعضای حزب و اینکه حزب همچنان شورایی باشه
و تولید محتوا کردن بعد از اون اعتراضات که به نظر من احمقانه بود و مشخص بود یجای کار میلنگه چون واضح بود که نیاز به اصلاح داره . ما سر مسخره ترین مسایل باید ساعت ها تو شورا بحث و رای گیری میکردیم که واقعا تخمی بود و فکر کن این وسط که یک نفر میخواست نظم بده به اون شورای شلوغ به دیکتاتوری محکوم میشد :)))
از طرفی مستر بوندس دیگه اون پسر ساکت نبود سعی میکرد شورا رو به سمت و سوی خودش ببره(اعضای زیاد،حزب شلوغ،درگیری با اکثریت احزاب سایت و اینکه شعار برابری میداد و به این بهانه اجازه حرف زدن به اعضای شورا نمیداد) واقعا رو مخم بود
از طرفی (جواد،اسمیت،بوندس) یه شورای دیگه زده بودن و در نبود من پشت پرده خط میدادن برای اخراج اعضای ارشد و خیلی داستانای دیگه...(البته وقتی که من برگشتم ادم کردن) ولی خب این حزب کاروانسرا و بی در و پیکر اون چیزی نبود که من میخواستم
و اینکه بچه ها بی چون و چرا خط میگرفتن از بوندس و منکه برگشتم اجازه نمیدادم حرف خودشو به کرسی بنشونه (هرچند که زحمات هم داشته برای حزب)
امیر دیکاپریو :
سلام و عرض ادب خدمت شما؛ حزب و حزب بازی برای من و اونایی که می شناسم واقعا چیزی جز تفریح و پر کردن اوقات فراغت نیست و الحق هم سرگرم کنندست. من افراط رو تو هیچ موضوعی نمی پسندم و قضیه حزب بازی تو این مدت ۸ ماهه بار ها به افراط کشیده و از کنترل خارج شده، البته که بازم با وجود رفتار افراط گرایانه که گاهی اوقات از خودمون نشون دادیم، باز هم باطن و هویت حزب بازی برای ما چیزی فراتر از تفریح و گذران وقت نبوده.
در زمینه دستاورد ها، باید بگم برای مدتی باعث تحول در تعداد محتوا های تولیدی ستون کاربران شدیم . شاید با خودتون بگید بخش کثیری از محتوای تولیدی از جانب شما کپی از وب سایت های دیگه بودن که متاسفانه این انتقاد به ما وارد بود و شاید از هر 10 پست، 1 پست کپی بود. باقی پست ها نویسندگی، ترجمه و گردآوری بود. که البته این کپی هم چیز عجیبی نیست؛ وقتی کمیت بالا بره از همون طرف کیفیت هم افت می کنه و رفقا برای اینکه از کورس تولید محتوا جا نمونن سعی می کنن بازه زمانی میان پست هاشون رو کاهش بدن و همین مورد باعث می شه کیفیت کار دچار افت بشه. با تمام این تفاسیر ، الان که این موج خوابیده به نظرم حرکتی که زدیم خوب و مطلوب بوده و الان همه تحت تاثیر اون دوران، سعی بر تولید محتوای با کیفیت دارن .
مستر اسمیت :
خب اگه بخواییم از نظر محتوا نگاه کنیم قطعا مسترز بزرگ ترین تحول رو توی ستون کاربرا ایجاد کرد. نو آوری هایی مثل مستر تاک (مصاحبه صوتی که متاسفانه تا اینجا سه تا شده و در صدد ادامه ش هستم ولی یه ماه و خورده ای مریضی دست و بالم رو بسته :|) و مستر فیلم (برنامه معرفی، نقد و نمره دهی به فیلم های معروف سینمای جهان که امیر دیکاپریو برگزارش میکرد و الان استپ زدتش) مستر تلنت (مسابقات استعدادیابی که فوق العاده مفید و آموزنده و تشویق کننده است و الان هم فصل دومش داره برگزار میشه) و ... که اگه بخوام دونه دونه نام ببرم طولانی میشه. چیزایی مثل این واقعا خاص بودن. برچسب "حزب استادان" هنوز هم توی این روز های افول سایت تولید محتوا های خودش رو حفظ کرده و روز به روز در حال پیشرفت محتوای مفید برای کاربران و حذف کردن کپی پیست های مزخرف هست. ما همیشه از انتقادات برای ارتقای سطح محتوا هامون استفاده کردیم و همچنان میکنم و به امید خدا خواهیم کرد.
و اما حاشیه های حزبی...
اینو از همین اول یبار برای همیشه بگم که ما وقتی درحال تشکیل مسترز بودیم، محوریت رو روی رفاقت و تولید محتوا گذاشتیم. یعنی هم برای خودمون مفید باشیم، هم دیگران. اما بالاخره حاشیه سراغ هرکسی میاد.
تاسیس مسترز
مستر جواد :
خب دکمه استارت حزب مسترز از درگیری اسمیت و بوندس و عماد با دکتر ممد شروع شد. این ۳ تا پایه های اصلی مسترز بودن و سر قضایایی که بعدا معلوم شد خود دکتر بیشتر مقصر بود ، راهشون رو از حزب دکتریون که سر دعوا با مقاما چیزی ازش نمونده بود، جدا کردند. من یادمه دکتر ممد استا زد اسمیت اخراجه و اسمیت استا زد که حزب جدیدی رو میزنم که رئیس و از این چیزا نداشته باشه. بگذریم قضیه از اینجا شروع شد و حزب مسترز رو این ۳ نفر + سهند چلسی فن شروع کردند. اولای کار اسمیت از چند نفر دعوت کرد به اومدن و من اونموقع کم کم داشتم فعالیتم رو جدی میکردم تو سایت چون تا قبلش زیاد تو فاز این کارا نبودم. از قضا اسمیت از منم دعوت کرد و منم چون دوست داشتم ببینم فضای حزب چطوریه قبول کردم و شدم پنجمین عضو مسترز. بعد برای اولین بار چیزی تحت عنوان شورا راه انداخته شد. اولین شورا یه اکانت تو سایت بود. ما ۵ تا فقط فالوش داشتیم و قضایا اونجا ردیف می شد.
مستر باواریا (عماد) :
تاسیس مسترز بیشتر جریانش زیر سر اسمیت بود ما از دکترین جدا شده بودیم و من به شخصه دوست نداشتم حداقل اونزمان عضو حزب و این داستانا باشم ولی اسمیت خیلی مشتاق بود و دائم صحبت میکرد از نقد هایی که من به دکتر ممد داشتم و میخواست که من برند خودمو بزنم من حتی گفتم تو برو حزب بزن من نیستم . ولی اسمیت اصرار داشت که تو نباشی حزبی هم نیست...
قرار شد داستان رو شروع کنیم و به ی سری اصولی که من گفتم به اسمیت پایبند باشیم
مثلا اینکه جدی نکنیم دعوا هامون رو اگه درگیر شدیم با حزب دیگه ای و قرار بود دید مسخره بازی داشته باشیم فقط نسبت بهش
یا اینکه حزب متشکل از دوتا شورا باشه یا اینکه قراربود همون اول شعار تولید محتوا رو علم کنیم چون سایت پر صنف و حزب های قدیمی بود و ما باید با ی شعار متفاوت جا مینداختیم خودمونو (هرچند درست کردن فیلم و انیمه و... هم تو برناممون بود ولی قرار نبود که صرفا دنبال این چیزا باشیم)
از طرفی چون ریاستی نبود و ما شعار برابری و این چرت و پرتارو میدادیم عده زیادی درخواست میدادن هرچند که گاهی بمون میگفتن راجع به عضو ارشد و ما در جواب میگفتیم همه برابرن ولی ما برابر تریم :))
تو بخوای جریان جدید بزنی تو سایت دستت بسته است و طبیعیه که حجمه زیادی بیاد روت پس من به این فکر افتادم که کاربر هایی که معروف و بولد بودن رو جذب کنم ...
که اسمیت جواد رو از تاگ لایف آورد و بعد امیر هم ک کاربر محبوبی بود جذب ما شد...
(سهند چلسی فن هم یمدت کوتاه با ما بود و بعد خودش خواست ازین بازیا فاصله بگیره و خارج شد)
من برام مهم بود کسایی که عضو ارشد میشن به ی دردی بخورن قبل از جذب جواد و امیر، مستر بوندس که از دکترین همراه با ما جدا شده بود بلافاصله اضافه شد هرچند اسمیت بمن گفت که بوندس قابل اعتماد نیست(بخاطر سابقه مولتی بازی و دورویی و..) ولی من بخاطر بیکار بودن و توانایی هاش تو خطبه خوندن و موافق بودنش با جریان ما اوردمش.
خوب و پای کار هم بود هرچند اکثریت چهارچوب حزب دست من و اسمیت بود و بوندس معمولا اظهار نظری نمیکرد.
اولین کار ما مسترتاک بود که ایده من بود (مصاحبه بود ولی بدون ساختار و گفت و گو محور بود با اسطوره های سایت) که بخاطر مشغله های من اسمیت انجامش داد.
برای ما کار اول خیلی مهم بود پس از رابطمون با شایان سعادت(سربداران) و رضا رودز(صنعتگران)استفاده کردیم و تبلیغ زیاد تا کارمون بگیره
گپ شورا هم متاسفانه تو واتساپ زده شد بخاطر کمبود امکانات این کصخلا :|
جو خوبی هم بهش حاکم بود و چون اعضا کم بودن و چون داستان رو من شروع کردم بچه ها حساب میبردن ، کار خوب جلو میرفت و بی نظمی نبود
قضیه بولد شدن داستان موسس عاملش من بودم
خیلی وقت بود سایت نبودم و نسل جدید منو نمیشناختن از طرفی قرار هم نبود خیلی فعالیت کنم پس باید ی برچسبی رو خودم میزدم و باهش شو کنم :)))
اگه بخوایم شروع کننده ماجرا رو موسس بدونیم منو اسمیت بودیم
اگه بخوایم کسی که برنامه ها و اصول حزب رو میچید بگیم من موسس میشم یجورایی
هرچند که برامن اهمیتی نداره دیگه و مسخره بازی بود حتی همون زمان ک سایت بودم
چ برسه الان ک نیستم
برای همین دلیلی نداره بخوام دروغ بگم
مستر اسمیت :
همه چیز در یه روز اتفاق افتاد. صبح ساعت 9-10 رفتم سایت و دیدم عماد باواریا پست زده جدایی از دکتریون. تازه یکی دو هفته بود به شورای دکترا اضافه شده بود و واقعا شوکه کننده بود. من عماد رو واقعا درست حسابی نمیشناختم البته، چون اکثر بحث های شورا رو انتقال داده بودن به تلگرام و من بخاطر گوشیم نمیتونستم تل برم (هنوز هم هر چند ماه یبار یه سیخ میزنم و گوشیم جواب میکنه و باز پاک میکنم😐) . من از اول یسری مشکلات تفکری با فلسفه دکتریون داشتم ولی به عنوان یه نفر از شورای دکترا فقط رای خودمو داشتم و همه چیز به دکتر محمد ختم میشد. حالا بریم اصل مطلب (زدم جاده خاکی متاسفانه) .
من ماجرای خروج عماد و دعوای داخلی رو از سه نفر پرسیدم: عماد (وادارش کردم واتساپ نصب کنه و با ویس توضیح بده) - محمد (واتساپش رو داشتم و پرس و جو کردم) - بوندس (خصوصی سایت)
خلاصه قضیه ای که من از حرفای این سه نفر فهمیدم این بود که عماد گفته میخواد مصاحبه صوتی راه بندازه و توی یکی از قسمتا حتی آگاه رو دعوت کنه ولی دکتر محمد شدیدا مخالف بوده و کلا ایده رو با خاک یکسان کرده. از طرفی حضور 4 نفر از صنعتگران توی شورا دکتریون و حق رای داشتن شون بسیار نارضایتی داشته از نظر بعضیا (مخصوصا عماد) . امیر عقاب هم با عماد سر یه شوخی دعوای شدید کرده و کارشون به گیس و گیس کشی کشیده.
خلاصه که بین ویس های من و عماد (زیر ده دقیقه نبود بینشون و کلا بالای 3 ساعت مذاکره فشرده بود) من با یه جمله یه ایده دادم: عماد، بیا حزب بزنیم !
عماد خیلی نه آورد و اصلا قبول نکرد. منم رو مخ رفتم و به رگبار بستمش.
از ساعت 15:20 تا 16:30 انقد رو مخش دریل زدم که شل کرد :|
نتیجه این شد که یه استا میزنم و بدون اسم آوردن از کسی، همه چیز شورای دکتریون رو با لحن خیلی تندی نقد میکنم. جوری که فقط خودشون موضوع رو بگیرن.
اینو به خود دکتر محمد هم گفتم و اینم گفتم که اگه این اصلاحات انجام نشه، من و چندین نفر میکشیم بیرون.
یکی دو ساعت بعد استا زده شد و توش همه مسائل نقد شد. از سیاست ها و اخلاق های چرند اعضای شورا تااا رنک بندی اعضا و برخورد زشت با خودیا و... .
زیر اون استا فقط بوندس از من حمایت کرد (هماهنگ شده) و دامپزشک با یه استا گفت: "اسمیت و بوندس اخراج شدن" و عملا یک دروغ بزرگ گفت.
ولی من و بوندس و عماد با تمام این هتک حرمت ها بدون حتی یک اسکرین از دکتریون خارج شدیم و برعکس بعضی بچه سالای احمق این دور و زمونه، به اخلاق و رفاقت گذشته خیانت نکردیم. حتی تا چند ماه اول، رفاقتمون با دکتر محمد برقرار بود. جالبه کل این ماجرا 12 ساعت هم طول نکشید :|
از فردا من و عماد و بوندس شروع به جمع کردن اعضا کردیم. سهند پندراگون هم در چند روز اول توی شورای مسترز (اون موقع اسم نداشت) بود. ولی بعد از جذب جواد ام تی اس و انتقال شورا به واتساپ سهند کمرنگ شد و کم کم جدا شد. از صید های شخصی خودم در روز های اول جمع کردن حزب جدید میشه به جواد ام تی اس - امیر دیکاپریو - امیر اچ فاکس - دنزل واشنگتون و... اشاره کرد.
اسم masters/استادان هم ابتکار عمل خودم بود ولی قضیه ستاره⭐ زدن ایده بوندس بود. اکثر سیاست های اولیه هم ایده های عماد بود (مثل رئیس نداشتن حزب و اداره شورایی) . جواد هم پرچم محتوا ها رو برداشت و وجه عمومی حزب رو نگه می داشت.
از این تیم 4 نفره هم فقط من موندم توی شورا تا الان و یجورایی جنتی حزب محسوب میشم😂
مستر بوندس :
من تو همون دکتران تولید سرگرمی و محتوا رو میخواستم هدف اصلی حزب قرار بدم تا محبوب بشیم و محبوبیت زمینه رو برای بزرگتر شدن حزب فراهم کنه. بیانیه هایی که نوشتم دادم مارکو و حاج ممد و واتسون و ... راجب اهداف دکتران پست کردن، هنوزم هستن ولی در عمل نشد این برنامه ها رو گسترش بدیم. در واقع حواشی و درگیری های مداوم مانع بود. اختلاف نظری که با دکترمحمد داشتم این بود که من میگفتم دعوا با مقام آگاه فان و سرگرمی هست و هدف اصلی ما باید تولید سرگرمی و محتوا باشه. ولی دکترمحمد میگفت مگه من با کسی که بهم فحش ناموس داده شوخی دارم و این درگیری با مقام آگاه رو یه جوری مبارزه با فحاشی و هدف اصلی حزب میدونست.
تفاوت هدف ها، عامل اصلی ایده حزب جدید بود. حزب ریاستی بدیش همین بود که هدف رئیس اولویت بیشتری نسبت به من داشت و من نمیتونستم آزادانه برنامه هامو اجرا کنم. اولین بار سر قضیه امیرعقاب و ارسلان بود که دکترمحمد اکانت شورا رو منحل کرد و من و سهند تصمیم گرفتیم یه حزب جدید بزنیم. از دکترمحمد اجازه گرفتم یه اکانت انجمن محتواسازان دکتران زدم تا اعضای عادی رو اونجا جمع کنم با هم محتوای حزب رو گسترش بدیم ولی در واقع هدفم این بود کل اعضا رو علیه دکترمحمد کنم تا رئیس حزبو عوض کنیم یا اصلا رئیس برکنار بشه و حزب بدون رئیس ادامه بده یا اگه هیچکدوم نشد همین جمع بریم یه حزب جدید بزنیم.
که البته با جدا شدن عماد کار به اونجا نکشید چون در اون مقطع عماد رو خیلی دوست داشتم صدای فوق العاده ای داشت، سوزاننده تیکه مینداخت و مذاکره کننده ای قهار بود. بهش گفتم من و سهند میخوایم حزب بزنیم تو هم برنامه مصاحبه صوتیت رو بردار بیا ولی قبول نکرد و گفت حوصله حزب نداره.
بعدش قضیه رتبه بندی اعضای ارشد دکتران پیش اومد. رتبه ی من خوب بود ولی سهند رتبه ی آخر و اسمیت رتبه ی یکی مونده به آخر بود. سهند درجا از حزب جدا شد. اسمیت هم که از رتبه اش ناراضی بود گزینه ی خوبی برای مخ زدن بود. پس رفتم بهش گفتم دکترمحمد دیکتاتوره، باورنکردنیه که عماد رو به خاطر برنامه ی مصاحبه صوتیش انداخته بیرون پس دیگه این حزب فایده نداره نظرت راجب زدن یه حزب جدید چیه. اسمیت هم رفت تحقیق کرد و خوشحال برگشت گفت به خاطر عماد و برنامه مصاحبه صوتیش حاضره هر کاری بکنه فقط اول باید با دکترمحمد اتمام حجت کنه. روز بعدش اسمیت یه استای انتقادی گذاشت و من زیرش به دکترمحمد فحش دادم که در نتیجه من و اسمیت اخراج شدیم.
چهار نفری قرار گذاشتیم اول شهریور حزب جدید رو تاسیس کنیم ولی اسمیت و عماد برنامه رو جلو انداختن. یکی دو روز بعد (تقریبا اوایل مردادماه) اسمیت بدون هماهنگی با من یه استا زد گفت میخوایم حزبی بزنیم که در اون هیچ کسی نسبت به دیگری برتری نداشته باشه و همه چیز با رای گیری تعیین بشه. هر کی میاد بیاد و یه سری از افراد دکتران رو با این شعار های جذاب تونست جدا کنه برا حزب جدید. اسمیت تلگرام نداشت و بعدا فهمیدم با عماد در واتساپ هماهنگ کرده و اصلا قرار بوده منو حذف کنه(اینو همین یک ماه پیش به من گفت) در هر صورت من که بی خبر بودم خودمو یکی از موسسین اون حزب میدونستم. البته اگه همون موقع خبر دار میشدم باهاشون همکاری نمیکردم در تاسیس حزب و اصلا به فحش میکشیدم شون و میرفتم وقتمو در یه حزب دیگه سرمایه گذاری میکردم.
سهند یه اکانت داد بهمون کردیمش شورای مسترز و اونجا کارای تاسیس حزب رو انجام دادیم. اسم masters و علامت اختصاری ستاره⭐ و ... رو اونجا با همفکری هم انتخاب کردیم. اسمیت اون اوایل کلی عضوگیری کرد و در استارت خوردن حزب بیشترین نقش رو داشت و جواد رو به محض عضویت آورد شورا. سهند نمیدونم به چه علتی نظرش عوض شد و برای تاسیس حزب با ما همکاری نکرد. فکر کنم چون با اعضایی که اسمیت میاورد رفاقت و صمیمیتی نداشت احساس غریبگی میکرد یا اصلا حوصله حزب بازی نداشت نمیدونم... در هر حال انجمن محتواسازان دکتران رو تبدیل کردم به انجمن مسترز و اونجا عمومی رای گیری کردیم و اسم حزب و علامت پیشنهاد شده تصویب شد (چون تو استای حزب جدید اسمیت وعده ی برابری و برادری داده شده بود باید همه چیز عمومی رای گیری میشد حداقل در ظاهر. اونموقع خبری از عضو ارشد و عضو عادی نبود و بقیه اعضا خبر نداشتن که ما شورا داریم) و حزب مسترز در اوایل مرداد 99 تاسیس شد. البته قرار گذاشتیم یک ماه بعد پست عضوگیری بزنیم و فعلا علنی نکنیم.
مرداد 99
امیردیکاپریو :
پیوستن من به حزب و این داستانا تو سایت همش نشأت گرفته از یک اتفاق بود ، چرا که تابستونی که دکتر و مقاما با هم درگیر و درنتیجه مستر تاسیس شد من اصلا حضور پر رنگی تو سایت نداشتم و روزی نهایتا ۱۵ دقیقه آن می شدم . با این حال حتی با در نظر گرفتن این زمان اندک ، جو منفی علیه حزب و حزب بازی که از دعوا و درگیری های میان مقاما و دکترا ریشه می گرفت بر من هم حاکم شده بود و با تمام وجود از همه کاربر هایی که به هر نحوی قاطی این بازی شده بودن بیزار بودم. اگه اشتباه نکنم مرداد ۹۹ بود که همراه با استایی با متن ( سلام ، راجع به استا پین شده اومدم ، هستی ؟ ) . منم که نه اصلا استا اسمیت رو دیده بودم نه می دونستم قصد تاسیس حزب داره، برای اینکه روش رو زمین نندازم جواب مثبت دادم . ۱۵ دقیقه بعدش فهمیدم علی رغم میل باطنی وارد حزب استادان شدم و باید ستاره بذارم تو اسمم. دیگه تو رودربایستی با اسمیت ستاره رو گذاشتیم و وارد حزب شدیم. شاید اون موقع حس نفرت عمیقی نسبت به حزب و ... داشتم ولی الان تقریبا می شه گفت نظرم برگشته و از بابت پیوستنم به مستر خوشحالم :)
دنزل واشنگتون :
یه سری درگیری ها بین چند تا از دوستانم توی حزب دکتران پیش اومد که من تصمیم گرفتم کلا از احزاب جدا شم ولی بعد به حزب استادان ملحق شدم :/ الان هم خیلی وقته که عضوم ، یادم نیس چند وقته
تا جایی که به من مربوط میشه و میدونم، حزب مسترز بر پایه ی رای گیری و تبادل نظر بین اعضا شکل گرفت و حتی اسم و نماد حزب هم همینطوری انتخاب شد، در واقع یه اکانت حزب استادان داشتیم که تصمیمات اونجا گرفته میشد، برای مشورت راجب هر موضوعی استا زده میشد و اعضا زیر استا موافقت یا مخالفتشون رو اعلام میکردن، همیشه این رو داشتیم، برای همه ی تصمیمات البته تا جایی که من میدونم.
اما وقتی تعداد زیاد میشه، شما باید یه سری افراد رو برای کنترل کارها انتخاب کنید دیگه و اینطوری شد که مدیریت حزب به شورا سپرده شد.
بعدش هم حزب روز به روز پیشرفت کرد و محتواهای عالی ای تولید میشد و هنوز هم میشه، بعضا دعوا ها یا اتفاقاتی میفته که نمک احزاب هست دیگه :)
مستر بوندس :
چون اسمیت تلگرام نداشت مجبور شدیم شورا 4نفره مونو ببریم واتساپ. اسمیت اون اوایل انقدر خوب عضوگیری اولیه رو انجام داد و انقدر شوق و ذوق داشت که کسی رو حرف اسمیت حرف نمیزد. تنها کسی که سفت و سخت وایسادم رو حرفم تا از حزب حذفش کردم عمار بود. عمار از ساندیسی های معروف سایت بود که عضو مسترز شده بود و خیلی روی مسترز تعصب داشت و عضو جنگجویی بود ولی ساندیسی بود و من گفتم این حزب یا جای منه یا جای عمار، خودتون انتخاب کنید. و اسمیت دکمه ی عمار رو زد.
سر کاربرلیگای تابستان اسمیت به مقام آگاه فحاشی کرده بود و مسدود شده بود. عماد با قدرت دیپلماسی خودش رفت با مقام آگاه مذاکره کرد و اسمیت رو آزاد کرد ولی همین باعث شد عماد قاطی مقامیون بشه و بعدا آتو بده دستشون.
بعدش ابولی یه مدت کوتاهی اومد شورا و رفت. بعدش هم ایرلندی(بیلبو) و امیردیکاپریو اومدن. عماد هم به خاطر محرم و سفر از شورا لفت داد.
مستر جواد :
قضیه حزب موقعی جدی شد که شورایی تو واتساپ زدیم با کلا ۳ عضو. سهند همون اوایل کار راهشو از ما جدا کرد و بقیه موندیم. اولش کارمون همین برنامه ساختن و پست گذاشتن بود. کم کم منم داشتم خسته می شدم از حزب و زده بودم به خاکی. تنها دلیلی که موندم دیدن اشتیاق اسمیت بود. اسمیت انقدر خوب و پر انرژی بود که اوایل فکر کردم کصخله. بعد منم آشنا شدم با فضا و کارو شروع کردیم.
تو هفته دوم حزب حدود ۱۵ تا عضو رسمی داشت. به جز ما ۴ تا چند نفر دیگه مثل : امیر اچ فاکس ، پژمان سورنا فن ، ادموند گریزلی(جومونگ) ، شهاب آنتوانف، شیرفرهاد، دنزل واشنگتن و چند نفر دیگه که اسمشون یادم رفته متاسفانه، حضور داشتن و همون تایم برای اولین بار تو سایت اکانتی با عنوان انجمن زدیم و اونجا تصمیم می گرفتیم. دوجا کارای مسترز که حسابی گرفت. یکی سر قضیه مستر شو و مستر تاک و مستر فیلم که همشون با نهایت کیفیت ارائه شدن و یکی تولید محتواهایی که سایت ندیده بود تا حالا اونجور. دید بدی که دیتابیس سر قضیه دعوای دکترا و مقاما داشتن نسبت به حزبا داشت محو می شد کلا.
شهریور 99
احسان مارویک :
اوایل ورودم به سایت بود که با امیردیکاپریو آشنا شدم و اخلاقش و طرز برخوردشو میپسندیدم. علت ستارهی تو اسمش رو پرسیدم و با سیاستای حزب آشنام کرد و همون موقع درخواست دادم خوشبختانه بچهها منم تو جمعشون راه دادن _ تقریبا اواخر شهریورماه بود
مستر جواد :
از هفته دوم تا آخر شهریور نقش اصلی مسترز، مستر بوندس بود. تمام کارای جانبی حزب رو اون انجام می داد و خیلی کمک کرد به همه اعضا. ایده هاش رو مو به مو اجرا میکردیم و نتیجه هم گرفتیم باهاش. کم کم عماد هم زده شد از حزب و راهشو جدا کرد. ما هم به جبران این اتفاقا مجبور شدیم دو نفر دیگه رو به حزب اضافه کنیم. یکی کاربر ابوالفضل بوفون که اونموقع معروف بود و یکی کاربر بیلبو که اون زمان اسمش استاد ایرلندی بود. جفتشون رو آوردیم تو شورا و کارامون گسترده تر شد. بعد از یه مدت ابوالفضل بوفون هم رفت از حزب و به جاش امیر دیکاپریو اومد.
همون موقع ها بود که اولین حاشیه حزب به وجود اومد. شاید بشه گفت اولین جرقه تغییر رویه حزب از دعوای مستر بوندس و کامران امباپه شروع شد. از اون طرف جاسم غلام نامی (همون کاپیتان سوکراتس) اومد یه طرف دعوا و اسمیت هم اینور پشت بوندس در اومد. سر یکی از دیوثانه ترین اتفاقای تاریخ طرفداری جاسم غلام که معلوم نیست هویت اصلیش چیه، زنگ زد خونه اسمیت و چیزی که خود اسمیت نقل کرد پای تلفن خانواده اسمیت به خصوص مادرش رو تهدید کرد. ما هم مقابله به مثل کردیم و نزدیک ۱۰ تا اکانت منسوب به جاسم رو ترکوندیم. استاهایی که برای مسدودیت جاسم زده می شد ۱۰۰ لایک رو رد میکرد. البته بعدش به طرز عجیبی اکانت کاپیتان سوکراتس آزاد شد. ما رفتیم پیگیری از هژبری کردیم گفت نمی دونم. رفتیم از اپراتور پرسیدیم گفت نمیدونم. از ناظر پرسیدیم گفت نمیدونم. یعنی معلوم نبود کدوم شیر پاک خورده ای تو این خراب شده جاسم رو آزاد کرد دوباره. سر اون ماجرا اسمیت مسدود شد. یعنی هم فحش خورد هم تهدید شد هم مسدود. اسمیت هم راهشو کج کرد از سایت رفت اما تو شورا موند.
مستر بوندس :
خلاصه تولید محتوا که دیگه تعریف کردن نداره بعدش جواد پست معرفی حزب رو زد و علنا شروع به عضوگیری کردیم. تنها حاشیه ای که پیش اومد قضیه ی جاسم غلام بود. جاسم با مولتی هاش میومد به اسمیت تیکه مینداخت و ساندیس ساندیس میکرد. منم اخلاقم این بود که توی هر حزبی بودم از هم حزبی دفاع میکردم، پس رفتم با جاسم درگیر شدم و در نهایت تعلیق شدم. اسمیت هم یه استا زد رو پیج اپراتور و درخواست آیپی بن شدن جاسمو داشت. دیگه اون قضیه تماس جاسم با منزل اسمیت پیش اومد و عماد هم با اینکه عضو شورا نبود در اون مقطع اومد کمک زیادی کرد اکانت های جاسم مسدود شدن. اسمیت هم برای 4_5 ماه از سایت رفت. البته توی شورا بود همچنان.
امیر دیکاپریو :
اونموقع که من با درخواست اسمیت ، تقریبا یک ماه بعد از ورودم به مستر وارد شورا شدم ، افرادی مثل ( عماد ، ابوالفضل بوفون ، اسمیت ، بیلبو ، بوندس ، جواد ) تشکیل دهنده شورا مستر بودن. از اونجایی که اولین بار بود که وارد این داستانا شده بودم تقریبا یک ماه اول حرفی برای گفتن نداشتم و نظاره گر صحبت های دوستان بودم . چند روز بعد از ورود من ، ابوالفضل بوفون و عماد به دلایل شخصی از حزب جدا شدن . در مورد این دوران صحبت خاصی ندارم چرا که همون طور که بالاتر اشاره کردم نقش ناظر رو داشتم و صد البته اتفاق قابل اشاره ای هم در این دوران رخ نداد .
مستر باواریا (عماد) :
من بعد از یکی دو ماه مشکلات خانوادگی و کاری داشتم به حدی که به هیچ عنوان نمیرسیدم به سایت و حزب و رفتم به قصد اینکه برنگردم دیگه
و وقتی داشتم میرفتم چشمم به بوندس بود ک در نبود من جو رو تو دستش بگیره چون وقتی ریاستی نیست یک نفر باید بالاسر باشه که در عین برابری بچه ها نظم بده به کار
(این نشون میده حتی برا مسخره بازی و فان هم باید چهارچوب داشته باشین🤗)
یمدت بود که من کم کار تر شدم و قصد داشتم با ی اکانت دیگه بیام سایت تا ببینم رفقا رو و ...
و قصد نداشتم برگردم تو دانس
از طرفی به جواد گفتم این قضیه رو چون از دوستای صمیمیم بود
جواد اصرار کرد که بچه ها مشتاقن خیلی زیاد که برگردی و من برگشتم با اک اصلی ولی خب قرار بود بیشتر تو همون گپ واتساپ باشم و تو سایت تولید محتوا و ازین داستانا نداشتم و فقط بچه ها اصرار داشتن که من حضور داشته باشم تو سایت حتی اگه فعالیت زیادی نکنم
مهر 99
امیر دیکاپریو :
شاید بشه گفت اولین شک جدی که به شورا و حزب استادان وارد شد قضیه شرط و شروط برگشت عماد بود. عماد یه رهبر فوق العاده برای ما بود و همه ما از برگشت دوبارش استقبال می کردیم ولی خب به سبب یک سری شرط و درخواست بیجا مثل درخواست دکمه انحلال متاسفانه قضیه برگشتش به تعویق افتاد. عماد از ما خواسته بود در ازا برگشتش بهش یه سری قابلیت فراتر از بقیه اعضا متقبل بشیم که از اون شروط می شه به " دکمه انحلال " اشاره کرد . عماد به ما گفت که فقط در صورتی برمیگرده که هروقت خواست بتونه حزب رو برای همیشه نابود کنه . درنهایت با تصمیم جمع، درخواست عماد خان رد شد و همونطور که گفتم برگشت ایشون 2_3 ماهی عقب افتاد.
مستر بوندس :
روزی که میخواستیم احسان مارویک رو بیاریم شورا، عماد هم به شورا برگشت. ما خوشحال شدیم ولی گفت برگشته تا از سایت خدافظی کنه به خاطر شروع دانشگاه و مشکلات خانوادگی و اینا. هشتگ خدافظ موسس رو همه استا کردیم و کلی جو دادیم و شلوغکاری کردیم تا قدردانی کوچکی براش باشه. ولی نمیدونم چی شد که یک هفته بعد عماد برگشت. میگفت مشکلاتش حل شده و از این به بعد میتونه در شورا فعالیت کنه و وقت بزاره به شرطی که این اختیار رو بهش بدیم که هر وقت اراده کرد حزب منحل بشه. در واقع یه قدرتی بالاتر از بقیه میخواست(حتی دکترمحمد هم در دکتران همچین قدرتی نداره) که در نتیجه بحث و درگیری شد و کلا از حزب لفت داد.
احسان مارویک :
مثلا یکی از این حواشی بحث دکمهی انحلال حزب بود که عماد مطرح کرد و یه شوک بزرگ بود چرا که واقعا منحل کردن این حزب به این آسونیا هم نیست چون رابطهی دوستانهی شدیدی بین اعضای حزب برقرار هست.
مستر جواد :
بعد از قضیه جاسم، حزب خیلی گسترده شد. تعداد ممبرا از ۵۰ رد میکرد و دیتابیس دگرگون شده بود. بعدش هم قضایایی با عماد پیدا کردیم و کم کم دوران قدرت نماییمون شروع شد.
آبان 99
مستر جواد :
۳ ماه پاییز ۹۹ نقطه اوج حزب بود. تو شورا کاربرای معروفی مثل امیر دیکاپریو و احسان مارویک فعالیت میکردن. به قول معروف خدا رو بنده نبودیم تو سایت. تو همون دوران دکتریون حداقل سه بار خواستن برگردن ولی اصلا جلوی ما دیده نمی شدن تو سایت. انقدر برنامه هایی که ساختیم زیاد بودند که روزی 3 الی 7 پست از حزب پین می شد. اینقدر کارمون گرفت که حداقل ممبرامون ۱۰۰ نفر بودند.
کاربرلیگای کامنتی که کاربر تورکم و سپاهانی برگزار کرد هر ۸ کاربر محبوب سایت از حزب ما بودن. اونموقع کاربرلیگا هنوز منفور نشده بود و سر رقابت هاش دعوا میشد. ناظر بخش کاربران هم کم کم اومد سمت ما و حمایت میکرد کارامون رو. البته اپراتور که رفیق گرمابه گلستان مقاما و عوامل جاسم غلام بود و میشه گفت دلش میخواست ضربه بزنه به حزب برا همین موقع برخورد با ستاره دار ها سخت گیرانه تر عمل میکرد. تو همون سه ماه کاربرایی مثل کفتار کندی که قبلش کاربرای ناشناخته ای بودن زیر پرچم مسترز به طرز شگفت انگیزی معروف شدند و از پرچمدار سایت بگیر تا کاربرای عادی همه از ما بودن یا مارو میشناختن.
مستر بوندس :
بعد از اون دوره ی اوج مسترز آغاز شد. سه ماه پاییز حجم تولید محتواها رو انقدر گسترش دادیم شاید بگم 20 تا برنامه هفتگی رو همزمان برگزار میکردیم و حزب مسترز انقدر محبوب شد که هر روز کلی کاربر درخواست عضویت میدادن. کاربرلیگای پاییز اوجش بود که یهو تعداد اعضا به شکل تصاعدی رفت بالا. انقدر تعدادمون رفته بود بالا و انقدر کاربرای مهمی تمایل به عضویت داشتن که بعضیا به شوخی میگفتن فردا شاهد هژبری⭐ خواهیم بود :) همین کاربرلیگا باعث اولین درگیری بین ما و دکتران شد که طی اون چند تا از اعضای دکتران جدا شدن و به ما پیوستن.
در این برهه جواد نقش اساسی داشت و بیشتر بار مسئولیت حزب رو دوش جواد بود. کانال تلگرام مسترز رو هم به تنهایی مدیریت میکرد و تا 200 عضو هم رسوندش. من و جواد و مارویک و امیردیکاپریو و اسمیت و ایرلندی(بیلبو) اعضای شورا بودیم. تنها نخاله شورا بیلبو بود که اصلا حرف نمیزد و هیچ ایده و نظری نمیداد فقط پیام ها رو میخوند و حزب بازی رو یاد میگرفت مارمولک :)) فقط به پست هاش برچسب حزب استادان میزد و مثل یک عضو عادی تولید محتوای عمومی میکرد کاری که ایدین و الفرد و ... هم میکردن. اولش فکر میکردیم مولتی سپاهانیم و بس مقام یا شاید مولتی علی اه یس و صنعتگران باشه. چند بار هم خواستیم از شورا حذفش کنیم که گفتیم بیخیال لج میکنه اسکرین های شورا رو پخش میکنه. در کل اون شورا خیلی شورای مختصر و مفیدی بود کلا روزی حداکثر پنجاه تا نوتیف میومد که همش ایده بود برای گسترش حزب.
آذر 99
مستر بوندس :
شورای باهوش و مختصر و مفیدی داشتیم تنها مشکلی که داشت عضو جنگنده تو شورا نبود و من دست تنها بودم. برای حل این مشکل اسمیت پیشنهاد داد یه شورای مخفی سه نفره بزنیم بین خودش و من و جواد تا کارای محرمانه تر رو اونجا هماهنگ کنیم تا شورای اصلی مسترز رو بتونیم شلوغ تر کنیم که اگه جاسوس و نفوذی زد خطر لو رفتن مکالمات محرمانه وجود نداشته باشه. در نتیجه دیم تایم و مارشال و ویلیامز و پویا لوکی به ترتیب وارد شورا شدن و شورا حسابی شلوغ شد. اسمیت کلا علاقه ی زیادی به شلوغ شدن شورا داشت، میگفت در دعواهای حزبی به درد میخوره که بعدا خودمم به این نتیجه رسیدم حرفای اسمیت در این زمینه درست بود.
سیاست های ضدساندیسی مسترز هم تاثیر زیادی در محبوبیت حزب داشت. قانون ورود ساندیس ممنوع رو تصویب کردیم و درخواست عضویت محبوبترین کاربرهای مشکوک به ساندیس هم رد میشد از سرمحمدرضا جی اچ گرفته تا دکتر عبدی. حزب مسترزی که در اوایل تاسیس به ساندیسی بودن متهم بود الان نماد ضدساندیسی بودن محسوب میشد. تا جایی که حاج حسین انقلابی به محض عضویت، استا زد چشم سنادسه کور که به مسترز پیوستم. یا امیرحسین بهمنیار که اون اوایل با مسترز درگیر شده بود در این زمان خودش اومد به مسترز پیوست. یا قیام 22 آذر و زدن دکمه اربابم ارتتا و ....
مستر جواد :
بعد از اون شورا هم شلوغتر شد و حدود 13 ممبر شدیم. یه بار سر یه اتفاق فک کنم 22 آذر بود حزب مسترز ضربه سفت و سختی به سنادسه و پایگاهی های سایت زد، اکانت های اربابم ارتتا هم مسدود شد و سر این قضیه محبوب کاربرا شدیم. البته حدود 20 نفری هم از بچه هامون تعلیق شدن.
دی 99
احسان مارویک :
چیزی که مشخصه این بود که هر اتفاقی تو حزب میفتاد سروصداش تو کل سایت میپیچید و سایت هم تحت تاثیر قرار میداد. مثلا یکیش انقلاب#بهبود_یا_بدرود بود که جواد و بوندس واقعا ترکوندند و اوضاع رو مدیریت میکردند کلی کاربر با مسترز همصدا شده بودند و همونطور که یه بار محمدعارف مهرجو گفت ، پس اون واقعه بود اخبار ستون نویسندگان تا حدودی پیشرفت کرد.
یا حتی قبل تر از اون میشه به رفتن امیر دیکاپریو اشاره کرد، تا جایی که من یادمه کاربرای زیادی تو سایت اومدن و رفتن، ولی فقط امیر بود که با رفتنش حتی اکثر پستای ستون کاربرا هم به خودش اختصاص داده بود.
مستر جواد :
حقیقتش خیلیا از ستاره اسمشون تو سایت سو استفاده میکردن بعد اون قضایا و کم کم زیر پامون شروع به لغزش کرد. یه بار اوایل دی سر قضیه خدافظی امیر دیکاپریو چنان بمبی زدیم تو سایت که لحظه ای یه نوتیف دربارش میومد. هرکی اعتراض میکرد بچه ها نفسش رو میبردین. سر اون قضیه و جدایی کفتار و دعواهایی که پیش اومد بین ما و دکتر ممد و بقیه، حزب منفور شد. کل زحمات ۶ ماهه ما با ۴ تا استا از بقیه نادیده گرفته شد. ترفندایی رو یاد گرفتیم که سایت ازشون خبر نداشت. خلاصه که راس قدرت بودیم.
آخرای دی اعتراضا به سایت به طرز عجیبی شدت گرفت. اولین جرقه رو کاربر بهداد حسین پور زد. من هم با مشورت بقیه رفتم جلوی جمعیت و رهبری رو دست گرفتم. کل سایت رو یکپارچه کردیم و همه بهبود یا بدورد ورد زبونشون بود. بازم کار دیگه ای از مسترز کل دیتابیس رو فتح کرد. روز ۲۸ دی چنان ضربه ای به سایت خورد که فکر کنم ممبراش نصف شده بودن حداقل. اونجا ما با بی احتیاطی ممبرای اصلی حزب رو از دست دادیم و خود بهروز که شروع کرده بود یهو پشتمون رو خالی کرد و ما با کون خوردیم زمین.
از 80 ممبری که تو حزب بودن حداقل 50_55 تاش مسدود شدن.
امیر دیکاپریو :
موضوع بعدی که می توان اون رو تا حدودی به حزب استادان و شورا حزب ربط داد ، موضوع انقلاب ۲۸ دی هستش که بعد از اینکه استارتش توسط افرادی مانند بهروز خان و پویا آتزوری زده شد ، تقریبا به صورت تمام و کمال مدیریتش به حزب استادان واگذار شد . من خودم به عنوان کسی که تازه اکانتم آزاد شده بود و بعد از مدتی قریب بر ۱ ماه به شورا برگشته بودم ، چیزی نگذشت که متوجه شدم که تمام فکر و ذکر شورا بر روی انقلابی که قرار بود حوالی ساعت ۸ کلید بزنیم متمرکز شده . اول از همه به نظرم باید یه مقدار راجع به این کلمه " انقلاب مجازی " صحبت کرد . در ابتدا ، از همون اول هم مشخص بود شانس موفقیت در این به ظاهر انقلاب به شدت پایین بوده و می شه گفت همه می دونستیم که بعد از این عملیات یک شبه به موفقیت به خصوصی دست پیدا نخواهیم کرد . اگه از من حداقل بپرسن هدف عملیات چی بود می گم ( در راس اهداف ما تمرین کار گروهی قرار داشت ) که از قضا به خوبی هم از پس انجامش برآمدیم . در کنار این ها شاید اون انقلاب از نظر تاثیر بر روی جو بی خاصیت به نظر بیاد ، اما اگه دقت کنیم متوجه خواهیم شد که حمله ما تاثیرات هرچند ناچیزی بر روی کیفیت ستون اصلی گذاشته و همین رو هم به نظر من باید غنیمت دونست . بگذریم ؛ تقریبا می شه گفت تمام اعضا حزب استادان به نحوی درگیر حواشی پیرامون این شب شدن و در کمترین حالت ممکن با حضور در تظاهرات خودی نشون دادن و به عبارتی تاثیرگذار بودن . در راس همه رفقا بوندس و جواد قرار داشتن که جواد خان به پرستیژ مختص به خودش و استا های به قولی امید بخش و بوندس با عمومی کردن اهداف و اطلاع رسانی به اکثر کاربران طرفداری در بخش خصوصی ؛ نقش یه سزایی در پیشروی این عملیات ایفا کردن.
قیامی که توسط حزب استادان مدیریت و جلو برده شد باعث تحریک نویسندگان من جمله جناب حدادیان شد و اگه این تظاهرات کلید نمی خورد قطعا کار به این جا ها نمی کشید . لازم به ذکره درسته در نبرد جناب حدادیان و آقای هژبری ، شهروز خان بودن که در نهایت تسلیم شده و میدون رو واگذار کردن ؛ ولی ما کاربرا ( و صد البته حزب استادان ) تمام تلاشمون رو در راستا موفقیت ایشون کردیم و واقعا بیشتر از این از توان ما خارج بود.
بالاتر به چندی از موفقیت های انقلاب اشاره کردم ولی حداقل از نظر من ، تظاهرات ۲۸ دی در مجموع برای سایت و حزب استادان شکست به حساب می اومد . در رابطه با سایت وقتی که رفقا بابت آزادی اکانت هایی که با جون و دل تو پست از دست داده بودن سراغ اپراتور رفتن ، رسما پا قرار داد شکست انقلاب رو امضا کرده و تمام زحماتی که برای به سر انجام رسوندن این انقلاب کشیده شده بود رو یک شبه یه فنا دادن ؛ که البته اگه تنها با اکانت های مولتی وارد این جریانات می شدیم این اتفاقات رخ نمی داد . از اون طرف هم حزب استادان دقیقا بعد از شکست نسبی در انقلاب و از دست دادن مهره های ارزشمندی مثل جواد خان وارد سر آشیبی پسرفت شد و مقداری از آبرویی که تو این مدت جمع کرده بودیم سر همین مبحث از بین رفت
مستر اسمیت :
اولین حاشیه جدی حزب، به درگیری با دار و دسته میلانیا برمیگرده که دقیقا بعد از معروف ترین خداحافظی امیر دیکاپریو پیش اومد. ما خیلی ناراحت بودیم از رفتن امیر (لامصب خیلی جدی بود به طوری که باور کردیم) و درحال برون ریزی ناراحتی مون بودیم که یهو چند تا قزمیت (البته یکیشون الان دوستمه و از همین تریبون بوس به لپاش:|) شروع به استا گذاشتن ضد مسترز و امیر دیکاپریو و... کردن. مستر بوندس هم یهو قاطی کرد و رفت رو فاز فحش های بی تر عدبی :| هیچی دیگه، تا زانو رفتیم لا عن🤦♂️ سر همون قضیه چند هیتر ضد مسترز مثل امیررضا24 و محمد اس و علی اتلتی و... دم در آوردن. حتی الان هم میتونید ببینید که بعضیاشون جوری از ما طلب دارن انگار ارث باباشون رو ما خوردیم :|
این قضیه که رفع شد دیگه چیزی یادم نمیاد تا قضیه امیرحسین دیم تایم. من توسط یکی متوجه شدم که ایشون(عضو شورا بود) در مسابقات بسی کصخل کننده بتل رپ تاگ لایف به سروش امدادی کمک میکرد برای دیس کردن ما ها (از جواد ام تی اس و امیر فاکس تا من و بوندس) . یعنی علنا توو روی ما میگفت که چیز توو سروش ولی پشتمون میرفت دیس میکرد و... . مهم اون دیس ها نبود، مهم اون خیانت در رفاقتی بود که در حق ما کرد. منم از شدت عصبانیت سر یه بحث کصشر بهونه گیر آوردم و شروع به فحاشی علیهش کردم و انقد ادامه دادم تا خودش از حزب لفت بده کلا (نمیخواستم لو بدم که میدونم اون قضیه رو) .
کاملا هم حرکت انفرادی بود :| بلافاصله هم تا دم اخراج هم رفتم و با اکسیر جنتی و رو کردن اون قضیه برای شورا موندم :|
قضیه 28 دی هم که دیگه گفتن نداره. فان ترین اقدام اعتراضی علیه حکومت طرفداری و به قول آقای ژ دار "جو سازی ضد سایت". خدایی خیلی حال داد ولی مسترز و کلا سایت رو بگای سگ داد اون قضیه :|
البته از نکات جالب 28 دی درگیری مستقیم مسترز و ناظر بود که نهایتا با یک مذاکره که نتیجه ش عذرخواهی ناظر بابت رفتار زنندش از کاربران در عوض پاک کردن پست های ضد ناظر مسترز در کانالش بود.
آقا جواد رو هم نفوذی ورزش3 خوندن ملعون ها و بدترین برخورد رو باهاش کردن (به حدی که بهروز آزاد شد ولی جواد نه)
مستر بوندس :
اختلافات در شورا
حاج حسین انقلابی رو هم آوردیم شورا . کفتار هم در مسترز انقدر فعال بود که شدیدا اصرار داشتیم بیاد شورا. عضوی که میتونه همزمان سه تا مسابقه مناظره و شطرنج و پلاتو رو مدیریت کنه و در عین حال استاهای طنز و استاهای تخریبگرانه اش هم به راه باشه قطعا بهترین گزینه برای مدیریت حزبه. ولی خب مشکل این بود که مولتی بود و بچه ها بهش اعتماد نداشتن گفتن میره شماره هامونو پخش میکنه. امنیت بچه ها هم برای ما در اولویت بود مثل اینا نبودیم که بچه 13 ساله رو سپر خودمون کنیم بفرستیم جلو عکس و شماره اش پخش بشه.
در کل آوردن اعضای بچه سال به شورا یکی از دلایل افول مسترز بود فقط بلد بودن بدون دلیل، رای مخالف بدن. این یکی از اشتباهات من بود که جلوی ورود این بچه سالا(همین موسسان سناتورز) رو به شورا نگرفتم و برعکس بهشون آموزش دادم و حمایتشون کردم. البته در حد توان زحمات زیادی کشیدن برای حزب ولی عاقل نبودن و به درد شورا نمیخوردن.
خودمسدودی امیردیکاپریو
امیردیکاپریو هم که خودمسدودی کرد تا چند روز ستون کاربران و استاهای سایت به طرز سرسام آوری به این قضیه اختصاص داده شد. این حجم از محبوبیت در تاریخ طرفداری بیسابقه بود. بعد چند روز صدای همه دراومد. مسترز در اون دوره انقدر قدرتمند بود که هر کس از ما انتقاد میکرد درجا سرکوب میکردیم. همین انتقاد پذیر نبودن و قلدر بازی مون باعث شد عموم کاربرا از ما متنفر بشن. مسترز محبوب دلها یک شبه محبوبیتش رو از دست داد مخصوصا که هر کس انتقاد میکرد به فحش میکشیدیم و اونا هم که در جواب فحش میدادن، من میرفتم فحش ناموس میدادم مثلا به علی اتلتی و دون امیر مادریدیستا و بابک و امیررضا و محمد آس ... این فحاشی های ناموسی اون روز هم یکی دیگه از بزرگترین اشتباهات من در مسترز بود چون حزب رو منفور کردم. یهو دیدم جواد اومد خصوصی قسم خورد که با اینکارام از حزب خارج میشه. احسان هم دعوا با بیلبو رو بهونه کرده و لفت داده بود. فهمیدم همه از فحاشی های ناموسیم ناراحتن. دیگه گفتم الکی منو اخراج کنید تا انگ فحاش ناموس بودن از مسترز پاک بشه بعدش من میرم با یه هویت دیگه برمیگردم. در نتیجه سوری اخراج شدم ولی تو شورا موندم و بعدا با مسترفاکر برگشتم.
بازگشت عماد و خروج کفتار
امیر اچ فاکس و امین راموس هم اضافه شدن به شورا و دیگه تعداد نوتیف های شورا سر به فلک کشید. جواد هم اصرار داشت که میخواد عماد رو برگردونه. اینبار شرط عماد برای برگشتن این بود که عنوان موسس حزب اختصاصا مال خودش باشه. منم یادمه شرط گذاشتم سر اعضا داد نزنه و یهو ول نکنه بره، ثابت قدم باشه. در نتیجه عماد برگشت. کفتار و جواد هم اختلاف پیدا کردن و کفتار رفت به دکتران پیوست. کفتار اونجا حزب مرده ی دکتران رو زنده کرد به تقلید از مسترز، اکانت انجمن زد براشون و تولید محتوا راه انداخت و شروع به اتهام زنی و تخریب مسترز کرد. با دروغ و تهمت کلمه ی کپی تادان رو انداخت تو دهن ملت. پست مسترآلفرد رو نماد کپی تادان قرار داده بود درحالی که همون پست، گردآوری بود کپی نبود. جاکش جوری علیه ما تبلیغات کرد که بچه های خودمون هم باور دارن که ما کپی میکنیم بدون اینکه خودشون برن بررسی کنن. در نتیجه ی این اتهامات کفتار، بین دکتران و مسترز درگیری شد که حسابی دکترمحمدو ترول کردیم و عماد هم با قدرت دیپلماسی خودش دکتر شرلوک رو از دکتران کشید بیرون تا بعدا بیاریمش مسترز.
حزب جمهوری خواهان
حزب جمهوری خواهان که تاسیس شد ما با مولتی هامون رفتیم عضو شدیم و مخ موسس حزبو زدیم و همون اول کار مدیریت این حزب افتاد دست ما. جالب اینه که کفتار هم یه تیم چند نفره از دکتران آورده بود توی جمهوری خواهان عضو کرده بود تا کنترل این حزبو به دست بگیره و علیه مسترز جنگ راه بندازه. غافل از اینکه کنترل این حزب جدید در دست مسترزه :)) بله دیگه کفتار و آنسل و باقی دکتران رو از حزب جمهوری خواهان اخراج کردیم. بعدش قیام 28 دی اتفاق افتاد و از این حزب مولتی برای قیام استفاده کردیم و همه اعضاش مسدود شدن و کلا نابود شد.
قیام #بهبود یا بدرود 28 دی
در قضیه 28 دی جواد رهبر قیام بود و کلا مسترز داشت قیام رو مدیریت میکرد حتی کانال تلگرام مسترز شده بود کانال اختصاصی قیام و همین باعث شد ناظر و اپراتور و هژبری از ما کینه بگیرن. یکی دیگه از اشتباهات من در مسترز اینجا بود که توی کانال تلگرام علیه ناظر پست گذاشتم و ناظر که دوست مسترز بود به دشمن مون تبدیل شد. کلا من در طول حضورم در مسترز 3_4 تا پست توی کانال تل گذاشتم که همشون باعث جنجال و دعوا و در نهایت پاک شدن. قیام 28 دی کمر مسترزو شکست. در واقع افول مسترز از همینجا شروع شد.
بهمن 99
مستر بوندس :
بعدش من مشغله کاری برام پیش اومد و دیگه وقت نداشتم میخواستم از شورا بیام بیرون و عضو عادی باشم. جواد هم که قرار بود بعد از عید دیگه نیاد، به خاطر مسدود شدن اکانت هاش در قیام، تصمیمشو انداخت جلو تا همراه من از شورا خارج بشه. عماد هم به ما دو تا وصل بود و از اول هم گفته بود تا وقتی شما دو تا باشید منم هستم، اگه برید منم میرم. اینجوری شد که هر 3 تامون با هم از شورا لفت دادیم و مسترز رو به جوان ها سپردیم.
بعد از ما اعضای شورا بین خودشون رتبه بندی گذاشتن(رتبه بندی آفت هر شورا و حزبی هست دکتران رو همین رتبه بندی نابود کرد) دیگه بعدش رو ما نبودیم توی شورا. در شورای مخفی بین من و عماد سر عنوان موسس حزب دعوا شد و اسمیت دهن لق وجود شورای مخفی رو به اعضای شورای اصلی لو داد و آشوب به پا شد. عماد هم علیه من توطئه کرده بود و اعضای شورا رو علیه من کرد طوری که بهم کم محلی میکردن.
من تو شورا نبودم اصلا نمیدونم چه خبر بود. ولی مثل اینکه عماد به شورا گفته بود یا بوندس رو میندازید بیرون یا من میرم به مقامیون میپیوندم. در نتیجه من از حزب مسترز خارج شدم چون نمیخواستم دعوای من و عماد به مسترز لطمه بزنه. دعوامونو بردیم بیرون از مسترز تا مزاحم بقیه نشیم.
اسمیت هم رفته بود طرف عماد و اصلا جواب منم نمیداد. از اونور هم با شورای مسترز دعواش شده بود و از حزب خارج شده بود میخواست با شرلوک و عماد حزب جدید بزنه. اصلا اوضاع شدیدا به هم ریخته بود همه داشتن همو میزدن.
چند روز بعد چند تا از بچه های مسترز اومدن خصوصیم تهمت زدن که چرا اکانت انجمن رو دزدیدی و استا زدی حزب رو منحل کردی؟! پشمام ریخت هر چی هم گفتم کار من نبوده بعضی هاشون باور نمیکردن.
تا اینکه روز بعد حزب سناتورز تاسیس شد و معلوم شد که دیشب بیلبو خیانت کرده و انجمن مسترز رو دزدیده. در واقع حزب مسترز به 5 قسمت تقسیم شده بود :
1. افراد وفادار حزب مسترز که هنوز باقی مونده بودن
2. عماد و اسمیت که قرار بود با هیمن و شرلوک حزب جدید بزنن
3. بیلبو و ویلیامز در این اوضاع به هم ریخته رفته بودن با امیرحسین دیم تایم و هیولای لندن حزب سناتورز زده بودن
4. من بی حزب که علیه عماد و اسمیت بیانیه میدادم و کاری به مسترز نداشتم
5. اعضایی مثل جواد و حاج حسین انقلابی و ... هم خودشونو کنار کشیدن از درگیری ها
بعد از اینکه فهمیدیم دزدی اکانت کار بیلبو بوده بچه ها به من اطمینان پیدا کردن و یه گروه موقت زدن و من و اسمیت رو اضافه کردن اونجا. در اونجا همه با هم تصمیم گرفتیم اختلافات رو کنار بگذاریم و مقابله کنیم با سناتورز که همینجوری داشت اعضای مسترز رو میدزدید. اسمیت گفت :«من و عماد و شرلوک(نیگان) یه تیم سه نفره هستیم و شرط ما برای بازگشت به مسترز اینه که بوندس عضو شورای مسترز نباشه و در سیاست های مسترز دخالت نکنه و در واقع یه عضو عادی باشه. تفکرات بوندس باید از حزب محو بشه و از این چیزشعرا... اگه شرطو قبول نکنید ما سه تا میریم یه حزب جدید میزنیم» شورای مسترز اولش قبول نکرد که منو کنار بزارن ولی من بهشون توضیح دادم که سر کار میرم و وقت ندارم اصلا و همون بهتر که عضو عادی باشم. و اینجوری شد که همه دوباره به مسترز برگشتیم.
چند روز بعد به درخواست اسمیت، از عماد بابت پخش کردن وویس هاش عذرخواهی کردم ولی عماد گفت وویس های پخش شده باعث آبروریزی شده و سناتورز هم یه گالن اسکرین از شورا میخوان پخش کنن پس بهتره که برای همیشه از سایت بره و کلا رفت.
اسمیت هم از رفتن عماد ناراحت شد و فکر کنم دعواشون شد.
اینایی که گفتم تا آخر بهمن ماه بود بقیه شو من خبر ندارم چون از همون گپ های موقت واتساپ هم لفت دادم و تبدیل به یه عضو کاملا عادی شدم.
جا داره تشکر کنم از احسان مارویک که در این مقطع تاسیس سناتورز بیشتر بار مسئولیت حزب رو به گردن گرفت و با تلاش و مدیریت صحیح از فروپاشی مسترز جلوگیری کرد. البته همه عالی بودن ولی در این اوضاع به هم ریخته نیاز به یه فرمانده باهوش بود تا با سناتورز خائن مقابله کنه.
امیر اچ فاکس :
جواد قضیه ی قیام رو برای این راه انداخت که میخواست از سایت بره. بعد از قیام هم وضعیت یه مقدار بغرنج شد و بوندس و عماد هم قصد عزیمت کردند، بعد از معلوم شدن قضیه مولتی های بوندس، عماد که از قبل با بوندس اختلاف عقیده داشت تلاش کرد بوندس رو حذف کنه.
گروه زد و گفت که مولتی های بوندس برای نابودی حزبه و بوندس قصد تضعیف ما رو داره تا بازی و تفریحش تو سایت جذاب تر شه و از این حرفا....
بعد هر کدوم از اعضای گروه مخفی اطلاعاتی دادن که کارو کامل کرد ولی من و حاج حسین هم زمان با بوندس و عماد بحث می کردیم تا اطلاعات بیشتری بکشیم که عماد میگفت من را به عنوان موسس قبول کنید و بوندس رو کامل حذفش کنید که با من و حاج حسین به توافق نرسید و یه مقدار بحث بالا گرفت و جو ملتهب شد.
مستر مارشال :
قالب جدید شورای مسترز طبق سلسله اتفاقاتی شکل گرفت که با ورود مجدد عماد(مستر باواریا) به شورا شروع شد. بعد از اومدن عماد یه سری اتفاقات افتاد که باعث جداشدن کفتار از حزب شد و بعد از اون کفتار رفت دکتران که اونارو سرپا کنه تا با ما مقابله کنه.
بعد از مدتی یه درگیری بین ما و دکترا پیش اومد که به نظر خودم توش موفق بودیم. این چیزا گذشت و بعد مدتی عماد یه سری نقد وارد کرد به حزب، یکی از اونا زیاد بودن تعداد اعضای شورا(۱۲ نفر) بود. برا حل این مشکل جواد یه ایده داد که همه برن بر اساس یه سری معیار نمره بدن به بقیه، دو نفری که کمترین امتیاز رو آوردن از شورا خارج بشن.مستر بوندس مخالف سخت این ایده بود( اما ایده با اکثریت رای اورد. ما رفتیم نمره ها رو دادیم و ویلیامز و بیلبو کمترین نمره رو آوردن و حذف شدن. قبلش ازمون سوگند گرفتن که اگه حذف شیم دشمنی نگیریم و حزب رو ترک نکنیم. بعد از این نمره دهی ها بوندس و عماد جواد و اسمیت(به طور موقت جدا شد از حزب) از بین ما رفتن و یه شورای جمع و جور تر ایجاد شد.
بعدش عماد و بوندس بیرون از شورا دعواشون شده بود. عماد ما رو توی یه گپ موقت جمع کرد و لو داد که تورکم و سپاهانی مولتی بوندسه و بوندس با این مولتی داره به مسترز ضربه میزنه و این چیزا... بعدش ما رو قسم داد که به بوندس چیزی نگیم. میگفت باید بوندس رو اخراج کنیم به خاطر این مولتی بازیا و فحاشی های ناموسی به میلانی ها که حزبو منفور کرده. بعد ما زیر بار نرفتیم و گفتیم که ما تورو به عنوان موسس قبول داریم ولی نمیتونیم بوندس رو کنار بزاریم.
بعد یه مدت و بر اثر یه سری اتفاقات ما بیلبو و ویلیامز رو به شورا برگردوندیم که اوناهم بعد از یه ماه با امیرحسین دیم رفتن حزب سناتورز رو زدن ما بعدش فهمیدیم که اونا از موقع حذف شدن این فکر رو داشتن و با ورود دوباره به شورا منصرف نشدن. خدمت دوستان بگم بخاطر همین بهشون میگفتیم خائن که حدود یه ماه تو شورا بودن ولی ایده حزب زدنشون رو داشتن اجرا میکردن. بعد از این اتفاقات ما رفتیم پیش اسمیت و اونو دوباره برگردوندیم و اون نیگان رو هم باخودش به حزب آورد و شورای جدید تشکیل شد(خودم،پویاکیا،اسمیت،مارویک،امیردیکاپریو،امیرفاکس،نیگان و راموس) حاج حسین هم بعد از تموم شدن ماجراهای درگیری بین بوندس و عماد هم شورا و هم حزب رو ترک کرد.
مستر جواد :
بعد از قیام، شورا دستخوش تغییرایی شد. من طی یه طرح اشتباه خواستم ممبرای شورا رو بالانس کنم ولی با حرفای بوندس قانع شدم که دخالت نکنم و من و بوندس و عماد که برگشته بود، هر سه همزمان جدا شدیم از حزب. بعد اون یه ماجرایی سر گپ سیکرت روم پیش اومد و جنگ داخلی بین شورا گرفت. اینو بگم قبلش کاربر دیم تایم سر یه خیانت از حزب بیرون شد و اون ماجرا یکم اعضا رو دلسرد کرد. بعد از سیکرت روم اعضای شورا درگیر شدن و حسین انقلابی و اسمیت از حزب رفتن. مستر بیلبو و مستر ویلیامز از حزب بیرون شدند. البته بعدش دوباره هم اسمیت هم بوندس برگشتن به حزب. عماد هم کینه بوندس رو گرفت و با آتویی که من ناخواسته دادم یکی دوتا ضربه زد به بوندس و طی یه زد و بند طولانی بالاخره برای همیشه از حزب رفت.
بعد اون من کلا از طرفداری رفتم تا اینکه روز ۲۲ بهمن اکانتم یهویی آزاد شد. برگشتن من همزمان با تشکیل حزب سناتورز شد. سناتورز در حقیقت همون اخراجی های شورای مسترز بودن. تشکیل حزبشون با خیانت شروع شد و اکانت انجمن اولین طعمه شون بود. تمام ترفندایی که تو مسترز یاد گرفتن رو پیاده کردند و بالاخره تاسیس شدن.
بعدش هم اتفاق خاص دیگه ای نیفتاد. مسترز کم کم رنگش رفت و جایگاهش رو از دست داد تا الان که فقط اسم مونده ازش.
احسان مارویک :
عجیب ترین اتفاقی که یه مدت ذهن خودمم درگیر کرده بود اون گپ چهار نفره بود که تحت عنوان گپ مخفی یا شورای اصلی شناخته میشه و لو رفت که بله در مسترز یه شورای مخفی وجود داره که ما ازش بی خبریم.
اون گپ بنظر من چیز خاصی نبود و بقول اسمیت یه دورهمی ساده از رفقای قدیمی بود اگه هم بخوایم از نظر حزبی بررسیش کنم بازم اتفاق ترسناکی نیس چون به نوعی دلسوزترین آدمای حزب جمع شده بودن و ایده هایی که توش مطرح میشد سبب پیشرفت میشد و نمیدونم چرا اون موقع خودمم شوکه شده بودم.
امیر دیکاپریو :
موضوع بعدی که از نظر من حتی مهمترین و پر تنش ترین رویداد حضورم تو حزب استادان بوده ، یافتن راه حل برای جبران آسیب هایی که بعد از انقلاب بهمون وارد شد و در نتیجه آن ، جنگ داخلی میان بوندس و عماد و در نهایت تشکیل حزب سناتور ها بود . داستان از اینجا شروع شد که چند شب بعد از به پایان رسیدن انقلاب و خوابیدن حواشیش ، اعضا شورا حزب استادان ( در اون بازه زمانی متشکل از بوندس، جواد، عماد،اسمیت ،خودم ، احسان مارویک ، حاج حسین انقلابی ، پویا کیا ، حسین ویلیام ، بیلبو و امیرفاکس ) دور هم جمع شده و شروع به بررسی راه حل های ممکن برای بازگشت به اوج کردیم . لازم به ذکره که این جلسه مهم تنها به سبب انقلاب ۲۸ ام تشکیل نشده و در اصل در راس دلایل ما برای دور هم جمع شدن و بررسی حالات ممکن ، دعوا دیشب اسمیت و امیر حسین قرار داشت و تصمیم گیری به ظاهر خودسرانه اسمیت باعث شده بود باقی اعضا به خشم اومده و به دنبال راه چاره بگردند (اسمیت شب قبل از جلسه به دلیل اخباری مبنی بر همکاری امیرحسین با رقیب ، طی یک دعوا سوری بدون مشورت با دیگر اعضا حزب امیرحسین رو برای همیشه از شورا اخراج کرد . در واقع دعوا سوری اسمیت باعث شد امیرحسین داوطلبانه جمع شورا رو به مقصد بیرون ترک کنه ) . تو اون جلسه بعد از کلی بحث تصمیم گرفتیم جهت کاهش اعضا و ایجاد نظم در شورا با تعیین مولفه هایی که تو هرکدوم اعضا از ۱۰ امتیاز می گرفتن ، اعضا حزب رو ارزش گذاری کنیم و در نهایت دو نفر پایانی رو از حزب اخراج کنیم ( البته کلمه اخراج برای این حرکت یه مقدار بیش از اندازه اغراق آمیز به حساب میاد ، چرا که تقریبا قبل از شروع رای گیری همه تعهد داده بودن که پس از خروج ناراحت نخواهند شد و کسی به زور بیرون انداخته نمی شد ) . قبل از شروع کار ، بوندس و جواد و عماد هر سه با هم به دلیل مشغله کاری و فکری شورا و ترک کردن و فرمون رو به دست خودمون دادن . رای گیری به سرانجام رسید و با رای شورا بیلبو و حسین ویلیام برای کاهش جمعیت گروه ، شورا رو ترک کردن که البته باید گفت بیلبو با مقداری دعوا و حسین بدون درگیری از شورا خارج شدن
مطابق حدس هایی که زده بودیم متوجه شدیم فارغ از شورایی که ما توش حضور داشتیم ، از ابتدا تاسیس حزب یه شورا مخفیانه دیگه با نام سکرت روم ( متشکل از عماد ، اسمیت ، بوندس و جواد ) وجود داشته که میشه گفت در اصل تصمیم ها اونجا گرفته می شده . بقیه اعضای شورا اون موقع ( همون طور که بالاتر گفتم از سکرت روم فقط یه اسمیت مونده بود ) منها اسمیت.
تصمیم گرفتیم در قالب یک درگیری سوری اسمیت رو اخراج کرده و دست اعضا سکرت روم رو از شورا کوتاه کنیم و همین کار رو هم انجام دادیم . دو عضو اخراج شده بار دیگه برگردونده شدن و حزب بدون اون ۴ عضو خائن که شورای مخفی زده بودن، به کار خودش ادامه داد . بعد از اون هم خارج از حزب، عماد و بوندس کلی با هم درگیر شدن که همین اتفاقات هم منجر به رفتن عماد از سایت برای همیشه ( حداقل تا همین الان ) شد . چند شب بعد اکانت حزب دزدیده شد و باهاش استاتوسی با موضوع " پایان حزب استادان " کار شد و فردای اون روز هم اون دو عضو که میشه گفت این مدت قاچاقی تو شورا مونده بودن جدا شدن و همراه با امیرحسین حزب سناتور ها رو تاسیس کردن . ما برای جبران ضرر های وارد شده اسمیت رو برگردونده و امیرنیگان هم به عضویت شورا درآوردیم . بعدش هم همون طور که در جریانید اعضا دو حزب شروع به حمله به همدیگه کردن و با دعوا های مسخره شون جو سایت رو برای مدت ها مسموم کردن ( مسخره بودن درگیری ها نظر منه ، شاید باقی اعضا نظرشون مخالف من باشه ) . در واقع تشکیل حزب سناتور درنتیجه اشتباه خودمون یعنی ارزش گذاری روی اعضا بوده و اگه ما به سمت این حرکت نمی رفتیم قطعا خصومتی پیش نیومده و الان حزب سناتور هایی نداشتیم . بخش عمده مشکل اعضا حزب استادان با سناتور ها هم به اون مدت قاچاقی که تو شورا مونده و بر روی تصمیم گیری های گروهی تاثیر می ذاشتن بود و اگه اونا زود تر زود تر از قصد و نیت خودشون ما رو آگاه می کردن و وارد شورا نشده و روی تصمیم ها تاثیر نمی ذاشتن بعید می دونم درگیری به این وسعت در پیش داشتیم . زیاد حرف زدم :) . انشالله صحبت دیگر اعضا حزب های منو تکمیل می کنه
اسمیت :
ناامیدیِ 28 دی باعث *صخل شدن یهویی مثلث EBJ (مخفف عماد و بوندس و جواد) شد که منجر به خداحافظی اونا از شورا به مدتی طولانی رو به ابدی شد (هنوز برنگشتن) . ما بازماندگان تصمیم به این گرفتیم که برای ادامه دادن پروژه مسترز از یک پروتکل کمکی استفاده کنیم تا ما رو به یک تیم جمع و جور تر برای پر سرعت تر شدن تصمیم گیری ها برسونه. این گونه شد که طرح حذف 2 نفر از طریق نمره دهی بر اساس 10 معیار انجام شد و بعد از حدود دو ساعت و سوگند یاد کردن همه اعضا به وفاداری بعد از کنار گذاشته شدن، نتایج اومد. بیلبو و ویلیامز رفتنی شدن ! بیلبو شروع به فحاشی کرد و به ما گفت عقده ای. منم زرت زدم جفتشون رو کیک کردم. بیلبو همون شخصی بود که در طول حضورش در شورای مسترز یه کار مفید حزبی نکرد ولی شورای مسترز براش قضیه هایی مثل مولتی میا ملانو که باهاش میرفت فحاشی ناموسی به همه رو ماست مالی کردیم (صنعتگران یه زمان میخواستن کون ما رو سر همین قضیه جر بدن که جمعش کردیم :|) .
از همون شب شروع به برنامه ریزی برای آینده حزب کردیم اما آینده شیری تر حد تصور بود...
بیلبو قضیه پشت پرده حل دادن امیرحسین به در های خروج رو بهش لو داد و منبع ما بدجور سوخته شد (دعوای شدید) .
مثلث EBJ هم سر اختلافات کصشر دعوا کردن و نتیجش لو رفتن گپ secret room با عکس آقای هژبری توی ساندویچی بود -_- . همین قضیه باعث شد پرده حیا بین من و بقیه شورای باقی مونده دریده بشه و در نهایت بعد از کلّی توهین های ریز و درشت و دهن کجی ها، من از حزب لفت بدم. بزرگترین دهن کجی هم اد کردن بیلبو (که سند خیانت و اقدام به تاسیس حزب جدیدش با شهاب موجود بود) بجای من در شورا بود.
اما سوال بی پاسخ اینه که اون گپ چی بود که انقدر تاثیر داشت و بعد از لو رفتنش انقدر شورا جوگیر شدن؟
توضیح من بدون یک ذره دروغ اینه: اون گپ برای محافظت از شورای اصلی ایجاد شد. کمی بعد از اولین خدافظی عماد (اواخر تابستون) اون گپ با حضور من و بوندس و جواد تشکیل شد. بعدا هم وقتی این اواخر عماد برگشت اضافه شد. ما اونجا یجورایی به هم دیگه تذکر میدادیم. اگه کسی از بین ما قدیمیا بد اخلاقی میکرد با تازه کار ها بقیه تذکر میدادن. اگه اطلاعاتی که احساس میکردیم توی شورا بعضیا امکان داره باهاش دچار سوء تفاهم بشن به دستمون میرسید خودمون پیش خودمون نگه میداشتیم. بعدش ما در طول زمان به دو سه نفر شک مولتی بودن داشتیم و شورا آوردیم (برای ادامه راه نیاز بود) . از ما انتظار ندارید که همچین ریسکی میکردیم؟:| . اون زمان من شورا رو یجورایی قلب حزب میدونستم و ما دنده های محافظش بودیم. تجربه های زندگی واقعی به من یاد داده بود که برای شروع یک کار تیمی به این شکل نباید از اول شفافیت صد درصدی داشت. همین طور هم بود واقعا. به مرور زمان ما با راه افتادن اعضای شورا چت های اون گپ مخفی رو کمتر کردیم. به حدی که بعضی وقتی دو هفته توش نوتیف نمیدادیم. اما بالاخره اون گپ بود. جایی که ما جدا از همکاری توش دوستی هم میکردیم. چیزی که تازه الان به شورای اصلی تزریق شده. البته خوبی اون گپ این بود که اگه یکی از ما قدیمیا قصد خیانت داشتیم بصورت اتوماتیک خودمون هم بگای سگ میرفتیم. بخاطر همین یجور تضمین هم بود بین ما.
خلاصه اینکه اون گپ با تموم خوبی ها و بدی هاش، با دعوای ما چهار تا (منم آخرش اضافه شدم:|) سر تفکراتمون از هم پاشید.
حالا اسمیتِ بی حزب رفت دنبال زدن یک حزب جدید با امیر نیگان (شرلوک) و هیمن و دیگران.
دقیقا 7 روز بعد از خروج من از مسترز، مدرکی به من رسید از دست یک منبعم که نشون میداد داخل مسترز خیلیا در سر سودای خیانت و تشکیل حزب جدید هستن. منم نه گذاشتم نه برداشتم و استا زدم :))) این اتفاق باعث لو رفتن پروژه مخفی اونا شد و سه ساعت بعد سناتورز به وجود اومد که در راس اون ، امیرحسین و بیلبو و ویلیامز بودن(دو نفرشون تا لحظه آخر توی شورای مسترز موندن) !
مسترزی که کلاهش رو پس معرکه می دید، به من درخواست بازگشت داد. منم شرایطی گذاشتم و طی مذاکراتی 4 ساعته با شورای مسترز، من شاخه ی حزب تشکیل نشده ام رو بر روی خاکستر مسترز قلمه زدم (:
این اتفاقات باعث تغییرات بزرگی توی مسترز شد، مخصوصا شورا !
اولا اینکه مسترز بالاخره یک دشمن واقعی پیدا کرد و فرصتی شد تا خودش رو محک بزنه، دوما اینکه به روحیه رفقای ما مثل احسان مارویک و امیر دیکاپریو و پویا لوکی و علی مارشال شدیدا آسیب زد و برای اولین بار خشم این افراد رو دیدیم، سوما حاج حسین که یک مهره قدیمی و دوست داشتنی ما بود کلا از احزاب کشید بیرون و...
بنظر من از همه مهم تر این بود که کسایی با روحیه خیانت از مسترز بیرون رفتن و حزب به نیازش رسید: الک شدن اعضای بدرد نخور و جایگزینی اونا با مهره های بهتر + اعتماد به استعداد های نهفته
اصل جریانِ جنگ توی پست رویداد های برتر زمستان 99 گفته شده پس دوباره گویی نمیکنم. ولی یه مسئله خیلی مهم تر باید اینجا گفته بشه. یک سری کصمغز میگن که اگه امیرحسین و بیلبو و ویلیامز رو خائن خطاب کنید، پس اسمیت و عماد و بوندس هم خائن هستن. جواب من به این عده ی احمق اینه که مقایسه سطحی نکنن ! ما سه نفر بلافاصله بعد از مطرح شدن گزینه ساخت حزب جدید از حزب سابق رفتیم. بعد از جدا شدنمون حتی یک اسکرین و اطلاعات شخصی از حزب سابقمون بیرون نبردیم ولی اون سه حیوان چی؟ وقتی داخل حزب بودن خیانت رو شروع کردن. وقتی رفتن حتی از صحبت های شخصی هم استفاده ضد ما کردن (مخصوصا من و بوندس) . اسکرین ها از شورا هم که نگم...
پس دیگه مقایسه نکنید !
حرف بیشتری هم ندارم (قضیه ما و مقامیون رو اصولا دعوا حساب نمیکنم)
دکتر امیرحسین نشاط :
سلام. 15 بهمن حزب سناتورز تاسیس شد و بچه های زیادی از حزب رفتن . اما دلیلشون چی بود ؟! چند تا دلیل الکی پرونده بودن که هر احمقی که میرسید هم باور میکرد . به من گفتن که حزب جمهوری خواهان حزب مولتیان بوده و این تنها حرف درستی بود که به من اطلاع داده شد . یک لحظه هنگ کردم و معلوم شد بله . حزب جمهوری خواهان رو فقط بخاطر اینکه کفتار به دام بیفته تاسیس کردن و توی قیام ۲۸ دی نابودش کردن.
چند روز بعد پویا فرگوسن اومد یکسری اطلاعاتی که فکر کنم غلط بود رو پیش من فاش کرد . اون اطلاعات غلط تا حدی شوکه کرد منو که دیگه به هیچ چیز جز اون فکر نمیکردم . موقعیت فوق سختی بود و شاید اگر یکم جوگیرانه باهاش رفتار نمیکردم الان تو مسترز کاره ای بودم. دیگه فریب خوردم و برنامه ریختیم که مسترز رو نابود کنیم که بعد ها مستر مارشال نذاشت و یک کمکی کرد که سر عقل بیام . از اون موقع به من میگفتن نفوذی . بعد ها لیست نفوذی ها رو در آوردن و رفتارشون با من عوض شد . از روی قصد به پست های من دیس میدادن اصلا رفتارشون رو درک نمیکردم . من بیشترین تلاش رو برای حزب کردم اما هیچی به هیچی .
بعد همین چند روز پیش به من رسوندن حزب مسترز چجوری شکل گرفته : چندی از دوستان مثل اسمیت یک نوع خائن حساب میشن که انگ خائن هم به بقیه میزنن . روز های آخر دکتر واتسون تو طرفداری که مسترز تاسیس شد وضع یجور مثل وضع تشکیل سناتورز بود . اما فرقش این بود که صداش در نیومد زیاد و حزب دکتران تا نابودی رفت . بعد من به دلایلی زیادی از مسترز جدا شدم و به دکتران پیوستم .
عماد :
من از یک سال قبل از هویت مسترباواریا تو سایت بودم
علت رفتنم از سایت این بود خیلی از کاربرایی که میشناختم رفتن و سایت الان دست نسل جدیده که اکثرا به سن قانونی نرسیدن
سایت جذابیتی نداشت واسم
ولی خب با دوستان تو تلگرام در ارتباطم..
مسترز جدید
مستر اسمیت :
مهم ترین هدف من به شخصه نگهداری حزب تا شروع تابستون هست. بطور اصولی توی سال ها حضورم در دیتابیس با هویت های مختلف فهمیدم که بهار و پاییز فصل های کاشت و داشت هستن و تابستون و زمستون فصل های برداشت.
اگه ما بتونیم پرچم رو تا آخر بهار نگهداریم، قطعا جشن سالگرد تاسیس مسترز رو با شادی در مرداد ماه میگیریم.
اما هدف اصلی من به شخصه گرم نگه داشتن دیتابیس هست. طرفداری یه مکان بی نظیره و نیاز به هیزم برای سوختن و داغ کردنش داره. داغ کردن تنور سرگرمی برای همه ی کاربران.
متاسفانه توی دوره ای هستیم که مدیریت بخش اجتماعی براش مهم نیست، پس این وظیفه ماست تا برای نگهداری این بخش آستین بالا بزنیم :)
مستر بوندس :
الان هم من از پشت پرده مسترز خبر ندارم ولی اونچیزی که به عنوان یه عضو عادی در ظاهر میبینم، مسترگپ که زمان ما فقط یه مکان جهت چیزشعرگویی بود الان شده یکی از نقاط مهم حزب و تاثیر بالایی در هماهنگی و اتحاد اعضای مسترز داره و این اتحاد و هماهنگی بیشتر، مهمترین تغییر مثبتی هست که شورای جوان مسترز تونسته ایجاد کنه. تغییر منفی هم به نظرم عدم برنامه ریزی و عدم مدیریت صحیح برای گسترش محتوا هست در حالی که تولید محتوا و سرگرمی هدف اصلی مسترزه.
دکتر امیرحسین نشاط :
حزب مسترز حزب خوبی هست ولی شورای خوبی نداره . من انتقاد دارم به کسایی که نباید تو شورا باشن. اونا یکسری تهمت زن هستند . دلسوزانه رفتار کنی و حزب رو بالاترین درجه ممکن برسونی و بهت بگن نفوذی خنده داره . دیگه اسم نمیبرم... ولی افراد نالایقی در مقطع کنونی در شورای مسترز هستند . اونها به حزب فکر نمیکنن . اونها یک مشت آدم دنبال منافع خود هستن و از حزب به عنوان سکوی پرش استفاده میکنن . باز هم بگم اسم نبرم بهتره
اونها الکی میگن که برای حزب دلسوزی میکنیم. به غیر از یکی دو نفرشون، بقیه تو شورا از لحاظ تولید محتوا زیر منن . امیدوارم انگل ها بروند تا خوب ها و دلسوزها بتونن برگردن .
قسمت هفتم
بررسی دو قیام مهم طرفداری در سال 99 :
قیام 22 آذر
در صبح روز 22 آذر، سنادسه که از آفلاین بودن ناظر و هژبری و ... مطلع بودند به رهبری اربابم ارتتا با انبوهی از پست های سیاسی به ستون کاربران اتک زدند. هر گونه مخالفت و اعتراضی به آنها با دیسلایک های شدیدی از جانب سنادسه روبرو میشد. بنابراین لازم بود کاربران با هم متحد شوند و ستون کاربران را پس بگیرند.
انجمن مسترز در اطلاعیه ای همه ی کاربران را به مقابله با این اقدام سنادسه دعوت کرد. اولین پست س.اندیس سوز را علیرضا پرشین نینجا استارت زد و پس از او اکثر کاربران در این قیام شرکت کردند و ستون کاربران ترکید. گفته شده ممد مادریدیستا آن روز آنقدر پست س.اندیس سوز گذاشت که کلا ممنوع الفعالیت و از آیپی بن شد.
این قیام از صبح تا ظهر طول کشید و پس از آنلاین شدن ناظر بیش از 50 نفر تعلیق و مسدود شدند.
ممنوع شدن پست های سیاسی، بسته شدن لینک amp طرفداری، ریشه کن شدن اربابم ارتتا و تمام اکانت هایش و کوچ دسته جمعی سنادسه از سایت مهمترین نتایج این قیام بودند.
قیام 28 دی (#بهبود_یا_بدرود)
این قیام در اعتراض به تیترهای زرد و اخبار بی کیفیت به راه افتاد. در روز 27 دی بهداد حسین پور کاربران را به تحریم پست های اخبار دعوت کرد و گفت هیچکس کامنت نزاره. اکثر کاربران هم این پویش رو استا کردند و قرار شد فردا تحریم از پست بازی لیورپول_منچستر شروع بشه.
صبح روز 28 دی مستر جواد استایی گذاشت و گفت در گذشته بارها تحریم کردیم و کامنت ندادیم ولی تاثیری نداشته و پیشنهاد داد تحریم رو تبدیل به قیام کنیم و با هشتگ #بهبود_یا_بدرود به پست های ستون اخبار اتک بزنیم. کاربران استقبال کردند و جواد رو برای رهبری انتخاب کردند. همگی پیشنهاد جواد رو استا و اطلاع رسانی کردند. مدیریت که از این اتحاد به وحشت افتاده بود اعلام کرد هر کاربری راجب این اغتشاش استا بزاره درجا مسدود بدون بازگشت میشه. ولی این حرفا خریداری نداشت. در نتیجه تا بعد از ظهر همان روز نزدیک 100 اکانت مسدود شد. در واقع تمام کسانی که استا گذاشته بودند مسدود شدند. اکانت رهبر قیام مسترجواد و دستیارش بهداد حسین پور هم شامل شون بود. مدیریت با اینهمه اکانتی که مسدود کرده بود فکر میکرد قیام در نطفه خفه شده وقضیه تموم شده اما این تازه شروعش بود.
اکثر کاربران اکانت های اصلیشون مسدود شده بود پس تصمیم گرفتند با مولتی هاشون در قیام شرکت کنند. ساعت 8 شب فرا رسید. قیام از پست بازی لیورپول_منچستر شروع شد و به پست های دیگر کشیده شد. حتی ستون کاربران هم با پست هایی که تیترشون بهبود یا بدرود بود اشغال شده بود و بالا نمیومد. قیام تا نصف شب طول کشید و نزدیک 200 اکانت مسدود شدند.
روز بعد مسترجواد به عنوان جاسوس ورزش3 اعلام و برای همیشه ممنوع الفعالیت شد. و حزب مسترز به عنوان شروع کننده ی این فتنه شناخته شد و اپراتور استا گذاشت مسدود شده هایی که داخل اسمشون ستاره ندارن اگه درخواست بدن آزاد میشن. عده ی زیادی پس از آنکه بهبود حاصل نشد بدرود گفتند و سایت را برای همیشه ترک کردند. عده ای دیگر هم اکانت های خود را آزاد کردند.
شهروز حدادیان دبیر وقت سایت مسدود شدن این تعداد باورنکردنی از اکانت های کاربران را اشتباه دانست و این کار مدیریت را محکوم کرد. همچنین این حجم از نارضایتی کاربران در قیام 28 دی باعث شد دو هفته بعد از قیام، آرمین جنت خواه علنا برای پس گرفتن صندلی مدیریت سایت اقدام کند.
قسمت هشتم
این قسمت:تاسیس،حواشی،انحلال و درگیری های حزب دکتران:
تاسیس:
شایان مارکو:
من یه حزب تاسیس کردم به نام مارکویین 13 اردیبهشت فکر کنم بعد 23 اردیبهشت واتسون به من گفت اسمش بزاریم دکتریون قبلش ما اعضا داشتیم فکر کنم ممد اولین عضو بود
انتخاب رییس شورا بودیم 5 نفره یادمه
من.واتسون.بوندس. ممد و عماد یا اسمیت
حواشی و انحلال:
1)اهداف دکتران چی بود؟
مستر بهنام:
هدف دکتران این بود که یه حزب آروم و با پرستیژ باشه.
تو حزب دکتران دنبال جنجال و دعوا و این چیزا نبودیم صرفا میخواستیم یه برنامه هایی پیش ببریم که دور هم خوش بگذرونیم.
زمان که من وارد حزب شدم تقریبا حزب خاموش شده بود و اکثر ارشدها حتی تو سایت هم نبودن.
و اعضای حزب هم صرفا یه Dr جلو اسمشون بود و احساس نمی کردن اصلا حزبی وجود داره، اوایل تلاش میکردم بهشون بفهمونم که حواسمون بهشون هست و این دکتر جلو اسمشون صرفا یه نماد نیست که ۶ ماهه تو اسمشونه و حوصله برداشتنش رو ندارن.
مستر بوندس:
1. دکتران برای مسخره بازی تاسیس شد یه چیزی مثل ادلرز(حزب موز) ولی بعدا که دکترمحمد عضو شد هدف حزب شد : مبارزه با فحاشی
دکترمحمد اونموقع یه کاربر جدید بود که میگفت رزمی کاره و کلا عادت داشت از همه انتقاد کنه. برعکسش امسال کلا عوض شد امسال اصلا کاری به کار بقیه نداشت و خیلی محبوب بود.
بعد دکترا دیدن مسترز تولید محتوا میکنه و محبوب شده اونا هم شعارهای ضد نژادپرستی:)) رو غلاف کردن و اولین پیج رسمی دکتران رو امیرنیگان به تقلید از انجمن مسترز افتتاح کرد تا شروع به تولید محتوا کنن
دکتر محمد:
بهبود وضعیت سایت تا جو بهتری را به خودش بگیرد و افراد راحت تر فعالیت کنند.
کفتار:
دکتران اهدافی نداشت.اینجوری نبود که چیزی برنامه ریزی شده باشه، همینجوری بچه ها کار می کردن بدون برنامه و هدف خاصی. هر شعار یا هدفی هم واسه دکتران توسط هرکسی گفته شده همه چرته و پرت محض بوده.
رایان گاسلینگ:
همدلی بین کاربر ها.
شرلوک هولمز(امیر نیگان):
هدف اولیهش زدن یه جبهه جلو مقامیون و به نوعی ارتقای سطح فرهنگ سایت بود! موسسش دکتر واتسون معتقد بود که باس جلو فحش و فحش کشی واستاد! بعدا دیگه حزب به همون کار معمول تولید محتوا متمرکز شد.
انسل:
برای تولید محتوا و بهتر کردن جو سایت بود ولی خب در اصل کارش تولید محتوا بود.
شایان مارکو:
تولیید محتوا و اینجور چیزا
2)دستاورد های حزب دکتران چی بود:
کفتار:
هدفی نداشت و هرچی دستاورد بود همینطور وسط راه خود به خود به وجود اومد.
مستر بوندس:
رفتن یه سری کاربرای باحالِ قدیمیِ فحاش از سایت و زیاد شدن تعداد کاربران بچه سالِ مودب _ تاسیس مسترز
امیرنیگان:
دیتابیس گرمکنی! اصولا دستاورد خاصی نمیشه مدنظر قرار داد برا دکتران، همین که بحث و جدل و رقابت بین دکتران و مقامیون تونست دیتابیس رو گرم کنه دستاورد خاص تری به نظر میاد. میشه تولید محتوا های خوب و ارتقای برخی چیزا تو سایت رو هم حساب کرد.
انسل:
والا دستاوردی نداشت بیشتر دعوا میکردیم.ولی برا یه مدت پر حاشیه بود خیلی همه جا حرفش بود واقعا منطقی بخوام دستاورداشو بگم اولین حزبی بود که گفت ما میخوایم تولید محتوا کنیم و بعدا کلی حزب کپی کردن. خلاصه اینطور بگم یه نوع جدیدی از حزب زدن بود فلسفه حزب زدن الانو دکتران باعثش شد.
دکتر محمد:
بهبود وضعیت سایت در آن زمان.
مستر بهنام:
دستاوردی که میتونم بگم این بود که تونستیم افرادی رو دور هم جمع کنیم که به اصول اصلی حزب پایبند بودن. اگر افراد حاضر تو حزب رو ببینی متوجه این میشی منهای یکی دو نفر که همنشین ناباب از راه به درشون کرد.
3)بزرگترین اشتباه حزب دکتران چی بود؟
مستر علی بی ام:
بنظرم بزرگترین اشتباه منفعل بودنش و عدم تطابقش با شرایط سایت بود که این خودش باعث مشکلات زیادی شد
مثل ارشدهایی که خیلی دلسوز حزب نبودن، بچه هایی که فعالیت کمی داشتن، و ما عملا برتری خاصی نداشتیم.
امیرنیگان:
عدم حفظ اعضای مفیدش!
شایان مارکو:
دکتر واتسون.
دکتر محمد و دکتر هادی:
در آن زمان درست ترین کارهای ممکن انجام شد.
مستر بوندس:
داشتن رئیس. کارایی که در مسترز انجام دادیم رو اولش میخواستیم در دکتران پیاده کنیم و حسابی بترکونیم. کلی تولید محتوا و برنامه های حزبی مثلا دکترفیلم رو با فرناز خانوم که اونموقع عضو دکتران بود میخواستیم شروع کنیم. دکترشو رو سهند چلسی. دکترتالک رو عماد باواریا. بعد دیدیم هی چوب لا چرخمون میزارن خودمون رفتیم حزب زدیم. وگرنه دکتران الان جای مسترز بود اگر دکترمحمد کناره گیری میکرد و شورا همه کاره میشد. ولی به جاش رتبه بندی اعضای ارشد گذاشت تا هر ارشدی از بالادستی خودش دستور بگیره. در واقع با این رتبه بندی حاج ممد ناکام نایب رئیس اول و امیرعقاب نایب رئیس دوم شد و رتبه ی من زیر این دو تا بود.
4)چرا حزب دکتران منحل شد؟
مستر بهنام:
درباره انحلال، راستش من با کلی از بچه ها صحبت کردم که کارمون رو از تیر شروع کنیم ، من انتظار داشتم کفتار بیاد + اعضای قدیمی خودمون و استارت کار رو بزنیم.
در قدم اول سجاد جدا شد رفت مسترز، مرحله دوم یاسین گفت من دیگه حس و حال ندارم ، هادی و دکتر محمد هم اون وقت سابق رو نداشتن کسایی بودن که به اندازه کافی درگیر زندگی واقعی بودن و این سایت اون اهمیت سابق رو براشون نداشت. از طرف دیگه دکتر هیرو هم ناگهان آفلاین شد و رفت.
با شرایطی مواجه بودیم که واقعا کسی برا استارت کار نبود و تنها راه همون ورود آرش بود که خب اون استا کار رو خراب کرد.
همه چی دست به دست هم داد که ما کارمون رو فعلا تموم کنیم تا هم با آرامش خاطر بیشتر به زندگی واقعی و یا کار تو سایت بپردازیم منظورم اینه دیگه در قبال کسی احساس مسئولیت نداشته باشیم.
این شد که این تصمیم گرفته شد.
در مورد درستو غلط بودنش نمی تونم چیزی بگم. شاید اگر به آرش کمک میکردم موفق میشدیم ولی خب موفقیتی بود که با خیانت به دوستام پیش اومده بود. اینکه ریاست رو ازشون بدزدی و چیزی بهشون ندی کار درستی نیست واقعا.
دکتر محمد:
چون کاری که حزب برای انجامش بوجود امد ، به اتمام رسید.
مستر بوندس:
کفتار میخواست دکترمحمد رو بکشه پایین تا خودش رئیس بشه. دکترمحمد هم حزب رو منحل کرد و با اینکار به کفتار بیلاخ نشون داد.
انسل:
۳. کلا اعضا هشت نه نفر مونده بودن کفتار اعتراض کردوخواست ریاستو بگیره ولی شورا نزاشت و یه جنگی راه افتاد از طرفی سناتورزم شروع کرد به بردن اعضا و دیگه حزب امیدی نداشت پس تصمیم گرفته شد بسته شه کلا.
امیرنیگان:
رک بگم بعد از خروج اعضای خوبش تو سراشیبی سقوط بود. میشه گفت، عوامل خارجی(درگیری با احزاب دیگه مثل مسترز) ، گشادی و عدم اهمیت به وضعیت حزب توسط اعضاش و بلا تکليفی ، دیگه پرونده رو کامل بست.
رایان گاسلینگ:
تا جایی که میدونم افول حزب و کم بودن تولید محتوا یکی از دلایل اصلیش بود که همونطور گفتم اگر این دلیل واقعیش بوده بنظرم منحل کردن حزب اشتباه بود.
مستر علی بی ام:
خوب اون اواخر دیگه حزب رمقی برای ادامه کار نداشت،ارشدا اکثرا به ندرت انلاین میشدن و فعالیت بچه ها به حداقل میزان ممکن رسیده بود، انگار کسی دیگه به این چیزا اهمیتی نمیداد و به شدت خنثی شده بودیم و حزب داشت نفس های آخرش رو میکشید.
بعد در یک اقدام عجیب ارش استا رو خودش رو رییس دکتران اعلام کرد و خوب برای ناکام گذاشتن این کودتا انحلال دکتران رو اعلام کردن.
6)نظرتون راجب گروه دکتران که بعد از انحلال حزب تشکیل شد چیه؟
رایان گاسلینگ:
دیگه نباید ادامه میدادن و کسایی که سعی کردن حزب رو نگه دارن تواناییش رو نداشتن واقعا کار سختی هم هست خودم سعی کردم چند بار ارشد بودن و اداره کردن حزب یکی از ک*شر ترین و البته سخت ترین کار های ممکن به یه جایی رسونده بودم که ممکن بود کلا از سایت برم واسه همین بنظرم اگر قرار بود حزب ادامه پیدا کنه ادم درستی واسه ادامش نبود و بنظرم همچین ادمی رو نمیشد پیدا کرد چون نیاز به فداکاری و وقت زیادی داره و مسترز هم که به اینجا رسیده بنظرم مدیون تلاش های عضو های قدیمیشه و بخوام صادق باشم یه شاهکار به حساب میاد که وقت و تلاش زیادی براش شده.
امیر نیگان:
یه گروه بی پایه و اساس که صرفا برا غرق نشدن دست و پا میزد.
مستر علی بی ام:
اون موقع دکتر اودگارد خیلی تلاش میکرد که دکتران رو مجددا احیا کنه
با من هم صحبت میکرد و اسمم هم توی لیست ارشدا نوشته ولی خوب اون موقع من تمایل داشتم بی حزب بمونم
ولی خوب تلاشش راهی به جایی نبرد دکتران عملا مرده بود و اون موقع هم خیلی تیکه انداختن که لوگوش کپی از دکترانه
اعضای قدیمی دکتران هم دیگه تمایلی برای ادامه دادن کار نداشتن و اون تلاش هم اخرش راه به جایی نبرد.
مستر بوندس:
یه چیزی در حد حزب ترمیناتورز فعلی بود.
انسل:
نظر خاصی ندارم افراد جدیدین ولی خیلی گشادن:/
دکتر محمد و دکتر هادی:
به ما ربطی نداره، نظری هم نداریم.
مستر بهنام:
نفهمیدم عاقبتش چی شد اصلا دنبال نکردم اون حزب رو.
7)یک نمره از 1 تا 10 به حزب دکتران بدین:
مستر بهنام:
با توجه به اهدافی که داشتیم:8.5
دکتر محمد و دکتر هادی:
به خودمون نمره ای نمیدیم چون رفتارمون با دیگران و شخصیت ما نمره ما بود.
رایان گاسلینگ:
دوستای زیادی تو دکتران پیدا کردم و این مهم ترین موضوع هست: 10
مستر علی بی ام:
بنظرم نمره ۶.۵ از ۱۰ مناسبه، دکتران پتانسیل و استعداد خیلی زیادی داشت که نتونست از توانایی هاش به خوبی استفاده کنه.
انسل:
9.5
کفتار:
اون قسمتی که من بودم 10
بقیه مواقع 3 حداکثر
مستر بوندس:
کلا شورای خلق و مسترز و مقامیون سه حزب برتر تاریخ سایتن. دکتران و سناتورز و صنعت و ... در حد این سه تا نبودن هیچوقت. 6 از 10
کاری مشترک از حزب منچستر کبیر و حزب monsters
|
و
|