بعد از جامجهانی، کارشناسان عوامل تاثیرگذار هر سال را اعلام میکنند. ما هم با اتکا به آمار و اتفاقات، تعدادی از تاکتیکهای مهم جام را بررسی میکنیم.
با موفقیت فرانسه و حذف آلمان و اسپانیا، محبوبیت فوتبال دفاعی بیشتر شد ولی نشانههایی از مقابله با این سبک را در این جام دیدیم. سال ها پیش، هررا با دفاع مبتنی بر یارگیری نفربهنفر موفقیتهایی کسب کرد اما امروزه روشهای زیادی برای فرار از یار مستقیم میشناسیم. حالا دفاع مبتنی بر بستن فضا مد شده و اکثرا تیم مالک توپ مجبور به شوتزنی از فضای بیرون محوطه جریمه و فشردگی حریف میشود. راهکار مقابله با این تیمها، فشردگی و تجمع در یک سمت و بازکردن فضای سمت مقابل است. مثلث سمت چپ برزیل یا حضور مرتنز، دیبروینه و مونیه در یک طرف شاید عجیب باشد. کافی است به فضایی که هازارد و ویلیان داشتند توجه کنید. ۲۱ حمله از ۲۷ حمله برزیل مقابل بلژیک به خاطر بازکردن فضا بوده است. بلژیک مقابل فرانسه بیشتر حملاتش از راست بوده ولی کمترین شوت از این منطقه را زدند. در فینال هم ۴۱٪ حملات کرواسی از راست بوده ولی هیچ شوتی از آنجا نزدند. بازشدن فضا در سمت چپ باعث شد که تیم کرواسی از چپ ۹ برابر بیشتر از سمت راست دریبل بزند. علاوه بر این، حملات این مثلثها یا چهارضلعیها در یک طرف زمین با محاصره توپ به توپگیری هم کمک میکند. فرانسه در فینال ده بار قبل از رسیدن توپ به یکسوم میانی آن را ازدست داد.
با این شیوه پست جدیدی وارد فوتبال شد. گل آگوستو به بلژیک نتیجه نزدیک شدن فیرمینو به توپ و جمع کردن مدافعان در یک سمت بود. در همان بازی و بازی بلژیک - فرانسه، بارها لوکاکو مدافعین را جمع میکرد تا فلینی از سمت مخالف آزاد شود. تنها یک مهاجم نوک بین پنج بازیکن برتر از نظر میانگین شوت قرار دارد. همه اینها نشان دهنده ظهور مهاجمین دوم است.
عامل تاثیرگذار دیگر، تعداد زیاد بازیکن در خط هافبک است. انگلیس وکرواسی از پنج و بلژیک و فرانسه از چهار هافبک استفاده میکردند. هافبک.هایی که نقشهای متفاوت داشتند. در گذشته هم خط هافبک اهمیت زیادی داشت اما امروزه علاوه بر اینکه بازیکنان نقش خود به عنوان مهاجم یا وینگر (مثل کین، گریزمن، پریسیچ و حتی آگوستو و فلینی) را داشتند، به خط هافبک هم کمک زیادی کردند. کرواسی به مدد پنج هافبک خلاقش علاوه بر اینکه گردش توپ خوبی داشته، در فینال یازده پاس منجر به موقعیت داشته است. این آمار را با هفت پاس کلیدی بلژیک (با تمام هافبکهای خلاقش) مقابل همین فرانسه مقایسه کنید. آرایش ۴-۱ هافبکهای کرواسی و انگلیس کمک زیادی به پرس و توپگیری از جلو هم میکرد. سوئد با انتقال سریع به زمین حریف مقابل مکزیک، آلمان و سوییس درخشید اما مقابل انگلیس تعداد توپهای لورفته در زمین خودشان بیشتر از زمین حریف بود. اهمیت خط هافبک را از بهترین بازیکن جام هم میتوان فهمید.
دو تیم از چهار تیم برتر جام از دفاع سه نفره استفاده میکردند. این چینش علاوه بر اینکه باعث بازیسازی از عقب و نفوذ بیشتر وینگبکها میشد، نیمفضاها را هم بهتر میبست و در حملات باعث حرکت و بازیسازی مدافعین از همین نیمفضاها میشد به طوری که پکرمن قید بستن فضای حرکتشان را زد و غیر از استونز دو دفاع کنارش مستقیم یارگیری شدند. تیم فرانسه هم نسبت به یورو استفاده بیشتری از نیمفضاها کرد. قبلا پایت توپها را از هافبکها میگرفت و حملات را شروع میکرد؛ گریزمن هم مهاجم کناری بود و سه هافبک آنها را حمایت میکردند. در این جام گریزمن نقش پایت و امباپه نقش گریزمن را داشتند ولی تغییر چینش مربوط به جاگیری ماتوییدی بود. شعاع حرکتی او چیزی بین هافبک و وینگر بود. به گلهای امباپه و پاوارد نگاه کنید. ماتوییدی آزادانه حرکت کرد و دفاع کناری برای گرفتن توپ فضای سمت راست خودی را رها کرد و دفاع چپ فرانسه در فضای مناسبی توپ را گرفته و پاس گل داد.
به امید اینکه در کشور ما هم از تاکتیکهای بهروز فوتبال استفاده شود.
من mehdi abbaszadeh بودم علاقه مند به دنیای فوتبال:)