در ورشکستگی فوتبال ایران، تردیدی نیست و شیب سقوط به سمت نابودی کامل، هر روز تندتر میشود. تاج و رفقا پس از سالها حضور در رأس فوتبال، هنوز عرضه دریافت حق پخش مسابقات فوتبال را نداشتهاند تا پولسازترین صنعت ورزشی جهان، در ایران تبدیل به یک زالوی بیتالمالخور شود. سئولنشینها و در بالاتر از همه آنها، مهدی تاج، از سفره رنگین فدراسیون فوتبال برای به جیب زدن پاداشها و رسیدن به پستهایی با حقوق ارزی در AFC استفاده کردند و حالا ذرهای تفاوت در فوتبال ایران با دوران فدراسیون خوبان عالم، مشاهده نمیشود.
باید از این قصه تکراری که میتوان هزاران صفحه در مورد آن نوشت، بگذریم، چون که موضوع مطلب چیز دیگری است؛ افت فاحش سطح کیفی فوتبال ایران در تمامی فاکتورها. از سطح فنی مسابقات و کیفیت فردی بازیکنان تا حتی قضاوت داوران، همه به شکلی باورنکردنی تضعیف شدهاند و این موضوع، قابل کتمان نیست. تنها موضوعی که در فوتبال ما طی ۱۵ سال حضور آقایان در صدر آن پیشرفت داشته، پدیده دلالیسم بوده است.

ابتدا به موضوع مربیگری میپردازیم، جایی که در سیستم فشل فوتبال کشورمان، یک مونوپولی ایجاد شده و تیمهای لیگ برتری، بین عدهای سرمربی خاص دست به دست میشود. در چنین سیستم فاسدی، جز مواردی انگشتشمار، فرد جدیدی در این چرخه دوام نمیآورد.
اما فدراسیون فوتبال برای رشد و نزدیک کردن همین افراد محدود به فوتبال روز دنیا، هیچ تلاشی نمیکند. در فوتبال اروپا، سرمربیان بصورت دورهای ضمن شرکت در کلاسهای دانشافزایی، در آزمونی شرکت خواهند کرد تا مجوز سرمربیگری آنها تمدید شود؛ به طوری که حتی کارلو آنچلوتی با سابقه قهرمانی در ۵ لیگ معتبر اروپایی و ۴ قهرمانی لیگ قهرمانان، از این قائده مستثنی نیست.
اینجا اما کلاسهای دانشافزایی چیزی شبیه به یک شوخی بیمزه است و ماجرای مجوز سرمربیگری و تمدید آن، اصلا موضوعیت ندارد. در فوتبال ایران، دلالها و روابط خارجی سرمربی یک تیم را مشخص میکنند و اینگونه است که افرادی همانند علیرضا منصوریان، محمود فکری، رسول خطیبی و...، کمتر فصلی را بدون تیم میگذرانند. سرمربیانی که ضمن احترام به همه آنها، فرسنگها از فوتبال روز دنیا فاصله دارند و به راحتی میتوان حدس زد که هیچ درکی از مسائل پایهای این روزهای فوتبال نظیر اهمیت فضاها و نیمفضاها، اهمیت پرس منطقهای و درگیر شدن گلر و مدافعان در امر بازیسازی، ندارند. البته در فوتبالی که امیر قلعهنویی سرمربی تیمملیاش میشود، تیم داشتن منصوریان و منصوریانها با آن کارنامه فاجعهبار، چیز عجیبی نیست.
در چنین اتمسفری، سرمربیان نیازی به آپدیت کردن اطلاعات خود نمیبینند، چرا که خبری از ماجرای تمدید مجوز نیست و خیالشان هم از تیم داشتن در تمام فصول راحت است، چرا که با فلان مسئول و فلان آقازاده و فلان دلال، رابطه نزدیکی دارند.

اینگونه است که تقریبا هیچ بازیکنی از لیگ ایران، مستقیما به تیمهای بدرد بخور دنیا ترانسفر نمیشود. مدتهاست که خودمان را با مسائلی نظیر تحریم و سود پایین تبلیغاتی باشگاههای اروپایی از خرید بازیکنان ایرانی گول زدهایم اما واقعیت ماجرا اینجاست که بازیکنان رشد کرده در لیگ برتر خلیج فارس، هیچ درکی از تاکتیکهای روز فوتبال دنیا ندارند و به همین دلیل است که همان معدود بازیکنان لژیونر شده طی سالهای اخیر، خیلی زود به ایران بازگشتهاند.
اما موضوع حیاتیتر، نگاه مالی فدراسیون فوتبال به برگزاری کلاسهای مربیگری و داوری است. در تمام استانهای کشور، هفتهای نیست که بدون برگزاری دهها کلاس مربیگری فوتبال و فوتسال و داوری در بخش زنان و مردان، سپری شود. کلاسهایی نویسنده این مطلب با شرکت در دو دورهی آنها و دریافت مدرک مربیگری سطح C فوتبال آسیا، به خوبی از سطحشان آگاه است.
در واقع در تمامی این کلاسها (چه مربیگری و چه داوری) بحث به آموزش نیست و چیزی که اهمیت دارد، کسب درآمد هیئت فوتبال استان و فدراسیون فوتبال است. شما میتوانید بدون هیچ پیشینه فوتبالی و صرفا آشنایی با کارمندان هیئت فوتبال فلان شهرستان، نام خود را در لیست شرکتکنندگان رد کنید، در کلاسهایی که معمولا آموزش در آنها معنایی ندارد حضور پیدا کنید و با اندکی چربزبانی و پرداخت هزینه چای و شیرینی آقایان، مدرک مربیگری و ریکامندیشن* دریافت کنید. این مهم نیست که شما به عنوان فردی که در کلاس مربیگری شرکت کرده، توانایی ارسال یک پاس ساده را ندارید و با دهها کیلو اضافه وزن و سالها دوری از ورزش، هماهنگی عصب و عضله در شما تبدیل به یک خاطره شده، مهم این است که جیب فدراسیوننشینها پر شود.
حاصل این کلاهبرداری بزرگ حالا مدتی است که خود را در فوتبال ایران نمایان کرده؛ جایی که مربیان فوتبال پایه از نظر فنی و علمی، توانایی تربیت نسل آینده را ندارند و در چنین شرایطی، تیم ملی زیر ۱۷ سالههای ایران برابر همتای افغانستانی خود شکست میخورد.

در زمینه داوری، هفتهای نیست که بازیهای فوتبال در تمامی سطوح از لیگ برتر خلیج فارس تا فوتبال پایه، بدون اشتباهات وحشتناک سپری شود؛ اشتباهاتی که در تعیین قهرمانان و سقوطکنندگان به دستههای پایینتر در تمام سطوح، کاملا تاثیرگذارند. فوتبالی که زمانی نگین داوری آسیا بود و در سطح جهان به نظیر فغانیها و سخندانها شناخته میشد، حالا اسیر امثال عباس راکی، میثم زاهدیفر و حسن ظهیری و... شده است.
فدراسیوننشینها که توان دریافت حق قانونی خود از صداوسیما را ندارند و تنها مقابل تیمها و بازیکنان قدارهکشی میکنند، فوتبال ایران را به هوای پر کردن جیبشان، از نظر فنی هم به یک باتلاق انداختهاند. باتلاقی که به آرامی، همه چیز را میبلعد و یکی آخرین سرگرمیهای باقیمانده در جامعه را به یک خاطره تبدیل میکند.
(*ریکامندیشن: پس از پایان دورههای مربیگری، مربیان باید بسته به دوره گذرانده، با فاصله در کلاس بعدی شرکت کنند. به عنوان مثال، بین دریافت مدرک مربیگری D آسیا تا شرکت در کلاسهای دوره C، حداقل یک سال فاصله باشد. مربیان کلاسهای مربیگری میتوانند با اعطای ریکامندیشن به شرکتکنندگان، آنها را از این فاصله زمانی معاف کنند.)