تو بازار مکاره که سقف آبی داره
هر کی تو جنب و جوشه آرزو می فروشه
با این همه خریدار، چه قده شلوغه بازار
هر چیزی رو آوردن، یا دیر یا زودی بردن
دل دیوونه رو اما نبردن، اگه بردن دوباره پس آوردن
دل دیوونه ی شیدای رونده، رو دست صاحب بیچاره مونده
حالا نشسته صاحب دل، بازار رو کرده منزل
تو های و هوی بازار، تو قیل و قال بسیار
چشمش به دلبرونه، به سوی این و اونه
مال و منال و بردن، خواب و خیالو بردن
دل دیوونه رو اما نبردن، اگه بردن دوباره پس آوردن
دل دیوونه ی شیدای رونده، رو دست صاحب بیچاره مونده
ببین چه شر و شوره (هر گوشه ایش یه جوره)
با اینکه داغه بازار (دل مونده بی خریدار)
تا کار دنیا اینه (بخوای نخوای همینه)
گنج طلا رو بردن (شور و نوا رو بردن)
دل دیوونه رو اما نبردن، اگه بردن دوباره پس آوردن
دل دیوونه ی شیدای رونده، رو دست صاحب بیچاره مونده
تو بازار مکاره که سقف آبی داره
هر کی تو جنب وجوشه آرزو می فروشه
با این همه خریدار، چه قده شلوغه بازار
هر چیزی رو آوردن، یا دیر یا زودی بردن
دل دیوونه رو اما نبردن، اگه بردن دوباره پس آوردن
دل دیوونه ی شیدای رونده، رو دست صاحب بیچاره مونده
ببین چه شر و شوره (هر گوشه ایش یه جوره)
با اینکه داغه بازار (دل مونده بی خریدار)
تا کار دنیا اینه (بخوای نخوای همینه)
گنج طلا رو بردن (شور و نوا رو بردن)
دل دیوونه رو اما نبردن، اگه بردن دوباره پس آوردن
دل دیوونه ی شیدای رونده، رو دست صاحب بیچاره مونده