مطلب ارسالی کاربران
محسن نامجو - لبیک
لبّیک، لبّیک، ای سِرّم و نجوایم
لبّیک، لبّیک، ای قصدم و معنایم
داعی نه همانا من، مانا که تو بودی، تو
ایّاکَ اگر گفتم، گفتی: مَنَت آوایم
ای تارم، ای پودم، ای غایتِ مقصودم
ای نطقِ دلاسودم، ای لُکنتِ زیبایم
ای کُلم و ای توشه ام، ای چشمم و ای گوشم
ای هر چه بگویم تو، سَرجمله ام، اجزایم
ای کُلّم، ای کُلّی، کُلّ در کُلّ پوشیده
ای کُلِّ تو پوشیده در پرده ی معنایم
ای جان که تلف شد جان تا در نگهت بستم
ای گشته کنون یک سر مرهونِ تَوَلّایم
مرهونِ تَوَلّایم
مرهونِ تَوَلّایم
لبّیک، لبّیک، ای سِرّم و نجوایم
لبّیک، لبّیک، ای قصدم و معنایم
لبّیک
دور از وطنم چون ابر، از غُصّه همی گریم (لبیک، لبیک، لبیک)
در نوحه گری دارم امداد از اَعدایم
دل در سرِ لیلا شد، نالید که واویلا
چون شکْوه ز لیلایم آرم برِ لیلایم؟
من مینگرم رویی، دل در خمِ گیسویی
از دل نکُند قصّه جز چشمْ زدن هایم
جز چشمْ زدن هایم
جز چشمْ زدن هایم
وای از جان بر جانم، فریاد از من، دانم
بی شُبهه منم، لاغیر، سرچشمه ی بَلوایم
انگشت کِشند آفاق در من که چرا بی هیچ
میپیچم و کَالْغرقی، بازیچه ی دریایم
رَه نیست درین پرده، تاریک شدم تا دوست
ماهم شد و سر برزد از سِرّ سُویدایم
آری، مگر او داند کز چیست که، چون رعنا
زردی زندم از مرگ، سُرخی کُند اِحیایم
سُرخی کُند اِحیایم
سُرخی کُند اِحیایم
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک لبّیک
لبّیک