اختصاصی طرفداری | هنوز چند سالی از تأسیس «اف سی بایرن مونیخ» نگذشته بود که آنان، تبدیل به محبوبترین تیم شهرشان شده بودند؛ محبوبترین تیم در ایالت باواریا و چهبسا منطقه جنوب. بیدلیل نیست که دی روتن سالهاست لقب ستاره جنوب را یدک میکشد. آنان در روح و جان و قلب مردم رسوخ کرده بودند. اما هنوز یک جای کار میلنگید؛ بایرن مونیخِ بدون افتخارات که بایرن مونیخ نمیشود!
سرآغاز پادشاهی
در کوران جنگ جهانی اول در خاک آلمان و اروپا، فوتبال به کناری رفت و تمامی لیگهای فوتبال آلمان اعم از منطقهای و کشوری تعطیل شد. تا جنگ تمام شود و تبوتاب آن فروکش کند، سال ۱۹۱۹ آمده. فوتبال، دوباره به میان آمد و در قامت یکی از مهمترین ارکان تفریح و تفنن در جامعه، نقشی به سزا در روحیه ملت شکستخورده و سرخورده آلمان ایفا کرد.
درست در بهار همین سال بود که کورت لاندوئر، ریاست باشگاه بایرن مونیخ را بر عهده گرفت. او قصد داشت پروژهای عظیم را همراه با بایرن مونیخ شروع کند. در گام نخست، دی روتن از MSC که در طی جنگ به مرز سقوط و نابودی رسیده بود، جدا و با بزرگترین باشگاه ژیمناستیک ایالت باواریا ادغام شد. البته که اتحاد این دو نیز چندان پایدار نبود و درست در چهار سال بعد، به دلیل عملنکردن باشگاه ژیمناستیکی به قول خود مبنی بر در اختیار قراردادن یک زمین ورزشی مناسب به بایرن مونیخ، از یکدیگر جدا شدند. این جدایی، یعنی دی روتن پس از سال ۱۹۰۶ بار دیگر مستقل خواهد بود؛ یک بایرن مونیخِ خالص!
با این حال، همچنان نیز مکانی وجود نداشت تا باشگاه بتواند از تماشاچیان خود در بازیهای بزرگ استقبال کند. به همین دلیل، از فصل ۱۹۲۵/۲۶ بایرن مجبور به استفاده مشترک از ورزشگاه رقیب خود، یعنی مونیخ ۱۸۶۰ در خیابان گرونوالدر شد.
تحت رهبری کورت لاندوئر، رفتهرفته این باشگاه به یکی از برترینهای منطقه جنوب تبدیل شد. او به طور مداوم بر جوانگرایی و همچنین دانش فوتبالی مربیان بینالمللی متمرکز بود. از اوایل دهه ۱۹۲۰، مربیانی از مجارستان و اتریش همچون دوری کورشنر و کالمن کراد وارد باشگاه شدند. سرآمد این مربیان، ریچارد کوهن فقید بود که زیر نظر او بایرن مونیخ به تعالی رسید. تغییرات کادر مدیریتی پس از جنگ جهانی در حال ثمردهی بود. در سال ۱۹۲۶، بایرن مونیخ توانست قهرمان منطقه جنوب شود. قهرمانی در منطقه جنوب، به منزله حضور در لیگ کشوری برای اولین بار در تاریخ این باشگاه بود که دستاوردی بزرگ برای پروژه لاندوئر محسوب میشد.
درست دو سال بعد، در سال ۱۹۲۸، آنها باری دیگر این عنوان را تکرار کردند و قهرمان منطقه جنوب شدند. دیگر قهرمانی در منطقه غرب برای لاندوئر و تیمش عادی شده بود. باید گام بعدی برداشته میشد؛ گامی استوار برای تبدیلشدن به «بایرن مونیخ».
با قهرمانی در جنوب، مونیخیها بهصورت مستقیم به رقابتهای کشوری که متشکل از شانزده تیم از مناطق مختلف بود، راه یافتند. به ترتیب در دور یکم هشتم نهایی و یکچهارم نهایی، باواریاییها با گذشتن از سد تیمهای واکر هال (۳-۱) و کُلن (۵-۲) خود را در نیمهنهایی رقابتها دیدند. در نیمهنهایی، آنها به تیم قدرتمند هامبورگ برخوردند؛ هامبورگی که در آن دوران، از جمله تیم هایی بود که بر فوتبال آلمان حکمرانی میکرد و سابقه قهرمانی آلمان را نیز در کارنامه خود داشت.
سرانجام، روز بازی فرارسید. بایرن مونیخ در مقابل هامبورگ، بیست و دوم جولای سال ۱۹۲۸، دور برگشت مسابقات. بازی رفت، با تساوی ۱-۱ به اتمام رسیده بود و همه چیز بستگی به این تقابل داشت. در این بازی، شروع باواریاییها امیدوار کننده بود. آنها توانستند در دقیقه سی، گل نخست مسابقه را توسط جوزف پوتینگر روانه دروازه هامبورگ کنند. اما پاسخ هامبورگ نیز آنی بود. در کمتر از دو دقیقه، گل پوتینگر توسط اوتو هاردر جبران شد. در نیمه دوم، شوک بزرگی به بایرن مونیخ وارد شد. به معنی واقعی کلمه، شاکله تیمی آنها از هم پاشید و هفت گل دیگر، همچون آبخوردن در نیمه دوم روانه دروازه مونیخیها شد. البته در میان گلهای متعدد هامبورگ، هانس اشمیت توانست یکی از گلهای خورده را جبران کند. اما چه فایده؟! سوت پایان بازی به صدا درآمد و تابلو، این نتیجه عجیب را نشان میداد: بایرن مونیخ ۲ - ۸ هامبورگ!
درست است که بایرن مونیخ از حضور در فینال بازماند، اما از یاد نبرید؛ باواریاییها بازهم دستبهکار بزرگی زده بودند. آنها به نیمهنهایی رقابتهای قهرمانی فوتبال آلمان رسیدند و این، یعنی بزرگترین افتخار تاریخ کوتاه بایرن مونیخ. برای رسیدن به موعود، همچنان باید صبوری کرد. باواریاییها به زمان نیاز دارند...
بالاخره آن موعود فرارسید؛ سال 1932. بایرن مونیخ، این بار هم به رقابتهای قهرمانی فوتبال آلمان صعود کرد. البته نه بهعنوان قهرمان منطقه جنوب، بلکه این بار تحت عنوان نایبقهرمان؛ چرا که قهرمانی جنوب را آینتراخت فرانکفورت در فینال با نتیجه ۲-۱ از چنگ بایرن مونیخ درآورده بود. این بار، بایرن مونیخ تحت هر شرایطی باید قهرمان میشد. مردم شهر و هواداران قهرمانی میخواستند. با ازدستدادن قهرمانی منطقه جنوب، تنها جام باقیمانده قهرمانی کشوری بود. پشت سر گذاشتن چند فصل متوالی بدون جام، برای پروژه لاندوئر یک شکست بهحساب میآمد.
اولین تقابل باید با مینورا برلین صورت میگرفت. گذشتن از سد مینورا چندان کار سختی نبود. در مجموع بازیهای رفتوبرگشت، بایرن توانست با نتیجه چهار بر دو مینورا را شکست دهد و بهدور یکچهارم صعود کند. در یکچهارم، وضع برای بایرن اندکی متفاوتتر بود. بازی رفت در ورزشگاه مملو از جمعیت پلاتز فون واکر لایپزیگ برگزار میشد. تیم میزبان، پی اس وی کمنیتس، توانست بازی مطلوبی را ارائه دهد. اما برای گذشتن از سد بایرن، کار بس دشوار است! در نهایت، بازی رفت با نتیجه سه بر یک به سود بایرن مونیخ به اتمام رسید. در بازی برگشت نیز، کمنیتس توانست یکی از گلها خورده را جبران کند، اما در نهایت و مطابق انتظار این بایرن مونیخ بود که بهدور نیمهنهایی رقابتها صعود کرد. بایرنِ زخمی از نتیجه چهار سال قبل مقابل هامبورگ در نیمهنهایی، این بار باید به مصاف نورنبرگ برود. در ۲۹ می سال ۱۹۳۹. تیم ریچارد کوهن دیگر قصد باج دادن ندارد. به هر قیمتی فینال را باید به چنگ بیاوریم!
دور رفت بازیها برگزار شد. هر دو تیم بهقدری محتاط بودند که هیچ یک نتوانستند گلی را وارد دروازه حریف کنند و بازی با نتیجه صفر - صفر به اتمام رسید. همه چیز به بازی برگشت کشیده شده بود. بازی مرگ و زندگی. در این بازی نیز هر دو تیم، احتیاط را شرط اول قرار داده بودند، بهطوریکه بازی در نیمه نخست بدون هیچ گلی به اتمام رسید. تعدادی از تماشاچیان بهقدری از این بازی تدافعی و کسلکننده خسته شده بودند که ورزشگاه را ترک کردند. اما گویا قرار بود بالاخره قفل دروازههای طلسم شده، شکسته شود. توسط چه کسی؟ این بار اسکار روهر فقید در یک ضربه تماشایی! با گل به ثمر رسیده توسط اسکار روهر، باواریاییها اکنون دست بالا را داشتند. تیم ریچارد کوهن، نبض بازی را در دست گرفته بود. باواریاییها از تک گل خود که در دقیقه ۵۷ به ثمر رسیده بود، با چنگودندان حفاظت میکردند. در ادامه، بخت با بایرن یار بود چرا که در پی اشتباه یکی از مدافعین نورنبرگ، فرانتس کروم توانست گل دوم را در دقیقه ۶۸ وارد دروازه حریف کند. بایرن تنها به حدود بیست دقیقه مقاومت نیاز داشت تا بتواند بلاخره طعم شیرین فینال لیگ کشوری را بچشد. دیگر کسی تاب و تحمل نداشت. دیدگان مردم در ورزشگاه، تنها به دهان داور دوخت شده بود. در آخر، سوت پایان بازی به صدا درآمد. خانمها و آقایان، این شما و این بایرن مونیخ در فینال!
در نقطه مقابل، آینتراخت فرانکفورت نیز در نیمهنهایی موفق به شکست شالکه شده بود. دست تقدیر چنان رقم زده بود تا فینال رقابتهای منطقهای جنوب بار دیگر تکرار شود، آن هم در فینال رقابتهای کشوری! دو تیم از منطقه جنوب در فینال رقابتها حضور داشتند و این، یعنی یک دربی تمامعیار. هر دو تیم، تا کنون افتخاری در لیگ کشوری به دست نیاورده بودند و ازاینحیث تشنه بهدستآوردن جام بودند. آینتراخت باتوجهبه قهرمانی اخیر در فینال جنوب و گذشتن از سد بایرن مونیخ، دست بالاتر را در این رقابت داشت. البته که بایرن نیز بههیچوجه قصد باج دادن نداشت؛ تیم ریچارد کوهن خود را آماده برای هر شرایطی میکرد. گاهی اوقات یک زخم قدیمی، میتواند شما را بیش از هر چیز دیگر به ادامهدادن ترغیب کند. زخمی که آینتراخت در رقابتهای منطقهای بر صورت بایرن مونیخ ایجاد کرده بود، بیش از هر چیز بایرنیها را به پیروزی سوق میداد. اکنون وقت انتقام فرارسیده...
پادشاه اینجاست، به او سلام کنید!
درودیوار تمام شهر، پر شده بود از روزنامهها و مجلاتی که اخبار خود را به فینال امروز اختصاص داده بودند. تنها چند دقیقه تا شروع بازی مانده و گوینده ورزشگاه شهر نورنبرگ، با چنان آب و تابی لیست بازیکنان را فریاد میکند که گویی مرکز عالم اینجاست. البته از حق نگذریم. مرکز عالم شاید بعید باشد، اما قطعاً مرکز آلمان همینجاست. تمام چشمهای حاضرین در ورزشگاه به زمین مسابقه دوخته شده و چشم و گوش غایبین به رادیو تلویزیونهای سیاهوسفید.
در میان تشویق بیحدوحصر هواداران حاضر در ورزشگاه و در میان فلاش دوربینهای خبرنگاران، بازیکنان بایرنمونیخ با پیراهنهای سپید و شورتهای سرخ معروفشان وارد زمین شدند. درست چند ثانیه بعدتر و پشت سر مونیخیها، بازیکنان آینتراخت نیز از تونل ورزشگاه وارد ورزشگاه شدند. سپس، هر دو تیم به صف ایستادند تا عکاسان و خبرنگاران، تصاویر بازیکنان را برای چاپ فردای روزنامهها آماده کنند. طولی نخواهد کشید تا تصاویر مردانی با شورتهای سرخ، برود روی صفحه نخست روزنامههای سرتاسر کشور و بشوند عزیز مردم شهر و دیارشان.
داور مسابقه، کاپیتانها را فراخواند برای تعیین توپ و زمین. در نهایت، قرار شد مونیخیها بازی را در سمت راست زمین شروع کنند. درست در راس ساعت معین، سوت بازی توسط آلفرد بیلرم به صدا درآمد. تیم ریچارد کوهن، بازی را تهاجمی آغاز کرد و حملات متعددی روی دروازه آینتراخت پایهریزی شد. در حوالی دقیقه بیستم و پس از هدردادن چندین موقعیت، یک خطای پشت محوطه برای بایرن مونیخ به دست آمد. مطابق معمول، اسکار روهر با استایلی قهرمانانه پشت توپ ایستاده بود. یک دورخیز، هجوم به سمت توپ، شوتی دیوانهوار به سمت دروازه، برخورد به دیوار دفاعی و در نهایت، بیرون رفتن توپ با اختلافی بسیار اندک از کنار چهارچوب دروازه! بخت با آینتراخت یار بود، اما فقط در این موقعیت.
درست در چند دقیقه بعد، آینتراخت بانفوذ جوزف برگمایر به محوطه جریمه مواجه شد. به دنبال او مدافع آینتراخت، لودویگ اشمیت، با سرعت به سمت برگمایر نزدیک میشد. اشمیت سراسیمه و باعجله، توپ و پا را با هم زد! همین کافی بود تا آلفرد بیلرم در سوت خود بدمد و نقطه پنالتی را نشان دهد. تشویق و فریاد هواداران بایرن پس از اعلام پنالتی، الحق که گوش هر شنوندهای را کَر میکرد. اصلاً مگر میشود پشت توپ بایستید و حمایت هواداران شهرتان را ببینید، آن وقت توپ را هم گل نکنید؟ قطعاً نمیشود و نباید هم که بشود. اسکار روهر، بهقدری قدرشناس هست که جواب این محبتهای مردم شهرش را بدهد. او پشت توپ ایستاد. درست مثل همیشه، استوار و باوقار. یک دورخیز، هجوم به سمت توپ، شوت به سمت دروازه و این بار توی دروازه! خانمها و آقایان، بایرن مونیخ یک - آینتراخت فرانکفورت صفر و اسکار روهری که نمیداند از خوشحالی باید چهکار کند!
در پی بهثمررسیدن گل اول بایرن مونیخ، آینتراخت فرانکفورت نیز بیکار ننشست. آنها تا جایی که توانستند خود را به دروازه بایرن نزدیک کردند. اما مگر این بایرن قصد گلخوردن دارد؟! به هر نحوی که بود دی روتن از تک گل خود در نیمه نخست دفاع کرد. شاگردان ریچارد کوهن بهخوبی حرفهای استادشان را در زمین پیاده کرده بودند. دانش کوهن و غیرت مونیخیها، موتور پیشران بایرن مونشن در نیمه اول بود. آنها به خوبی آینتراخت را مهار کرده بودند. اکنون بایستی واکنش عقابها در نیمه دوم را نظاره کرد...
پس از چند دقیقه استراحت کوتاه در بین دو نیمه، بازیکنان دو تیم وارد زمین شدند. کوهن به خوبی نکات مدنظرش را به بازیکنان منتقل کرده بود. به هر قیمتی، باید از تگ گل روهر محافظت میشد. شروع نیمه دوم، با حملات پیدرپی آینتراخت به دروازه بایرن آغاز شد. با وجود هجوم همهجانبه از سوی مشکیپوشان اینتراخت، باواریاییها پا پس نکشیدند و اجازه ردشدن توپی را از خط دروازه نمیدادند. تحت هر شرایطی نباید توپی از این خط عبور میکرد.
با گذشت چند دقیقه از نیمه دوم، تب و تاب حملات آینتراخت کاهش یافت و باری دیگر بایرنیها بر بازی مسلط شدند. با در دست گرفتن نبض بازی توسط دی روتن، شوتهای خارج از محوطه متعددی روانه دروازه آینتراخت شد که چندان ثمری نداشت و گلر عقابها به راحتی شوتها را دفع میکرد. با جواب ندادن حربه بایرنیها مبنی بر شوتهای متعدد از پشت محوطه، آنها به بازی بر روی زمین و نفوذ به درون محوطه خصوصا از سمت راست روی آوردند؛ محلی که فرانتس کروم در آن حضور داشت. تغییر تاکتیک توسط کوهن به نظر میآمد که ثمر بخش باشد. با تکنیک ناب کروم در دریبلینگ، گذشتن از هر مدافعی ممکن بود. کروم به تنهایی موی دماغ آینتراخت شده بود. کافی بود تا توپ را به او بدهید، نوشتن مابقی داستان با او!
همین اتفاق هم افتاد. در دقیقه ۷۵، یک پاس تودر خط دفاع آینتراخت را شکافت. درست در لبه خط اوت، توپ به فرانتس کروم رسید. او با سرتوپی ماهرانه، مدافع پیش روی خود را به معنی واقعی کلمه محو و از جریان بازی خارج کرد. او دو مدافع را در پیش روی خود میدید. او همچون یک ماهی، از میان دو مدافع به آسودگی عبور کرد. او مهار ناپذیر بود. گویی قدرتی ماورایی او را به جلو پیش میراند. یک شوت ماهرانه به سه کُنج دروازه، کافی بود تا هواداران مونیخی شهر نورنبرگ را به تسخیر خود درآورند! فرانتس کروم داستان این فینال را نوشت و چه خوب هم ندشت.
ادامه بازی برای آینتراخت محال بود. اصلاً مگر میشود در این هیاهوی هواداران بایرن، شما تمرکز کنید؟! بیبروبرگرد، بایرن این بازی را خواهد برد. مطابق انتظار، آینتراخت نتوانست کاری از پیش ببرد و در پایان، این بایرن مونیخ بود که قهرمان آلمان شد. با این قهرمانی، بایرن بیچونوچرا پادشاه آلمان بود. تیمی که در جنگ جهانی یکم به آستانه انحلال و انقراض میرفت، اکنون بیایید و ببینید که چگونه بر فوتبال آلمان حکمرانی میکند! قهرمانی سال ۱۹۳۲، آغازی بود بر امپراطوری چندین و چندساله باواریاییها بر آلمان. ناگفته نماند، پس از این قهرمانی برای مدتی ملیگرایان سوسیالیست بر امپراطوری تازهتأسیس باواریاییها سایه انداختند و بار دیگر در جنگ جهانی دوم آنها را به مرز انحلال پیش بردند، اما درهرحال بایرن مونیخ، همیشه بایرن مونیخ است. پس از پایان جنگ جهانی و نابودی حکومت نازیها، آنها بار دیگر فرمانروا و یکهتاز فوتبال آلمان شدند.
قهرمانی سال ۱۹۳۲، اولین جام از سی و سه جام کشوری بایرن (تا کنون - سال ۲۰۲۳) در طول حکمرانی اش بر آلمان بود.
پاورقی بوندسلیگا سلسله مطالبی است که از در هر قسمت، به برشی از تاریخ فوتبال آلمان و بوندسلیگا خواهد پرداخت. با ما همراه باشید.
از پاورقی بوندسلیگا ببینید: