تو یه تاک قد کشیده
پا گرفتی روی سینه م
واسه پا گرفتن تو
عمریه که من زمینم
راز قد کشیدنت رو
عمریه دارم می بینم
داری می رسی به خورشید
ولی من بازم همینم
میزنن چوب زیر ساقه هات
واسه لحظه های رستن
ریختن آب زیر پاهات
هی منو شستن و شستن
توی سرما و تو گرما
واسه تو نجاتم عمری
تو هجوم باد وحشی
سپر بلاتم عمری
آدما هجوم آوردن
برگای سبزتو بردن
توی پاییز و زمستون
ساقه تو به من سپردن
سنگینیت رو سینه ی من
سایه ت هم نصیب مردم
میوه هات هم آخر سر
که میشن قسمت هر خم
نه دیگه پا میشم این بار
خالی از هر شک و تردید
میرم اون بالاها، مغرور
تا بشینم جای خورشید
تن به سایه ها نمیدم
بسه هرچی سختی دیدم
انقدَر زجر کشیدم
تا به آرزوم رسیدم
بذار آدما بدونن
میشه بیهوده نپوسید
میشه خورشید شد و تابید
میشه آسمونو بوسید
بذار آدما بدونن
میشه بیهوده نپوسید
میشه خورشید شد و تابید
میشه آسمونو بوسید
بذار آدما بدونن
میشه بیهوده نپوسید
میشه خورشید شد و تابید
میشه آسمونو بوسید
بذار آدما بدونن
میشه بیهوده نپوسید
میشه خورشید شد و تابید
میشه آسمونو بوسید
بذار آدما بدونن
میشه بیهوده نپوسید
میشه خورشید شد و تابید
میشه آسمونو بوسید
بذار آدما بدونن
میشه بیهوده نپوسید
میشه خورشید شد و تابید
میشه آسمونو بوسید
کاری از اتحادیه طرفداران سیاوش قمیشی