ابهام در قضاوت یا ویروس حماقت؟
لیگ قهرمانان فصل گذشته برای رئال مادرید بیشتر از اینکه یک تورنومنت اروپایی باشد، داستان آلیس و سرزمین عجایب بود. کامبک های متوالی در برابر حریفانی بزرگ در وضعیتی رقم خورد که همه آنها عملکرد بهتری در مقابل رئال داشتند اما به طرز عجیب و یکسانی در دیگ جوشان برنابئو ویران می شدند. در آن روزها گرما و حرارت فقط در جو برنابئو غالب نبود چون بازار قضاوت نیز چنین وضعیتی را تجربه می کرد. عادت کرده بودیم به شنیدن اینکه رئال مادرید روی دستان فلان بازیکن میچرخد و اگر آن شخص نباشد این تیم نابود می شود. بعد بازی مقابل پاریسی ها، کریم بنزما مساوی با آن «فلان بازیکن» شد و بعد از آن، رقابت در مقابل آبی های لندن بود که مودریچ را به این جایگاه نائل کرد. تیم های مختلف به نوبت می رسیدند و اسامی رئالی های دیگری مطرح می شد. فدریکو والورده ، وینی جونیور، رودریگو، کورتوا و الی آخر. نهایتاً ما متوجه نشدیم که رئال مادرید به کدام بازیکن وابسته است، کدام بازیکن تیم را میچرخاند و نبود کدام بازیکن ویرانی به بار میآورد. برای قضاوت بازی های سفید پوشان یک فرمول وجود داشت؛ بازیکنی را به عنوان عامل اصلی انتخاب کن و نقش کل تیم را نادیده بگیر. فصل پیش منتقدان با ارائه همین فرمول، اسامی زیادی از عاملین اصلی را مطرح کردند که احتمالا به خاطر طولانی بودن لیست، همه نام ها در یک ترکیب یازده نفره نمی گنجیدند!.
قشر کم زحمت تر آن دسته از منتقدین بودند که برای تفسیر، اراجیف را به منطق ترجیح می دادند. صحبت های متوالی در مورد شانس و اقبال، معجزه و طلسم، نقش طبیعت در فوتبال و یا حتی وجود یک خدای مادریدیستا بر فراز آسمانها. یک زمان لفظ معجزه آسا برای اتفاقاتی به کار میرود که مبهم اند و اگر ما در صدد تفسیر این اتفاقات هستیم باید با روش های منطقی به رفع ابهام بپردازیم. زمانی دیگر ما لفظ معجزه آسا را به معنای واقعی کلمه به کار می بریم و معتقد هستیم که عامل خارجی کنترل اوضاع را در دست گرفته که در این صورت ترجیح می دهم وارد این بحث نشوم.
در بحبوحه ی این قضاوت ها می توانیم، بی انصافی های زیادی را به شخصی مثل کارلو آنچلوتی ببینیم. مربی ای که توانست از هیچ چیز، همه چیز بسازد. ترکیب رئال مادرید در برابر مدعیان اروپا در فصل گذشته بسیار ضعیف بود. بهتر است که به وضعیت نیمکت تیم اشاره نکنیم چون حکم یک شوخی بی مزه را دارد. کارلتو، برنده چهار دوره لیگ قهرمانان اروپا که در این زمینه رکورد دار نیز هست، امروز با لقب خوش شانس شناخته می شود. عجیب تر اینکه، برخی از طرفداران رئال مادرید هم با این لقب موافق هستند. ظاهراً ویروس حماقت مسری بوده و به جان طرفداران خودی افتاده است.
برای پیدا کردن مثال های مشابه نیازی نیست به جای دوری برویم. لیورپول حریف رئال مادرید در فینال لیگ قهرمانان فصل پیش بود. از نظر من تیم کلوپ بهترین عملکرد را در سطح اول فوتبال جهان داشت و از تیم هایی نظیر منچستر سیتی نیز پیشی گرفت. لیورپول شانس این را داشت به اولین تیم انگلیسی تبدیل شود که چهارگانه را کسب می کند، البته رویایی که در آخر محقق نشد. حالا آن باشگاه موفق در این فصل شرایط وخیمی داشته و به بحرانی فرو رفته که ممکن است، سهمیه لیگ قهرمانان هم به خطر بیاندازد. شاید اولین بهانه این باشد که مصدومیت های زیاد و کمبود مهره، تیم کلوپ را به این وضع انداخته است. دلیلی که می تواند منطقی باشد اما تمام ناکامی های قرمزها را، خصوصا در ابتدای فصل توجیه نمی کند.
تیم ملی ایتالیا مثال دیگریست که تداعی میشود. برنده قاطع یورو ۲۰۲۰ به جام جهانی قطر نرسید. همه این ها اتفاقات عجیب و شوکه کننده ای بودند ولی آیا این دلیل می شود که به لیورپول موفق فصل پیش یا ایتالیا قدرتمند یورو ۲۰۲۰ لقب خوش شانس بدهیم؟. خیلی ها وقتی سطح تیم رئال مادرید را در رقابت های این فصل، خصوصا مرحله گروهی لیگ قهرمانان اروپا دیدند، موفقیت های فصل پیش را به حساب خوش شانسی گذاشتند. توجیهی که در آن علت واقعی مشخص نیست و صرفاً برای راحت طلبی بیان شده است. اما واقعا چند درصد از منتقدین تجربه رئال مادرید را در نظر گرفتند؟، چند درصد به ترکیب موفق آنچلوتی با وجود محدودیت اشاره کردند؟ و چند درصد تأثیر شرایط روانی و جو فوقالعاده رختکن را به حساب آوردند؟. فصل پیش شرایطی را داشت که با این فصل قابل قیاس نیست. همچنین باید در نظر گرفت که موفقیت های فصل گذشته با راه رفتن بر لبه تیغ حاصل شد؛ وضعیتی که عمر زیادی نداشت و قرار نبود تا ابد ضعف های ترکیب را بپوشاند.
روزگار بی رحم، مدیران بی رگ
اگر بعد از این همه سال تنها متوجه یک چیز شده باشم، آن این است که سطح اول فوتبال هرگز تو را نمی بخشد؛ چه رئال مادرید باشی به عنوان بهترین باشگاه قرن بیستم، چه رونالدو باشی به عنوان اسطوره ورزش. تنها کافی است که در طول یک نیم فصل، فقط یک نیم فصل از سطح اول فوتبال فاصله بگیری تا ویران شوی. در این روزگاری که حقت را بارها پایمال می کنند، در بهترین حالت به اندازه ای که کاشته ای برداشت خواهی کرد. لوس بلانکوس توانست فصل پیش را به عنوان قهرمان اروپا و اسپانیا به پایان برساند که هواداران با آمیزه ای از حس دلخوشی و نگرانی به استقبال تابستان بروند. احساسات متناقضی که خبر از یک الگوی رفتاری بیمار در سیستم مدیریتی سفید پوشان میداد.
فلورنتینو پرز مدیر باشگاه رئال مادرید در همان مقطع دچار فاجعه ای شد که مانند یک لکه سیاه بر تاریخچه مدیریتش نقش بست. شکست در انتقال کیلیان امباپه به مراتب بدتر از چیزی بود که در ابتدا تصور می شد. پرز به لطف موفقیت تیم در فینال لیگ قهرمانان از عواقب اشتباهاتش گریخت چون اگر غیر از این رقم می خورد اصلا مشخص نبود که تمدید امباپه و شکست در فینال لیگ قهرمانان، آن هم فقط در فاصله یک هفته چه زلزله ای را در شهر مادرید به راه بیاندازد. مدیریت رئال مادرید سالهاست که از جوانب مختلف تحت فشار قرار نمی گیرد. چه از سمت مربی و یک مدیر ورزشی گرفته و یا حتی از سوی رسانه های مادرید. اکثر خبرنگارانی که در رسانه های مین استریم اسپانیا فعالیت داشتند به هر نحوی سعی کردند اشتباهات پرز را بپوشانند. این کار چه با دادن اطلاعات غلط انجام می شد و چه با تخریب شخصیت امباپه، فقط و فقط یک هدف داشت؛ به چهره عمومی مدیر رئال مادرید نباید خط و خش بیفتد. در میان این همه سرپوش گذاری ها، به یک سوال هیچوقت جواب مشخصی داده نشد. چرا پرز در فاصله شش ماه تا پایان قراداد امباپه با او پیش قرارداد امضا نکرد؟. مدیران رئال مادرید تا آخرین لحظه به وضعیت «موش و گربه بازی» دچار شدند که در نهایت ضربه سختی از اعتماد بی جا بخورند.
فاجعه امباپه مانند یک سطل زباله ای می ماند که هرچه بیشتر در آن کند و کاو کنی، شانست برای بدست آوردن چیز های متعفن تر افزایش می یابد. نبود یک نقشه جایگزین در صورت عدم جذب امباپه و از دست دادن فوق ستاره هایی نظیر ارلینگ هالند بخشی از این ماجراها هستند. فعالیت نقل و انتقالاتی رئال مادرید با جذب دو بازیکن به پایان رسید. شوامنی و رودیگر در حالی به تیم آمدند که فقط برای یکی از آنها هزینه پرداخت شد و انتقال دیگری آزاد بود. مشخص نیست با چه منطقی مدیران رئال مادرید گزینه جانشینی کریم بنزما را فراموش کردند و به بازیکنی نظیر هازارد دل بستند. نبودن گزینه جانشینی برای وینیسیوس، نبودن یک وینگر راست تخصصی و ضعف مشهود در پست دفاع کناری چپ و راست، بخش دیگری از مشکلات ترکیب به حساب می آمدند. وقتی در مورد سطح اول فوتبال و خصوصا تیمی نظیر رئال مادرید صحبت می کنیم، انتظارات برای بدست آوردن جام ها سرسام آور است و عملکرد مدیران رئال مادرید مانند یک دیوانگی می ماند.
طبق برخی گزارش ها فرایند بازسازی برنابئو بیشتر از حد انتظار طول کشیده و اتفاقات غیر منتظرهای مانند جنگ روسیه و اوکراین به شدت روی بازار تأثیر گذار بوده است. در این شرایط، به احتمال زیاد هزینه بازسازی برنابئو از بودجه ای که توسط سرمایه گذاران فراهم شده بود، فراتر رفته و یک راهکار مناسب برای خروج از این بحران، محدود کردن بودجه نقل و انتقالات در سال های اخیر بوده است. حتی اگر ما این فرض هارا بپذیریم، نمی توانیم کاملا درک کنیم که چرا جذب گزینه های به صرفه و راهکار های الترناتیوی مانند قرض کردن بازیکنان و جذب بازیکنان با تجربه به کلی از دستور کار خارج شد. جدا از این مسائل، ناراحتی دیگری که برای هواداران به وجود می آید مربوط به عدم شفاف سازی در ارتباط با خزانه باشگاه می باشد. اگر باشگاه مشکل مالی دارد چرا تلاشی برای شفاف سازی نمی کند و چرا میخواهد همه چیز را مثبت نشان دهد؟.
هر چه بکاری به همان اندازه برداشت میکنی، چیزی که پرز یا آن را متوجه نشد یا به دلایلی برایش مهم نبود. نوشتن این متن همزمان شده است با بسته شدن پنجره نقل و انتقالات زمستانی. در این روز هایی که فرلاند مندی و لوکاس وازکز مصدوم هستند و دو ماهی را قرار است خارج از تیم بگذرانند، تصمیمات فلورنتینو پرز بیشتر از همیشه بوی جنون می دهد. منچسترسیتی به شکل غیر منتظرهای یکی از بهترین فولبک های اروپا را در لیست فروش گذاشته بود و از آن طرف هم آب شهر تورین از همیشه گل آلود تر بود که فرصت صید شاه ماهی سری آ را فراهم می کرد. اما زمانی که مدیران رئال مادرید برای بازگرداندن فران گارسیا با هزینه پنج میلیون یورو تردید دارند، نمی شود انتظار جذب کانسلو و ولاهوویچ را داشت.
در طول این ژانویه، دو اتفاق دیگر هم برای رئال مادرید رقم خورد. برای اولین بار از سال ۲۰۱۹، تیم بارسلونا توانست پنج امتیاز در لالیگا از رئال مادرید پیش بیفتد و اتفاق بعدی مربوط به از دست رفتن سوپر جام اسپانیا در مقابل همین بارسلونا بود. لاپورتا با وجود بحران مالی شدید دست به خرید بازیکنان زیادی زد که تعدادشان از یک ترکیب یازده نفره فراتر می رفت و اما در طرف دیگر ماجرا، مدیران رئال مادرید تصمیم گرفتند که در ضعف بخوابند و در بحران از خواب بیدار شوند. اشتباهاتی که عواقب آن را می توانیم امروز مشاهده کنیم. هرچند رسانه های نزدیک به باشگاه با مطالب دروغ سعی می کنند اوضاع را آرام نگه دارند اما حقیقت چیز دیگریست. آنها معتقدند که رئال مادرید در فصل گذشته نیز بحران هایی را تجربه کرد ولی در نهایت قهرمان لالیگا شد اما از آنجایی که بازار مغلطه داغ است، صحبتی از عدم وجود حریف مستقیم در لالیگای فصل گذشته به میان نمی آید. شاید بتوان این گونه مطالب را از سمت مارکا و آس نادیده گرفت اما زمانی که حرف از عدم سازگاری مدیریت باشگاه با تصمیمات عوام گرایانه می شود، بیشتر از همیشه تعجب میکنیم.
حتی کسانی که مدت زمان کمی پرز را می شناسند، می توانند گواهی دهند که عوام گرایی بخش جدایی ناپذیر از سیاست های او می باشد. بارها اتفاق افتاده است که از ضعف ترکیب رئال مادرید چشم پوشی شده و بعد از شکسته شدن کمر تیم دست به خرید های متعدد زده اند. اتفاقی که در سال ۲۰۱۹ افتاد بر همین اساس بود ولی مقطع دیگری مانند سال ۲۰۲۱ این اتفاق رخ نمی دهد چون حریف سنتی رئال مادرید یعنی بارسلونا نیز در افت بوده است و قهرمانی لیگ به گزینه سوم یعنی تیم ال چولو رسید. قهرمانی اتلتیکو در لیگ اسپانیا قطعا فشار کمتری را بر روی مدیران رئال مادرید ایجاد میکند. جالب اینجاست که ما در شرایط بحران، پرز را در رسانه ها نمی بینیم ولی وقتی به سال ۲۰۲۲ می رسیم، یعنی همان سالی که سرشار از موفقیت بود، پرز را در کنار رفیق قدیمی اش یعنی جوزپ مشاهده می کنیم. همه ی ما شاهد بودیم که چه اتفاقاتی بر سر زیدان آمد و چگونه توسط رسانه های نزدیک به باشگاه سلاخی شد. با اینکه پرز به خاطر تقویت نکردن تیم به عنوان مدیر باشگاه نیز مقصر بود اما همچون شبحی از نظر ها غیب شد. البته این شبح در شب های تاریخی فصل گذشته سر و کله اش با یک عکاس در رختکن باشگاه پیدا می شد و حسابی از قدرت رسانه ها کسب منفعت می کرد. بهتر از این فرد را به جای عوام گرا، یک عوام فریب خطاب کنیم.
احتیاط در تصمیم، التیام یا تخریب؟
ترکیب رئال مادرید در فصل جاری مناسب تورنمنتی نظیر لالیگا نیست. در چنین رقابت هایی که به شدت طولانی و فرسایشی هستند، کمبود مهره مثل یک گره کور می ماند. رئال مادرید فصل را با نتایج خوبی آغاز کرد ولی در ادامه دچار افت شد. با اینکه نتایج راضی کننده بودند اما عملکرد ضعیف سفید پوشان باعث می شد که در لبه تیغ حرکت کنند. ارائه دلیلی مانند ناکامل بودن ترکیب خارج از منطق نیست اما توانایی توجیه کردن همه بازی هارا ندارد. کارلو آنچلوتی با اینکه در اولین دربی و الکلاسیکو فصل به پیروزی رسید، برخی تصمیم هایش در طول این دو بازی به شدت مرگبار بودند. تیم کارلتو در ۴۵ دقیقه ابتدایی اولین دربی، تیم برتر میدان بود و موفق شد که دو گل به ثمر برساند. اتلتیکو با اینکه توان حمله را نداشت و تک موقعیت هایش را هدر میداد با هدیه ای از طرف تیم همشهری مواجه شد. رئال مادرید با تاکتیک کاملا دفاعی وارد میدان شد و از نیمه زمین خودی فراتر نمی رفت. از طرف دیگر اتلتیکو فرصت را غنیمت شمرد و حملات متعددی به سمت دروازه کورتوا ترتیب داد. حقیقت این است که سیمئونه تصمیم گرفت برای جبران بی دقتی در ضربات آخر، تعداد حملات تیمش را افزایش دهد و رئال مادرید هم کاملاً راه را برایش هموار کرد. در لحظات پایانی بازی شاهد صحنه جالبی بودیم؛ توپ به صورت اتفاقی به بازیکن اتلتیکو خورد و گل شد. این نشان می دهد که حتی اگر بهترین خط دفاع دنیا را داشته باشی ولی به حملات حریفت واکنش نشان ندهی، در آخر ویران می شوی. در عرض چند دقیقه شرایط رئال کاملاً آشفته شد و احتمال مساوی شدن بازی و از دست رفتن امتیاز بالا رفت. با اینکه رئال مادرید تیم برتر میدان بود ولی با تصمیمات نادرست، متحمل شرایط جنون آمیزی شد. این صحنه چه قدر آشناست! انگار بازی دیگری را نیز تداعی می کند. مادریدی ها در الکلاسیکو نیز از حریف خود دو گل پیش افتادند و با اینکه تیم برتر میدان بودند، دوباره دست به خود ویرانی زدند. اگر در این دو بازی شرح داده شده، امتیازی از دست می رفت مقصر اول و آخر کسی جز کارلو آنچلوتی نبود. مربی ایتالیایی به جای اینکه بازی را مدیریت کند و با حفظ کردن روند حملات، فشار را از روی دروازه خودی بردارد، تیم را به لب پرتگاه هدایت می کرد.
در دربی و الکلاسیکو اول فصل رئال مادرید در عرض چند دقیقه از یک شکارچی به یک شکار تبدیل می شد. احتیاط کارلتو بیشتر از اینکه التیامی بر زخم های رئال مادرید باشد، عامل تخریب کننده ای در جریان مسابقات بود.
وقتی به الکلاسیکو سوپرجام هم نگاهی بیاندازیم، متوجه می شویم که آنچلوتی، مودریچ خسته را به سبایوس آماده ترجیح داده است. همچنین قرار دادن کروس در پست هافبک دفاعی مزیدی بر علت شد که رئال مادرید وسط زمین را از دست بدهد. حقیقت این است که کروس در شرایط خاصی در این پست جواب می دهد. معمولا زمانی که مالکیت توپ را رئال مادرید دارد و حریف از نظر هجومی متوسط است، کروس در پست هافبک دفاعی می درخشد؛ شرایطی که کاملا در تضاد با الکلاسیکو بود. احتیاط مخرب کارلتو بار دیگر در دربی کوپا دل ری نمایان شد، درست در زمانی که فده والورده را جلو تر از رودریگو و آسنسیو در پست وینگر سمت راست به زمین فرستاد. بازی کردن فده در پست وینگر باعث تغییر تاکتیک می شود و معمولاً چنین تصمیمی در جهت اهداف دفاعی تر تیم است تا اهداف هجومی. تصمیمی که در مقابل اتلتیکوی کاملا دفاعی، خیلی عجیب بود. کارلتو به عنوان یک شطرنج باز قهار شناخته می شود چون توانایی متحول کردن شرایط بازی را با تعویض هایش دارد. هرچند که استثنائا در برخی از بازی ها، کارلتو حلال مشکلاتی که خودش درست میکند می شود.
رادیکال بودن کارلتو با آکادمی رئال مادرید مسئله دیگریست که این روزها بس ازار دهنده شده. تیم در شرایط بحران است و مدیریت در وضعیت جنون. کارلتو چاره دیگری ندارد و باید کمی به استعداد های درخشان لافابریکا میدان دهد. استعدادی نظیر گوتیرز در دفاع کناری می توانست در حال حاضر بخشی از تیم بزرگسالان باشد اما مشخص نبود که چرا آنچلوتی مارسلو رو به او ترجیح می داد. کاپیتان سابق رئال مادرید در شرایط اسفباری آخرین سال های بازیگری اش را در رئال مادرید طی کرد و در فصل پیش که یک بازیکن تعویضی بود، معمولاً بعد از ۱۰ دقیقه بازی کردن مصدوم می شد.
مهر تایید با چاشنی تردید
موفقیت هایی نظیر قهرمانی در اروپا و اسپانیا به صورت اتفاقی به دست نمیآید. ترکیب رئال مادرید در فصل گذشته عملکرد فوق العاده ای از خود نشان داد و فداکاری های زیادی کرد. ترکیب اصلی متشکل بود از: کورتوا، کارواخال، مندی، آلابا، میلیتائو، کاسمیرو، کروس، مودریچ، بنزما، وینیسیوس و والورده. قصد داریم نگاه خود را بر روی دو نفر یعنی کروس و کاسمیرو متمرکز کنیم.
این دو بازیکن با اینکه در موفقیت های فصل گذشته نقش مستقیم داشتند اما فصل را به شکل تردید آمیزی به پایان رساندند. بازیکن آلمانی رئال مادرید در ابتدای فصل مصدوم بود و بخشی از مسابقات را از دست داد. نوع مصدومیت تونی کروس به شکلی بود که فرایند ریکاوری سنتی و بلند مدت را می طلبید. بعد از بازگشت بازیکن مذکور به ترکیب می توانستیم عملکرد فردی و تیمی خوبی را شاهد باشیم که دور از انتظارات نبود. حقیقتا کروس نه تنها به صورت فردی درخشان بود بلکه توانست سطح تیم را چند پله بالاتر ببرد. تا شروع مسابقات حذفی لیگ قهرمانان و تقابل با پی اس جی، همه چیز خوب پیش رفت ولی در همان مقطع بود که تونی مصدوم شد. با اینکه مصدومیتش جدی نبود و روند ریکاوری آن نیز سریع پیش رفت ولی کروس تا آخر فصل دیگر آن بازیکن سابق نشد. دقیقاً مشخص نبود که مشکل از کجاست ولی روند افت تونی کروس بعد از مصدومیت جزئی اش شروع شد و در ادامه نیز پایان نیافت. بازیکن آلمانی از تیم ملی نیز بازنشسته شده بود و روند افت کردنش با خستگی نیز توجیه نمی شد. البته یک احتمال دیگر این است که شرایط روانی این بازیکن تحت تأثیر انتقادات متوالی رسانه ها قرار گرفته باشد، چون به قول معروف، اعتماد به نفس بعد از سالها به وجود می آید و میتواند در یک شب ویران شود. حالا به نیم دوم فصل جاری رسیده ایم و نگاه های زیادی به عملکرد تونی کروس وجود دارد. شرایط این بازیکن در ماه های آینده تأثیر مستقیمی بر تمدید قراردادش خواهد داشت.
در مورد بازیکن برزیلی شرایط تا حدودی اسفبار تر بود. کاسمیرو با فرم غیر ایده آلی مسابقات را شروع کرد و تقریباً در تمام فصل نیز شرایطش تغییر نکرد. این بازیکن در فصل گذشته حتی یک بار هم مصدوم نشد ولی عملکردش درون زمین جای سوال داشت. مقطعی اعتقاد بر این بود که خستگی زیاد، دلیل افت کاسمیرو شده ولی این ادعا نیز به دو علت چندان موجه نبود. دلیل اول، فرم غیر ایده آل این بازیکن در همان ابتدای فصل بود و دلیل دوم نیز مربوط به زمانی می شد که کاسمیرو به علت عفونت دندان به اردوی تیم برزیل نرفت و در فاصله بازی های ملی، توانست استراحت خوبی داشته باشد. همان طور که حدس میزنید این شرایط نیز به روند افت کاسمیرو پایان نداد.
البته یک نکته مهم و اساسی در مورد بازیکن برزیلی وجود داشت؛ او مرد بازی های بزرگ بود و در اکثر بازی های حساس فصل کیفیت اصلی خود را نشان داد. نکته قبلی روی خوشایند سکه بود ولی روی ناخوشایند سکه، بی خیالی کاسمیرو را در اکثر بازی های لالیگا را نشان میداد. کاسمیرو به طرز عجیبی در اکثر بازی های لیگ پر اشتباه بازی میکرد و نکته ازار دهنده، بی خیالی عجیب تر این بازیکن به شرایط موجود بود. شاید جالب باشد ولی اکثر طرفدارانی که امروز رفتن بازیکن برزیلی را از رئال مادرید اشتباه می دانند، در فصل گذشته ترجیح می دادند که آنتونیو بلانکو از کاستیا به تیم اصلی بیاید و فیکس بازی کند تا یک دقیقه هم کاسمیرو را درون زمین تحمل نکنند. برخی از افراد شرایط بحران زده تیم در فاز دفاعی را به دلیل نبودن کاسمیرو می دانند ولی اگر به شباهت تعداد گل های دریافت شده در فصل جاری و فصل گذشته نگاهی بیندازیم، متوجه می شویم تفاوت در آمار کلین شیت ها تا حدودی فریبنده است. نظرات متفاوت است ولی من فکر میکنم که بازیکن برزیلی از موفقیت های متوالی اشباع شده یا به قول کارلتو، شکمش از جام ها پر شده بود. ظاهراً این تانک برزیلی دیگر اشتهایی نداشت و درصدد بود که چالش جدیدی را امتحان کند. مصاحبه های کروس، آنچلوتی، فرد (بازیکن برزیلی منچستر یونایتد) و خود کاسمیرو نشان می داد که تصمیم بازیکن برزیلی مبنی بر ترک رئال مادرید قبل از پایان فصل گرفته شده و بر خلاف تصور عمومی روند مذاکرات در طول تابستان ادامه داشت. کاسمیرو که قبلاً به حضور در لیگ برتر انگلیس علاقه نشان داده بود، نهایتاً به منچستریونایتد منتقل شد. فرم ایده آل او در فصل جاری زیر نظر اریک تن هاخ، گواهی بر تغییر شرایط روانی و انگیزشی است.
سخن پایانی
در یادداشتی که خواندید سعی شده بود که بعضی از مشکلات حال حاضر باشگاه را در فصل گذشته ریشه یابی کند؛ مشکلاتی که بوی حماقت، جنون، احتیاط و تردید می داد. این بحث های نامربوط با شرایط بحران اگر رابطه علت و معلولی نداشته باشند، دسته کم همبستگی بالایی خواهند داشت. افراط کلامی در برخی از قسمت های متن، بیشتر در خدمت فرم بود تا اینکه بخواهد تلاش عامدانه ای برای توهین به تفکرات مخالف باشد.
نویسنده: Flying Dutchman پی نوشت:متن بالا نوشته بنده نیست وازسایت مرجع خبری رئال مادرید وبخش قلم سپید برداشته شده است.