ایسکو بعد از کسب افتخارات متعدد همراه با رئال مادرید، سرانجام این تیم را ترک کرد و راهی سویا شد اما اوضاع برای او آنطور که انتظار می رفت، نبود و در حال حاضر در ۳۱ سالگی بدون تیم مانده است.
طرفداری | در مصاحبه اختصاصی و مفصل با مارکا، ایسکو در خصوص اینکه آیا اتفاقات ماه های اخیر اشک او را در آورده، گفت:
گریه نکرده ام. خیلی متاسفم، اما حس می کنم که کارنامه بسیار پرباری داشته ام، خیلی از فوتبال لذت برده ام و عناوین زیادی کسی کرده ام. آیا این باعث ناراحتی ام می شود؟ بله. آیا ناامید شده ام؟ بله. اما از جایگاه ممتاز خود آگاهم و آن بیرون افرادی با مشکلات جدی تر وجود دارند. من سال های فوق العاده ای در مادرید سپری کردم.
قرارداد من با رئال مادرید به پایان رسید و در آن پیش فصل لوپتگی سرمربی سویا بود. او با من تماس گرفت و گفت که عاشق بازی من بوده است... به هر حال لوپتگی یکی از سرمربیانی بود که من بهترین عملکرد را زیر نظر او داشتم. پیشنهاد هایی از ایتالیا داشتم، اما فکر کردم که قدم خوبی در کارنامه ام است، چون سویا تیم بزرگی است، آنها در لیگ قهرمانان بازی می کردند، لوپتگی آنجا بود،... فرصت بسیار خوبی بود.
وقتی لوپتگی اخراج شد چه اتفاقی افتاد؟
جولین اخراج شد، سمپائولی روی کار آمد و باز هم همه چیز خوب بود. اما وقتی لوپتگی برکنار شد و پنجره نقل و انتقالات زمستانی از راه رسید، چیزهای عجیب زیادی درون باشگاه دیدم. در ابتدا آنها با مدیربرنامه های من تماس گرفتند تا راه خروجی پیدا کنند، قبل از اینکه با من حرف زده باشند، بنابراین به محض اینکه فهمیدم، رفتم تا مستقیماً با مونچی صحبت کنم. به او گفتم: "گوش کن، این خبر به من رسیده، نمی دانم چه خبر است، نمی دانم شما من را می خواهید، یا نه؟ با من رو راست باش و بدون هیچ مشکلی آن را حل خواهیم کرد. من در خدمت شما هستم". نمی دانم سویا چه بحران اقتصادی داشت اما بعد از آن گفتگو همه چیز بدتر شد. من فقط می خواستم فکر باشگاه را بدانم و او به من گفت اگر بتوانم باشگاهی پیدا کنم باید جدا شوم. بعد از آن گفتگو، مونچی مدام این را تکرار می کرد که من قصد جدایی دارم، چیزی که حقیقت نداشت، و هر روز با من و وکیلم تماس می گرفت، و ما را برای امضای قرارداد اذیت می کرد. بنابراین دوباره نزد او رفتم و این بار گفتم: "ببین مونچی، تو نه با من و نه با افرادی که با آن صحبت می کنی، صادق نبوده ای. من می خواهم بمانم و تو می گویی که قصد جدایی دارم." و بعد درگیری هایی به وجود آمد.
چه اتفاقی افتاد؟
یک چیز خیلی سنگین به شما خواهم گفت. من به مونچی گفتم تو دروغ گو ترین فردی هستی که در دنیای فوتبال دیده ام و او به من حمله کرد. او گردنم را گرفت و دیگران آمدند و ما را جدا کردند. همانطور که می توانید تصور کنید، بعد از آن، تحت هیچ شرایطی نمی خواستم آنجا بمانم و اگرچه برای او متأسف هستم، چون رابطه خیلی خوبی با هم تیمی هایم داشتم و هواداران هم رفتار فوق العاده ای با من داشتند، نمی توانستم در باشگاهی که مدیر ورزشی آن به من حمله کرده و هیچکس از من عذرخواهی نکرده، راحت باشم. نه بابت خشونت، نه از بابت تمام دروغ هایی که او به بیرون درز می داد. بنابراین قراردادم را بخشیدم و جدا شدم.
آیا این اتفاق در دفتر باشگاه رخ داد؟
این اتفاق بعد از تمرین در مسیر رختکن رخ داد.
و وقتی مدیر ورزشی باشگاه گردن تو را گرفته بود، چه واکنشی نشان دادی؟
اول از همه، او را هل دادم و سپس نیروهای امنیتی ما را از هم جدا کردند. می دانم که هم مونچی و هم باشگاه لحظات حساسی را سپری می کردند اما فراتر از حد خشونت رفتن چیزی نیست که بتوانم اجازه دهم اتفاق بیافتد. من در سویا خوشحال بودم، همیشه بازی می کردم و اگرچه لحظات ورزشی سختی را پشت سر می گذاشتیم، مطمئن بودم که می توانیم از پس آن روزها بر بیاییم و در نهایت هم این اتفاق افتاد. من سال ها در رئال مادرید بودم و هرگز تسلیم نشدم و همیشه جنگیدم تا جایگاهی به دست بیاورم، گاهی اوقات موفق شدم و گاهی اوقات هم نشدم.
5 سال بدون هیچ مصاحبه ای! چرا؟
سعی کردم کمی بی سر و صدا پیش بروم. اخیراً در مقابل خبرنگاران احساس راحتی نمی کردم. این چیزی که بخشی از مطبوعات ورزشی شده را دوست ندارم، جایی که ابتدا اخباری منتشر می شود و در نهایت هم حقایق بررسی نمی شوند. بالاخره ما انسان هستیم و وقتی خیلی از چیزهایی که منتشر می شوند حقیقت ندارند باعث آزار می شوند. خانواده و فرزندانت را آزار می دهند و به همین خاطر از این فضا فاصله گرفتم.
آیا طی این سال ها بارها جلوی زبانت را گرفتی؟
بله، خیلی وقت ها. نمی خواستم درگیر تمام این شایعات شوم و فکر می کنم اشتباه هم کرده ام. فکر می کنم اشتباه کرده ام چون مردم در ابتدا باید بدانند که چه خبر است. اتفاقات زیادی رخ داده که تقصیر من بوده است، و برخی دیگر هم هیچ ربطی به من نداشته است. و خب خوب است که گاهی اوقات حرف بزنیم و آن بار سنگین را از شانه های خود برداریم، تا مردم بدانند که چه اتفاقی افتاده است.
آیا تنهایی تمرین کردن سخت است؟
سخت است چون خیلی دلتنگ توپ هستم. اما برای آمدن به این زمین تمرین از خانه خارج می شوم، با افراد دیگر در ارتباط هستم و زمان خوبی می گذرانم. جلسات تمرینی خوبی هستند و تمام تمرکز روی فوتبال است. تجربه جدیدی را زندگی می کنم.
درست است که پیشنهاد هایی دارم، اما نمی خواهم اشتباه انتخاب کنم و قدم اشتباه دیگری در کارنامه ام بردارم. نکته مهم این است که هنوز شور و اشتیاقی درون خود حس می کنم. می خواهم بازی کنم، رقابت کنم، خوش بگذرانم و بی صبرانه منتظر بازگشت به میادین هستم.
منتظر چه نوع پروژه ای هستی؟
پروژه ای که در آن ثبات و تداوم داشته باشم، تیمی که قصدش فوتبال بازی کردن باشد و سبک مشخصی داشته باشد. من در نقطه ای از کارنامه ام هستم که بعد از فتح تمامی عناوین، فقط می خواهم لذت ببرم. البته که در سطحی رقابتی، و اگر عناوین بیشتری هم در راه باشند، چه بهتر. من جوان هستم و هنوز سال های زیادی از فوتبالم باقی مانده تا در سطح خوبی سپری کنم. حالا به خودم بستگی دارد که آن را ثابت کنم.
تیمی با یک پروژه رقابتی می خواهم تا برای ارائه فوتبالی خوب تلاش کنند. پول هرگز اولویت من نخواهد بود، که اگر بود به سویا نمی رفتم. پیشنهاد های زیادی از عربستان و قطر داشتم و دارم، که دستمزدهای هنگفتی هم پرداخت می کنند، اما می خواهم بازی کنم و لذت ببرم.
احساس کردم که نیاز به یک وقفه و استراحت دارم و باید دست نگه می داشتم و شفاف سازی می کردم و برخی چیزها را در ذهنم مرتب می کردم... حالا آماده ام تا به میادین برگردم، دلتنگ فوتبال هستم. اتفاقات زیادی برای من رخ داده که در قبال برخی از آنها مسئولم اما برخی دیگر به عهده من نبوده است. حالا حرف می زنم تا مردم حقیقت را بدانند.