مطلب ارسالی کاربران
هعی دیگه سلطان کاپیتان نیست
داستان وفاداری هر چقدر هم در دنیای امروز فوتبال کمرنگ شده باشد هنوز هم پرچمش به دست بازیکنانی از جنس غرور و تعصب افراشته نگاه داشته شده است. برای خواندن از آخرین بازمانده نسلی که عشق به پیراهن را بالاتر از عشق به چکهای چند میلیون دلاری میداند به یک اسم میرسیم.
پادشاه زنبورها، مرد تا ابد زرد و سیاه وستفالن، مارکو رویس. درست در زمانی که درخشش هر بازیکن در دورتموند مساوی با انتقال او به بایرن مونیخ است یک نفر، اما سالهاست دست رد به سینه مونیخیها زده تا به جای کسب جامهای پیاپی تنها امید مردمان شهری باشد که هنوز هم با وجود مارکو باور دارند که باشگاهشان وفادارترین اسطوره جهان را دارد. درست زمانی که همتیمیهای رویس از لواندوفسکی تا هوملز برای کسب افتخارات بیشتر و دستمزد بالاتر دورتموند را به مقصد بایرن و دیگر باشگاههای بزرگ اروپایی ترک میکردند مارکو، اما ترجیح داد کنار زنبورها بماند تا وستفالن سرود نام او را بلندتر از هر زمانی فریاد بزند.
مارکو که چند ماه پیش در آخرین فصل رقابتهای بوندس لیگا تنها یک پیروزی تا کسب لیگ فاصله داشت باز هم نتوانست به آرزوی دیرینه خود دست پیدا کند، تا قصه او و دورتموند همچنان تراژدی حماسیای باشد که ستایش هر طرفداری را برمیانگیزد. هر باشگاهی در دنیا آرزوی داشتن بازیکنی مثل رویس را دارد و هر طرفداری از داشتن چنین کاپیتانی به خود میبالد. شاید قصه مارکو میتوانست با جامهای بیشتری همراه باشد، مدالهای بیشتر و افتخارات پر تعداد، با این حال، اما او فرمانروایی بر قلب مردمان دورتموند بود و فریاد نامش در وستفالن را بر تمام آنچه گفتیم ترجیح داد. رویس که گویی آخرین نسل از جنگجویان وفادار دنیای فوتبال است حالا در ۳۴ سالگی همچنان پیراهن زنبورها را به تن دارد، پسری که اگر فوتبال کمی با او مهربانتر بود و مصدومیتهای گاه و بیگاه سراغش را نمیگرفت بیشک امروز سهم بیشتری از دنیای فوتبال داشت. با این حال، اما او اسطوره تمام کودکانی است که در شرقیترین قسمت شمال آلمان با پیراهنهای دورتموند در زمینهای فوتبال میدوند.