سلام، همونطور که قبلا توی مقاله بررسی سیستم 3-5-2 گفته بودم چند سال پیش وقتی هنوز دانشجو بودم و هنوز این قدر درگیر زندگی نشده بودم بیشتر فوتبال میدیدم و بیشتر در این مورد مینوشتم.
یه سری مطلب هم برای یه سایتی که در زمینه فوتبال تاسیس شده بود نوشته بودم. اما اون سایت ادامه حیات پیدا نکرد و سایت با کل محتواهاش پاک شد. امروز که داشتم هاردم رو خالی میکردم چشمم به این محتواها افتاد و گفتم حداقل برای ارشیو هم که شده این جا بزارمشون. مطمئنن اگه استقبال بشه از نوشته های این سبکی دوباره کار نوشتن رو شروع میکنم.
من mehdi abbaszadeh هستم و این مقاله همونطور که از اسمش پیداست در مورد تفکرات تاکتیکی ژوزه مورینیوست. خوشحال میشم که تا انتهای این مقاله با من همراه باشید و نظر خودتون رو چه در مورد نوع محتوا و چه در مورد درست بودن دیدگاه ژوزه برام بنویسین.
فصل اول مورینیو در منچستر با فدا کردن همه چیز برای پوگبا همراه بود؛ چرا که شباهت بازی پست و اسم او با پل اسکولز و همچنین تبلیغات، قیمت و حرکات نمایشی او، باعث دستور مدیران مبنی بر تبدیل کردن او به نماد باشگاه شده بود. بازی با سه هافبک و حمایت همیشگی هررا با تخریب، توپگیری، قطع پاس و توپهای برگشتی و البته دسترسی همیشگی او به عنوان گزینه پاس یا یکدو، باعث آزادی عمل پوگبا شده بود.
فصل پیش اما اوضاع تفاوت داشت. کریگ، توپ پخشکن عقب زمین، خداحافظی کرد و ماتیچ با وجود مهارت بالای دفاعی، در این بخش نمیتوانست جایگزین او باشد. پس دو وینگبک تیم جلو میرفتند و دو هافبک دفاعی تیم کنار مدافعان وسط پخش توپ میکردند. بعد از ورود به فاز بعد حمله، پوگبا جلو میرفت و با اضافه شدن پست ده تیم به بازیکنان نزدیک توپ، موقعیت هایی خلق میکردند؛ اما مشکل اصلی تنوع کم حملات بود. پوگبا دیگر هررا را حامی خود نداشت و با ریسک کمتری بازی میکرد همچنین با عقب رفتن پوگبا، گزینههای پاس به جلو هنگام پخش توپ تنها در کنارههای زمین خلاصه میشدند.
مشکل دیگر، ناتوانی خط هافبک تیم برای برقراری ارتباط نزدیک با مهاجمان بود. از آنجا که پوگبا قرار است به نماد باشگاه تبدیل شود و خودش هم تمایل ذاتی به حرکات نمایشی و خودنمایی دارد، هنگام نزدیک شدن به دروازه حریف و حضور در یکسوم جلویی، بیش از اینکه مهاجمان را تغذیه کند و با پاسهای کوتاه و سریع بازیکنان حریف را از جریان خارج کند، شوت میزند و دریبل میکند.
با خرید فرد و به کارگیری پریرا در پست هافبک، این مشکل میتواند حل شود. مورینیو در مصاحبههایش گفته بود که با وجود این دو میتوانیم ارتباط نزدیکتری با مهاجمان داشته باشیم. همچنین پریرا در مسابقات پیشفصل نشان داد که مهارت خوبی در پخش توپ دارد و با وجود او مشکلات تنوع حملات با جلو رفتن پوگبا هنگام پخش توپ حل خواهد شد. تنها مشکل او به عنوان هافبک دفاعی، بیتجربگی و هوش دفاعی کم اوست. در یکی دیگر از مصاحبهها مورینیو گفت که پریرا شخصیت توپگیری دارد ولی راجع به هوش دفاعی و درکی که باید از فضاهای خطرناک و پوشش مناطق حساس داشته باشد مطلقا حرفی نزد. شاید با به کارگیری والنسیا به عنوان فولبک معکوس این مشکل هم حل شود. حدود پنج سال است که در پست دفاع بازی میکند و با توجه به تجربهاش بازیخوانی خوبی هم دارد. همچنین مصدومیتهای زیاد و سن بالایش اجازه دوندگی سریع و پرفشار و پوشش طول زمین را نمیدهند. او در زمینه حمایت از بازیکن صاحب توپ و بازیسازی هم خوب است. حتی فنخال در بازی رفت مقابل زسکامسکو دقایقی از او به عنوان بازیساز تیم در کنارهها بازی گرفت.
علاوه بر این، تیمهای مورینیو همیشه تعادلی بین بازیکنان جلو و عقب توپ رعایت میکنند که جلو رفتن پوگبا و فرد و عقب ماندن والنسیا این تعادل را به تیم میدهد.
در سمت مقابل، احتمالا بعد از استراحت یانگ مثل تمام دفاع چپهای راستپا در تیمهای مورینیو (مثل ازپلیکوتا و زانتی) فیکس خواهد بود. این باعث تنوع سانترها میشود. مدافعین وسط هم بسته به شرایط حریف متغیر خواهند بود. لیندلوف در جامجهانی نشان داد که هنگام دفاع فشرده و توپهای ارسالی سریع مدرن یا بلند خوب دفاع میکند. همچنین بازی با پای خوبی هم دارد. بایی در یارگیری نفربهنفر و قطع پاسهای عمقی جلو یا پشت مدافعان مهارت دارد. روخو هم نبردهای یک مقابل یک را به دلیل بازی بهعنوان دفاعچپ پیروز میشود. اسمالینگ و جونز هم مقابل بازی مستقیم هوایی مقاوت میکنند.
در سمت چپ خط حمله، سانچز با قدرت ارسال پاسهای خلاقانه و شوتزنی، بسیار خطرناک و غیرقابل پیشبینی است. تکنیک خوبی هم دارد و با حرکاتش میتواند فضای ارسال یانگ یا شوت پوگبا را فراهم کند. در سمت راست هم رقابت بین ماتا و لینگارد وجود دارد. ماتا با تجربه و هوشی که دارد خیلی خوب جاگیری میکند و میتواند نقش مهاجم دوم تیم را بازی کند. در بازیهای پیش فصل هم در دو مسابقه به عنوان مهاجم بازی کرد. همچنین قدرت تصمیم گیری سریعش به تیم در ضدحملات و بازی ترکیبی کمک خواهد کرد. ماتا همیشه قبل از دریافت پاس گزینهها را زیر نظر میگیرد. علاوه بر این ها در صورت غیبت یکی از هافبکها میتواند ارتباط خوبی بین دو خط هافبک و حمله ایجاد کند.
رقیب او، لینگارد هم در شرایطی که والنسیا دیگر توانایی همیشگی در حضور در حمله را ندارد میتواند با اورلپ، در کانال کناری سمت راست حرکت کند و با سرعتش دفاع را دور زده و ارسال کند. لینگارد هم به خاطر سرعتش در ضد حملات خطرناک خواهد بود.
در پست مهاجم نوک اما کمبود جانشین برای لوکاکو یک دردسر بزرگ است. برای مورینیو مهاجمین بلند قد و سرزن یک نقش تاکتیکی مهم دارند. از آنجا که قسمت زیادی از تمرینات تاکتیکی مورینیو مربوط به هماهنگی خطوط و بازیکنان در دفاع است، وقت زیادی برای آنتی پرس و هماهنگی در بازی با توپ در شرایط پرفشار ندارد. در نتیجه دنبال راه سادهتر است. توپهای بلند این امکان را فراهم میکند. در صورت نبود لوکاکو، فلینی میتواند این نقش را داشته باشد؛ اما توانایی حرکت سریع در فضاها و تمام کنندگی را ندارد. برعکس راشفورد یا مارسیال سریع و گلزن هستند اما در سرزنی مشکلاتی دارند. با ورود رونالدو به یوونتوس، پیشنهاداتی به مانژوکیچ ارائه شد اما در نهایت یووه هیگواین را فروخت.
دردسر دیگر مورینیو بازی دادن به راشفورد و مارسیال است که همزمان جانشینهای خوبی برای سه بازیکن جلویی هستند. باید منتظر ماند و اتفاقاتی مثل مصدومیتها یا چیزهایی غیرقابل پیشبینی هم دید.