به ژاوی گفتم این لردنالدو رفته مراکش با بدر هاری هالی به حولی...
از پنجره میگیریم بالا میریم بعد اینم نقشه یخچاله اگه یوقت پنجره بسته بود از آب سرد کن میریم و...
ژاوی: آیکیو تا وقتی وارد خونه نشیم که نمیتونیم به یخچال دسترسی پیدا کنیم
من: خواین نقشه کانال کولر هست که با خط کش ترسیم کردم
ژاوی: شاسگول این که،کولرآبیه که این فقط تو ایران یافت میشه نه تو این خونه ای که بیشتر شبیه قصره
من: خب اون آجر رو بده به من
ژاوی: برا جی میخوای
من : بده کارت نباشه
آجر رو پرت کردم شیشه شکست
یدفعه صدای آژیر دراومد!
به ژاوی گفتم سریع بدو بریم تا پلیس نرسیده
ژاوی: چطور از پنجره بیام بالا
من: بیا این نردبون
ژاوی: تو چطور بدون نرده بون رفتی اون بالا
من: بیا دیگه تو داستانیم کی به کیه خخخخ
ولی یدفعه ی سوسک گنده ی جفت پا به نردبون انداخت
ژاوی پرت شد نردبون هم افتاد روش
دیگه هم نربونی نبود برم پایین رفتم خودمو کارو یکسره کنم پلیس هم رسید جهنم
خواستم رنگ دیوار پنالدو قهوه ای کنم
به والدز کبیرگفتم رنگ ها رو ترکیب کنه
والدز گفت بیا
من گفتم این چیه دیگه این سبزه که چیو با چی قاطی کردی؟
والدز: قربان زرد و قرمز
من: اون که میشه نارنجی که این که سبزه که
والدز: قربان من نمیدونم بیا برگردیم داشتیم زندگیمونو میکردیم
من: برو ببین ژاوی کجاست مرده شورت رو ببرن
رفتیم دیدیم پلیس داره ژاوی رو میبره
والدز: قربااااان
من: این سطل رنگ تو سرشون خالی کن
پویول: این قهوه ایه فکرمیکنن اسهال کردیم تو سرشون حکم سنگین میدنا تو زندان جلومون میذارن
من: کور رنگی داری: این قرمزه
پویول: خب میشه اسهال خونی
والدز: برو گمشو دیگه حالمونو بهم زدی
یدفعه انقدر بحث کردیم دیدیم ژاوی رو بردن
بعد پنالدوی بدجنس کلید انداخت بیاد تو
گفتم آوخ آوخ پلیسا اومدن
ولی دیدیم لردنالدو هست
والدز: وقتی اذیت کردن ثلتونه انگار بدر هاری بهش ساخته چه سرحاله
خارجیا فرش نیندازند برای همین صابون انداختم رو زمین
لردنالدو تا اومد پاش به صابون گیر کرد گفت نههههه
انگار صابون مثل اسکیت میبرتش یدفعه همونجور که اومد همونجور از پنجره شوت شد بیرون