به بهانه ی اصالت ؛ این روز ها که با صعود روزافزون پاریسن ژرمن و لایپزیگ حرف از اصالت می شود که با سقوط آبی های سلطنتی ، پسرفت بی انتهای شفیلد اف سی و کمرنگ شدن بیشتر نام tsv munchen 1860 مصادف است . |
۱۵ ژوئیه ۱۸۴۸ ، یک میخانه ی محلی ، جلسه ای حول محور تاسیس یک انجمن امادگی جسمانی و ژیمناستیک . نتیجه ی جلسه تاسیس این انجمن بود . اما نزدیک به یک سال بعد در زمان انقلاب ۱۸۴۸ سلطنت باواریا فعالیت باشگاه را ممنوع کرد .
و انحلال موقت تا ۱۷ می ۱۸۶۰ ادامه داشت ، این روز رسما باشگاه تاسیس شد . ۲ سال بعد و پس از ادغام با دیگر انجمن های محلی و اعطای لقب turnverein munchen و پس از آن familiar lion و در آخر tsv munchen 1860 .
لیگ bezirsksliga bayern موسوم به لیگ ناحیه باواریا از ۱۹۲۳ شروع به کار کرد اما مهم ترین دستاورد مونیخ ۱۸۶۰ در فصل ۱۹۳۰-۱۹۳۱ رقم خورد . نحوه ای برگزاری لیگ برگزاری بازی های رفت و برگشت بین ۸ تیم حاضر بود و تیم های برتر به مسابقه فینال المان جنوبی راه می یافتند اما در آن فصل چند سالی بود که قوانین لیگ تغییر یافته بود . لیگ به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده بود . برترین تیم های هر لیگ به فینال می رفتند و تیم های دوم به مسابقه ی نایب قهرمانی راه پیدا می کردند . بگذریم، در فصل مذکور و پس از یک دوئل پر هیجان و جذاب با هرتابرلین و شکست ۳-۲ و بخت قهرمانی از دست رفت اما بازی نایب قهرمانی با پیروزی همراه بود .
دو سال بعد هم دوباره شکست در برابر شالکه ۰۴ بخت قهرمانی را از شیر ها گرفت .
شکست مقابل هرتابرلین و شالکه، دو تیم موسوم به رقبای حکومتی .
لیگ ناحیه باواریا با اوج گیری نازی ها منحل شد اما تاسیس gauligen همانا و شروع کسب افتخارات باواریایی ها همانا .
شیر های آشنا سه نایب قهرمانی در ۱۹۳۴ ، ۱۹۳۸ و ۱۹۳۹ به دست آوردند تا در نهایت در سال ۱۹۴۱ قهرمان مسابقات سطح ۲ (چمپیونشیپ) شدند و یک سال بعد با غلبه بر شالکه ۰۴ قهرمان DFB-Pokal شدند . بله، این انتقام باواریاست !
سال ۱۹۶۳، همراه با مربیگری مکس مرکل، مونیخ ۱۸۶۰ با کسب چمپیونشیب اتوماتیک وار به لیگ تازه تاسیس صعود می کند ؛ بوندسلیگا .
بوندسلیگا همان جایی داستان های بزرگ رقم می خورد اما تیمی که حالا بیشتر شناخته می شود و بیشتر در اوج است بایرن مونیخ است . چه خبر از بایرن مونیخ ؟ آنها باید دو سال برای بازی در بالاترین سطح صبر می کردند .
سال بعد (۱۹۶۴) همراه با کسب DFB-Pokal بود . یک فینال جذاب با اینتراخت فرانکفورت در اشتوتگارت . کولارز نیمه اول گل می زند و نیمه ی دوم کاپیتان برونِنمایر شلیک پایانی را انجام می دهد و فرانکفورتی ها را مغلوب خود می کنند .
سال بعد : سوپرکاپ اروپا (به قولی جام در جام اروپا) ، بازی مجدد در برابر وستهام . وستهام با نسلی جدید ؛ بابی مور کاپیتان جوان، مارتین پترز و جف هارست و هر سه از تیم جوانان . درست است که مارتین پترز یکی از گل های آن فینال را زد اما جف هارست حالا بیشتر به یاد مانده است ، کسی که اولین بار در فینال جام جهانی هتریک کرد . نسل جدید وستهام مونیخ ۱۸۶۰ را مغلوب کرد .
۱۹۶۶ قهرمانی در بوندسلیگا و شکست ۳-۲ در برابر رئال مادرید در راند دومِ جام اروپا . سال بعد (مصادف با ۱۹۶۷) اما قهرمان نتوانست از عنوانش دفاع کند و تنها به نایب قهرمانی بسنده کرد .
روایت سقوط ؛ دوران پسا مرکل |
دوران جدید را باید موسوم به پسا مرکل دانست . قطع همکاری با اولین مربی خارجی که بوندسلیگا کسب کرد و پیامد های سنگین آن و فصول پر فراز و نشیب شیر ها . هفت فصل دوری از بوندسلیگا (از فصل ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۶) و سقوط و صعود های پیاپی موجب شد تا شب های مونیخ ۱۸۶۰ تیره شود و بعد هم سقوط به دسته سوم . اما نه هنوز کافی نیست ، محرومیت از مجوز بازی به دلیل مشکلات مالی شب های شیر های آشنا را تیره تر می کند ؛ تیره ترین حالت ممکن .
پس از تبعید دوازده ساله باشگاه از بوندسلیگا حالا دوباره مجوز حضور را دارند . وقت تلافی است ، وقت انتقامی دوباره . یک شیر زخمی زخم هایش را با انتقام تسکین می دهد . ورنر لورانت در همان سال وارد می شود ؛ نقش اول داستان tsv 1860 munchen . شخصیت های مکمل از راه می رسند ؛ اولاف بودن مهاجم ، هارلد سرنی وینگر ، پیتر نواک و استوویچ هم همراه آنها . کامئو های داستان هم عابدی پله و داور شوکر . بازگشت به خانه ، بازگشت به بوندسلیگا . حالا محبوبیت دوباره در جریان است ؛ احترام دوباره ، عزت دوباره . حالا دوباره شیر ها به خانه برگشتند .
روایت درگیری و تنش ؛ سقوط دوباره |
در فصل ۲۰۰۰ آنها در بوندسلیگا چهارم می شوند و جواز پلی آف لیگ قهرمانان را می گیرند اما در راند سوم از لیدز یونایتد شکست می خورند تا به جام یوفا بروند . حذف در راند سوم جام یوفا توسط پارما ، درگیری با ویلدموسر (رئیس باشگاه) و شکست ۵-۱ مقابل بایرن مونیخ . همه و همه موجب شد تا لورانت راه خود را از مونیخ بکشد . موجب شد تا دوباره یک تصمیم اشتباه ، یک اخراج بد موقع ،صعود آنها را با سقوط همراه کند . دوران تلخ پدید می آیند ؛ سقوط پشت سقوط ، شکست پشت شکست . در نهایت مشکلات مالی ویلدموسر را وادار به یک تصمیم عجیب تر می کند ، فروش ۵۰ درصد سهام آلیانتس آرنا به رقبای قدیمی ! وایلدمازر در ذهن خود می پروراند که حالا وقت تبدیل رقبای قدیمی به رفقای صمیمی است اما این طور نیست . آن تصمیم عجیب در نهایت موجب شد تا در سال ۲۰۱۸ بایرن به کل سهام آلیانتس را بخرد .
مونیخ ۱۸۶۰ روایت است . روایت شروع و پایان، روایت صعود و سقوط، روایت اوج و قعر، روایت اصالت . بله، این روایت مونیخ ۱۸۶۰ است ؛ روایت عشق و غرور، روایت ققنوس وار رسیدن به از قعر به صدر .
روایت مونیخی ها از انقلاب ۱۸۴۸ شروع می شود و همچنان ادامه دارد . در تاریک ترین روز ها، در تیره ترین شب ها . اما امید طرفدار ها به ظهور یک منجی دیگر است ، کسی مانند مکس مرکل . اما حالا تنها یک ورنر لورانت دیگر لازم است ، کسی که آنها را از باتلاق بیرون بکشد و به صدر برساند . آیا چنین کسی هست ؟ هیچکس نمی داند .