اختصاصی طرفداری | در یکی از دوره های مربیگری و آنالیز که به همت کمپانی مرجع StatsBomb برگزار شده بود، بحث مهمی درباره علت موفقیت رئال مادرید در تورنمنتی با شکل برگزاری لیگ قهرمانان اروپا طی دهه گذشته شکل گرفت.
آنجا من به این نکته اشاره کردم که یکی از مهمترین دلایل فنی در موفقیت مادرید در تورنمنتی با فرمت برگزاری لیگ قهرمانان اروپا، دو هافبک میانی با ویژگی های تونی کروس و لوکا مودریچ است. مسئلهای که پیش از این نیز بارها در رسانه طرفداری به آن پرداخته ام (اینجا). مودریچ و کروس دو هافبک میانی کمیاب و حتی نایاب در فوتبال مدرنِ این روزها هستند که میتوانند در تمامی پستها و نقشهای خط میانی بازی کنند و کیفیت قابلقبولی را نیز در تمام مناطق و نقشها از خود ارائه دهند. هافبکهایی که پیش از این، از آنها تحت عنوان «All-round midfielder» نام برده ام.
حضور هافبکهای میانی با این ویژگی و توانایی فنی، به هر تیمی در تورنمنتهای حذفی به شکلِ لیگ قهرمانان اروپا، میتوانند کمک کند و نقشی کلیدی در تک بازی ها و یا بازی =های رفت و برگشتی بیافرینند. این بازیکنان در شرایط مختلف می توانند لحظات بازی را مال خود کنند، ریتم بازی را در اختیار گیرند و لحظات انفجاری خلق کنند. مسئلهای که مثلا هافبک های متخصص که در پست و یا نقش خاصی بازی می کنند، نمیتوانند پکیج کاملی از آن را ارائه کنند. تونی کروس و لوکا مودریچ هر دو این توانایی را دارند که در مواقع لزوم به یک بازیکن در پست «Holding midfielder» (توضیح مفصل فنی) تبدیل شوند و در عین حال در هر سه نقش این پست نیز به میدان روند. آنها همچنين میتوانند یک خط جلوتر بروند، به یک هافبک میانی در نقش «Shuttler» (توضیح مفصل فنی) تبدیل شوند و در آن جا نیز کیفیت قابل قبولی از خود نشان دهند. این دو بازیکن در جلوی زمین و به عنوان تغذیهکننده نیز توانایی خوبی دارند و میتوانند کیفیت خوبی را نیز در یکسوم تهاجمی از خود ارائه دهند. بازیکنان کمی در فوتبالِ مدرنِ این روزها که کارخانه بازیکنسازیاش در حال ساختن بازیکنان متخصص است، چنین ویژگیهایی دارند.
فلورنتینو پرز طی سالیان اخیر سعی کرده تا با خریدهای پیاپی در خط میانی، جانشینان کروس و مودریچ را به طور بالقوه در تیم فراهم کند. ادواردو کاماوینگا (توضیح مفصل فنی) و اورلین شوامنی (توضیح مفصل فنی)، مهمترین بازیکنان طی سالیان اخیر بودهاند که در کنار فدریکو والورده، همواره به عنوان جانشینان مودریچ و کروس مطرح شده اند. حقیقت امر اما متفاوت است. همانطور که در یادداشتهای فنی زمان خرید این دو بازیکن اشاره کردم، هیچیک از آن ها به همراه والورده این توانایی را ندارند که به سطح مودریچ و کروس به عنوان دو اَبَر هافبک، نزدیک شوند. با این حال، فلورنتینو پرز پیرِ بازار است و بعید است که به این زودیها دست از تلاش بردارد. او در آخرین تلاش خود در تابستان امسال با مبلغی سنگین، جود بلینگام، هافبک میانی انگلیسی دورتموند را خریداری کرد؛ به این امید که او بتواند خودش را به لوکا مودریچ و تونی کروس از لحاظ تواناییهای فنی نزدیک کند. در این یادداشت به طور ویژه و مفصل توانایی های فنی بلینگام را بررسی خواهم کرد و به شما خواهم گفت که بر خلاف دو خرید قبلی، چرا بلینگام این پتانسیل را دارد که به سطح دو اَبَر هافبک فوتبال مدرن نزدیک شود.
در این یادداشت هفت داده فنی پیشرفته را طی سه بخش تعریف، مطالعه و تحلیل می کنم و با بررسی چهار هافبک میانی رئال مادرید، به شما خواهم گفت که بلینگام نسبت به دیگر هافبکهای رئال مادرید چه ویژگی های فنی متفاوتی دارد و چرا هواداران این تیم می توانند به این بازیکن امیدوار باشند. در بخش نخست سه داده فنی پیشرفته بسیار مهم را مطالعه می کنیم. داده نخست «xG» به جز ضربات پنالتی است که بارها در مورد آن توضیح دادهام (اینجا). داده دوم «xA» است. این داده فنی پیشرفته می تواند کیفیت پاسهای یک تیم یا یک بازیکن را نشان دهد؛ به این معنی که بازیکنِ پاسدهنده، همتیمی اش را در چه موقعیت مناسبی برای ضربه به سمت دروازه قرار داده است. ارزش این مقدار بین 0 و 1 است و هر چه مقدار به 1 نزدیک تر باشد، کیفیت پاس بالاتر است. «xA» به ما کمک می کند که ببینیم پاسهای یک بازیکن تا چه اندازه توانسته در جهت ایجاد موقعیت گل خطرناک به تیم کمک کند و تیم را به نقاط خطرناکتر زمین انتقال دهد. داده سوم نیز «Shot-Creating Action» است.
یک ضربه به سمت دروازه را تصور کنید که ممکن است به گل تبدیل بشود یا نشود. چه کسانی در خلق این ضربه به سمت دروازه مشارکت داشته اند؟ آمارهای آماتور همچون پاس کلیدی تنها به ما میگویند که چه بازیکنی پاس نهایی را جهت ضربه زدن ارسال کرده است. اما داده فنی پیشرفته «Shot-Creating Action» تا دو کنش قبل از ضربه به سمت دروازه را مورد بررسی قرار می دهد. به این ترتیب بازیکنی که به عنوان مثال چند بازیکن حریف را دریبل زده و پاسِ ماقبل پاس نهایی را ارسال کرده نیز در این داده فنی پیشرفته، مقدار دهی میشود. به اين ترتيب کنشهایی همچون پاس مُرده، دریبل و یا حتی گرفتن خطایی که منجر به زدن ضربه به سمت دروازه میشود نیز مورد محاسبه قرار میگیرد. به این ترتیب، بازیکنانی که تاثیر زیادی در طول بازی دارند اما در آمارهای آماتور که بسیار مورد استفاده هواداران فوتبال است و لحاظ نمیشوند، در دادههای فنی پیشرفته دارای ارزش خواهند شد.
حالا به تصویر زیر یعنی مقایسه بین چهار هافبک میانی رئال مادرید در این سه داده فنی پیشرفته دقت کنید. از حیث داده فنی پیشرفته «xG»، بلینگام با مقدار 0.25 در هر 90 دقیقه با اختلافی قابل توجه بالاتر از سه هافبک میانی دیگر رئال مادرید قرار گرفته. والورده در رده دوم است و پس از او شوامنی و کاماوینگا حضور دارند. از لحاظ داده فنی «xA» نیز والورده و بلینگام با اختلافی بسیار اندک رتبه اول و دوم را به خود اختصاص داده اند و با اختلافی بیشتر پس از آن ها کاماوینگا و شوامنی قرار گرفته اند. در نهایت نیز از لحاظ داده «Shot-Creating Action» نیز بلینگام با مقدار 4.18 در هر 90 دقیقه، در رتبه نخست است و پس از او به ترتیب کاماوینگا، والورده و شوامنی قرار گرفته اند.
تحلیل دادهها در این بخش به ما چه میگوید؟ این سه داده فنی پیشرفته را در یک دسته قرار دادم چون میتوانند کیفیت یک هافبک میانی را در جلوی دروازه به ما نشان دهد. در مجموع این سه داده می بینیم که بلینگام هافبک موثرتری در جلو دروازه نسبت به سه هافبک میانی دیگر است. او هم می تواند در موقعیت گلزنی جهت ضربه زدن به سمت دروازه به عنوان یک هافبک میانی قرار گیرد و هم میتواند در عین حال به عنوان یک تغذیهکننده در یک سوم تهاجمی، پشت باکس و درون باکس ظاهر شود. والورده نزدیکترین بازیکن از این حیث به اوست اما باز هم کیفیت فنیِ بلینگام را در جلو دروازه ندارد. کاماوینگا و شوامنی نیز که اساسا هافبکهای متفاوتی هستند و تخصصی در جلو دروازه ندارند. (باید به این نکته نیز در عین حال توجه کرد که کاماوینگا فصل گذشته در پست مدافع چپ هم به میدان رفته است)
سه داده فنی پیشرفته در بخش دوم توانایی هافبکهای میانی را از لحاظ بازی با توپ، کنترل و حمل آن نشان می دهد. اینکه یک هافبک چه درکی از توپ و فضای پیرامونش دارد، چه کنترلی می تواند روی توپ در نقاط مختلف زمین داشته باشد و تا چه اندازه کنشهایش همراه با توپ، رو به جلو است. داده نخست «Progressive Pass» است. این داده فنی پیشرفته بسیار ارزشمندی است که معرفی کامل آن مفصل است و در جزئیات نیز تعاریفش در کمپانیهای مرجع مختلف کمی متفاوت است. با این حال، به طور کلی، به پاسهایی اطلاق می شود که حداقل 5 یارد طول داشته باشد (4.57 متر) و حداقل 25 درصد از مسافت باقیمانده تا دروازه حریف را طی کند. داده دوم در این بخش «Progressive Carries» است. دادهای که مشخص میکند یک بازیکن چند بار در طول یک بازی توپ را حداقل 5 یارد (4.57 متر) رو به جلو و به سمت دروازه حریف حمل کرده است. در نظر داشته باشید که صرفا حمل توپهایی با این شرایط در نظر گرفته میشوند که در 60 درصد بالای زمین رخ داده باشند. داده سوم نیز «Progressive Passes Received» خواهد بود. دادهای که به ما نشان می دهد یک هافبک میانی، تا چه اندازه در معرض پاسهای رو به جلوی همتیمیهایش قرار گرفته و تا چه اندازه توانسته خودش را در بالای زمین به عنوان یک هدف مطرح کند.
تصویر زیر، مقایسه چهار هافبک جوان لوسبلانکوس از جنبه این سه داده فنی است. در زمینه پاسهای رو به جلو میبینیم که بلینگام با اختلاف بهترین هافبک در میان هافبکهای فصل آینده رئال مادرید محسوب میشود. پس از او به ترتیب کاماوینگا، شوامنی و والورده قرار گرفته اند. از نظر حمل توپهای موثر و رو به جلو نیز بلینگام با مقدار 3.09 در هر بازی، بهترین هافبک به حساب میآید. پس از او به ترتیب کاماوینگا، والورده و شوامنی قرار دارند. از حیث دریافت پاسهای موثر و هدف قرار داده شدن در جلوی زمین نیز والورده و بلینگام با اختلافی ناچیز در رتبه اول و دوم قرار دارند. پس از این دو بازیکن نیز به ترتیب کاماوینگا و شوامنی حضور دارند. تحلیل دادهها در این بخش نیز به ما می گوید که جود بلینگام، از لحاظ کنترل روی توپ، حمل موثر و به گردش درآوردن موثر آن، بازیکن بسیار توانایی محسوب میشود. او به خوبی میتواند با پاسهایش تیم را به جلو سوق دهد، در حمل توپهای رو به جلو و طولانی توانا است و هم در عین حال میتواند در یک سوم تهاجمی خودش را به عنوان یک هدف مطرح کند. او با اختلاف از سه هافبک میانی دیگر رئال مادرید در مجموع این توانایی های فنی، بهتر است. کاماوینگا نزدیک ترین بازیکن به اوست و والورده و شوامنی نیز اختلاف زیادی با بلینگام دارند.
در بخش سوم نیز مجموع دو داده فنی پیشرفته در حوزه تدافعی را رصد می کنیم. داده فنی پیشرفته «PAdj Interceptions» و «PAdj Tackles» که پیش از این بارها درباره آن توضیح دادهام (اینجا). به تصویر زیر دقت کنید که وضعیت چهار هافبک رئال مادرید را از حیث مجموع این دو داده فنی پیشرفته نشان می دهد. دادههای فنی که میتواند توانایی این چهار بازیکن را در پارامترهای تدافعی مشخص کند. میبینیم که در شرایطی قابل انتظار، شوامنی يک متخصص در این حوزه است و در رتبه نخست قرار گرفته. پس از او مطابق انتظار کاماوینگا حضور دارد و با اختلافی ناچیز بلینگام در رتبه سوم قرار گرفته و در نهایت با اختلاف زیاد با دیگران والورده در انتها حضور دارد. تحلیل دادهها در این بخش نیز به شما نشان می دهد که اگر شوامنی را به عنوان یک متخصص تمام عیار پارامترهای تدافعی کنار بگذاریم، بلینگام در این زمینه نیز در حد هافیکی مثل کاماوینگا میتواند عمل کند و همچنان با اختلاف از بازیکنی مثل والورده در این زمینه جلوتر است. مسئلهای که می تواند نقش مهمی در تکامل هافبک انگلیسی در رئال مادرید ایفا کند.
تحلیل مجموع داده های فنی پیشرفته در هر سه بخش بسیار کلیدی است. جود بلینگام تقریبا تمامی پارامترهای فنی که یک هافبک برای بازی در پست ها و نقش های مختلف باید داشته باشد را در خود میبیند. بازیکن انگلیسی این توانایی را دارد که همچون مودریچ و کروس هم در عقب زمین نبض بازی رئال را به عهده گیرد، هم نقطه اتصال این تیم در فازهای چهارگانه بازیسازی در نقاط مختلف زمین باشد و هم در عین حال میتواند در یک سوم تهاجمی مهاجمان تیم را تغذیه کند و حتی توانایی خوبی نیز به عنوان یک هافبک از لحاظ در موقعیت گل قرار گرفتن دارد. مسئلهای که هافبکهای زیادی در فوتبال مدرن آن را دارا نیستند. به طور مصداقی، میبینیم که سه هافبک دیگر رئال مادرید، یعنی شوامنی، کاماوینگا و والورده هر یک ضعف های فنی مشخصی در مجموع این پارامترها دارند و دقیقا به همین علت نمیتوانند گزینه مناسبی برای پر کردن خلا اَبَر هافبک هایی همچون مودریچ و کروس باشند.
در بخش انتهایی این یادداشت مفصل فنی، به طور مصداقی چند برش فنی و تاکتیکی از بازی بلینگام را در دورتموند انتخاب کرده ام که می تواند به درک بهتر تواناییهایی که از آن صحبت کردم، کمک کند. تصاویر اول از بازی دورتموند برابر گلادباخ انتخاب شده. می بینیم که مطابق تصاویر نخست، گلادباخ در یک سوم تهاجمی حریف صاحب توپ است و بلینگام نیز درون باکس خودی موقعیت تدافعیاش را جهت انجام کنش های تدافعی حفظ کرده است.
در ادامه می بینیم که پاس ارسالی بازیکنان گلادباخ لو می رود و دورتموند خیلی سریع در موقعیت طراحى یک ضد حمله قرار می گیرد. در تصاویر بعدی نقش مهم و حیاتی بلینگام را در تدارک این ضد حمله می بینیم. هافبک انگلیسی با سرعت بالا می تواند خودش را به طور موثر و در راستای هدف تیم بدون توپ حرکت دهد. توانایی فنی بسیار مهم که ما از آن در دوره های مربیگری و آنالیز تحت عنوان «Off-the-ball movement» نام می بریم. توانایی فنی که بحثهای زیادی پیرامون آن وجود دارد و بلینگام نیز توانایی خوبی در این مسئله دارد. هافبک جدید رئال مادرید در نهایت به خوبی خودش را وارد زمین حریف می کند، در معرض ارسال پاس قرار می گیرد و با موفقیت ضربه خطرناکی را از پشت باکس روانه دروازه حریف می کند. نمونه ای سر راست از توانایی های بلینگام در حرکت بدون توپ، سرعت بالا در انتقال و در نهایت زدن ضربه مستقیم به سمت دروازه حریف.
نمونه بعدی را از توانایی های تدافعی و فیزیکی بلینگام انتخاب کردهام؛ این بار در دیدار دورتموند مقابل وولفسبورگ.در تصویر نخست وولفسبورگ را حین مرحله اول بازیسازی از عقب زمین می بینیم و موقعیت بلینگام را نیز به عنوان یک هافبک میانی در حال ایجاد فشار روی حریف. در تصاویر بعد به ترتیب می بینیم که چگونه بلینگام با دنبال کردن توپ و در جریان بازی قرار گرفتن، در مرکز زمین تکل صحیح و سریعی را روی پای حریف می زند و میتواند با موفقیت منجر به بازپس گیری توپ شود. نکته بعدی در تصاویر باز هم سرعت بالای بلینگام در مرحله انتقال است که نشان از توانایی فیزیکی او دارد. هافبک انگلیسی به محض بازپس گیری توپ خیلی سریع از زمین بلند می شود، خودش را در جریان بازی و مرحله انتقال قرار میدهد و با موفقیت خودش را تبدیل به یک هدف جهت دریافت توپ در باکس حریف می کند. یک نمونه سر راست از یک هافبک تمام عیار و همه فن حریف.
مورد آخر را نیز از دیدار دورتموند مقابل فرانکفورت انتخاب کردهام که توانایی بلینگام را در امر بسیار مهم «Defensive Positioning» نشان می دهد. مفهومی مهم در فوتبال مدرن که برای یک هافبک میانی در هر پست و نقشی حائز اهمیت است. به این معنی که هافبک مورد نظر بتواند با درک درست از شرایط بازی، به محض از دست رفتن توپ و در زمانی که از پست تدافعی خود خارج شده، وظایف تدافعی اش را با موفقیت پس بگیرد. در تصویر می ینیم که دورتموند در یک سوم تهاجمی خودی در حال تدارک یک حمله است و بازیکنان زیادی در بالای زمین حضور دارند.
توپ خیلی سریع لو میرود و دورتموند در شرایطی بحرانی و در معرض دریافت یک ضد حمله خطرناک قرار میگیرد. در چنین لحظهای، وظیفه هافبک های میانی بسیار حیاتی است و آنها باید خیلی سریع تواناییهایشان را در «Defensive Positioning» نشان دهند. میبینیم که بلینگام چگونه خیلی سریع در جریان بازی قرار میگیرد و با درک درست از وظایفش، باز هم در میانه میدان می تواند تکل صحیح و سریعی را روی پای بازیکن حریف انجام دهد. دورتموند به این ترتیب در شرایطی که بازیکنان زیادی را در زمین خودی نداشت، موفق شد از دریافت یک ضد حمله خطرناک جلوگیری کند و این امر با داشتن یک هافبک میانی همه کاره محقق می شود.
جود بلینگام گرچه خرید بسیار گران قیمتی است، اما پتانسیلهای فوقالعاده زیادی دارد. مهمترین پتانسیلش، توانایی در تبدیل شدن به هافبکی همچون لوکا مودریچ و تونی کروس است؛ هافبکهایی که می توانند به هر تیمی در راستای موفقیت در تورنمنت های حذفی همچون لیگ قهرمانان اروپا کمک کنند. البته نباید فراموش کرد که بلینگام در حال حاضر صرفا یک بازیکن دارای پتانسیل است که برای نزدیک شدن به هدف مورد اشاره، نیاز به رشد، رویکرد فنی صحیح و از همه مهم تر یک سرمربی مدرن و دارای ایده فنی دارد. مورد آخر بسیار جای بحث دارد. علی الحساب روی کاغذ، او از تمامی خریدهای پیشین پرز در خط میانی، هافبک همهکارهتری محسوب می شود و رویای تکرار هافبکی همچون لوکا مودریچ و تونی کروس، می تواند در حد یک رویا باقی نماند.
*دادههای فنی پیشرفته از کمپانیهای مرجع Opta و FBref استخراج شده است.