ارژانتین شما را یاد چه میندازد؟.... مسی ، مارادونا، یا.... ولی قطعا یاد پسر باد نمیافتد
کانیجیا و مارادونا برای اولین بار در سال 1987 در شرایطی کنار هم بازی کردند که کانیجیا اولین بازی ملی خود را در یک دوستانه مقابل ایتالیا در سوئیس انجام می داد و آنها متعاقبا به دوستان بسیار نزدیکی تبدیل شد.
در دیدار این دو تیم در ناپل، ایتالیا با یکی از گل های همیشگی سالواتوره اسکیلاچی از آرژانتین پیش بود که کانیجیا با بهره گیری از اشتباه عجیب والتر زنگا موفق به زدن گل تساوی برای مدافع عنوان قهرمانی شد. آرژانتین در ضربات پنالتی موفق شد ایتالیا را مغلوب کند و این بذر نفرین شدهی شکست در ضربات پنالتی در دو تورنمنت بعدی نیز گریبان ایتالیا را گرفت. اما کانیجیا مجبور بود فینال را از روی سکوها تماشا کند.
>
داستان توتو اسکیلاچی؛ تابستانی که ایتالیا یک قهرمان سیسیلی داشت
بعضی وقتها از خودم میپرسم:”چطور اتفاق افتاد؟ واقعا برای من چنین اتفاقی افتاد؟” واقعا از خودم میپرسم، چون برای من یک چیز کاملا غیرمنتظره بود. نمیتوانستم آن را بیان کنم. ایتالیایی را خوب صحبت نمیکردم و اصلا نمیدانستم چطور باید آن را توضیح بدهم.” اگر فقط یک نگاه باشد که بشود این حرفها را […]
دریافت یک کارت زرد در مراحل ابتدایی و در ادامه تکرار این اتفاق در بازی نیمهنهایی باعث شد کانیجیا از حضور در فینال مقابل آلمان غربی محروم شود. در دیگر دیدار نیمهنهایی سرنوشت برای پل گاسکویین تکرار شد و او با چشمانی اشک بار شاهد ناکامی انگلیس در رسیدن به فینال بود، اما کانیجیا که زننده پنالتی پنجم بود، کار خود را بر خلاف بازیکنان ایتالیایی که دو پنالتی از دست داده بودند به خوبی انجام داد.
قابل درک است که غیبت اجباری او در فینال چیزی است که هنوز بعد از 28 سال آرژانتینیها را عصبانی می کند. او در آوریل 2018 به شبکه TyC Sports گفت: “من خیلی خوب بودم و اعتماد به نفس داشتم. من آلمان را حریفی راحتتر از ایتالیاییها یا برزیلیها می دیدم. آنها شرایط را برای من دشوار کردند و انگار کسی من را مجازات کرده و یا مورد هدف قرار داده بود. مطمئن بودم که آلمانی را شکست میدادیم.”
گل کانیجیا به ایتالیا، زمینه صعود آرژانتین به فینال جام جهانی 1990 را فراهم کرد.
اعتماد به نفس موجه یا غرور بیجا؟ شاید ترکیبی از هردو باشد. مطمئنا با حضور کانیجیا در ترکیب، آرژانتین شانس بیشتری برای حفظ عنوان داشت. به جز گل تساوی مرحله نیمهنهایی که قلب ایتالیا را شکست، این دو بازیکن پیش از این و در مرحله یک هشتم و با حرکت فوقالعاده مارادونا موفق به زدن گلی حیاتی مقابل برزیل شده بودند. کانیجیا بعدها در توصیف این گل گفت:” مهمترین گل دوران حرفهای من بود چون برزیل بهتر از ما بازی میکرد و چون ما رقابت دیرینهای با این تیم داشتیم.”
تا زمان گلزنی مقابل سلسائو، نام کانیجیا فقط به دلایلی متفاوت و اشتباه توجه علاقهمندان به جام جهانی را جلب کرده بود و البته به خاطر هیچکدام از این دلایل نمی توان او را سرزنش کرد. معمولا در بازی های افتتاحیه جام جهانی اتفاقی رخ نمی دهد که نماد آن تورنمنت شود، اما این دقیقا همان چیزی است که بنجامین ماسینگ با خطای خشنش روی این مهاجم آن را به اثبات رساند. تصویر تکل ماسینگ و پرتاب شدن کانیجیا، بلافاصله به یکی از تصاویر نمادین جام جهانی ایتالیا 90 بدل شد و از زمان رخ دادن این حادثه تصویر آن بارها پخش شده است.
پیش از دیدار مقابل ایتالیا، کانیجیا یک گل حساس دیگر هم زده بود و عامل پیروزی آرژانتین مقابل برزیل در دیدار مرحله یک هشتم نهایی شد.
تردیدی نیست که ماسینگ قصد آسیب زدن به کانیجیا را داشت. پیتر دیویس در کتابش، All Played Out، در این رابطه نوشت:” به نظر می رسید هدف کلی ماسینگ شکستن پای کانیجیا نیست، زیرا در واقع او پای این بازیکن را از بدنش قطع می کند.” اما این حادثه باعث شد القابی تند مانند اوباش به کامرونیها داده شود که البته لایق چنین توهینهایی نبودند و در نهایت آنها علیرغم ارائه چند نمایشه درخشان با این مسابقات وداع کردند.
اندکی قبل از رخ دادن این اتفاق هواداران در حال تماشای عملکردی از کانیجیا بودند که تماشاگران سری A به آن عادت داشتند؛ کانیجیای آماده با موهای بلوند و پریشان خود مدافعان را پشت سر میگذاشت. کانیجیا به الایخو دل وییِنتو (پسر باد) معروف بود؛ این لقب یکی از بهترین تواناییهای کانیجیا را توصیف میکرد و به او اجازه می داد از مدافعان حریف رد شده و با سرعت و همانند یک مدافع کناری در راگبی به خوبی تغییر مسیر دهد.
کانیجیا متولد هندرسون در استان بوئنوس آیرس و تقریبا 400 کیلومتری پایتخت آرژانتین بود. سرعت فراوان کانیجیا باعث شده بود او در دوی سرعت توفیق داشته باشد و به طور مرتب در مسابقات دوی 100 متر در سطح منطقهای نتایج فوقالعادهای کسب کند. او در رشتههای پرش ارتفاع، 200 متر و 400 متر نیز اغلب شرکت داشت، اما سرانجام جذابیت زمین فوتبال، شور و اشتیاق کانیجیا را متوجه خود کرد و چند ماه بعداز تولد 15 سالگی، او به آکادمی ریورپلاته پیوست.
در مدت سه سال او توانست تواناییهایش را نشان بدهد و اولین بازیاش را برای Los Millonarios (میلیونرها) انجام داد و یک سال بعد و در حالیکه تنها 19 سال سن داشت، عضوی از تیم ریورپلاته بود که با قهرمانی در لیگ، کوپا لیبرتادورس و کوپا سودامریکانا، یک سه گانه تاریخی را به دست آورد.
در سال 1988، کانیجیا از اقیانوس اطلس عبور کرد تا ماجراجویی خود را در سری A با ورونا آغاز کند. در حالی که در آن مقطع ورونا هر از چند گاهی سقوط می کرد و دوباره به سری A بازمیگشت، کانیجیا تنها سه سال پس از دوران اوسوالدو بانگولی که با هدایت جیالوبلو (لقب ورونا) به قهرمانی، یکی از به یادماندنی ترین فصول تاریخ سری A را رقم زده بود، وارد شهر رومئو و ژولیت شد.
ورونا اولین تجربه کانیجیا در فوتبال اروپا بود اما اوضاع برای او خیلی خوب پیش نرفت.
با این وجود اولین فصل حضور کانیجیا در سری A باعث ثبت خاطرات درخشان چندانی نشد. کانیجیا که دچار شکستگی پا شد، در 21 بازی تنها سه گل به ثمر رساند و ورونا در شرایطی فصل را در رتبه یازدهم به پایان رساند که نشانه هایی از احتمال سقوط در فصل بعد دیده می شد.
با این حال کانیجیا از این تیم جدا شده و مسیر خود را 70 مایل به سمت غرب و برگامو تغییر داد تا به آتالانتا بپیوندد و روبرت پیریتز، بازیکنی ملی پوش سوئدی که بعدها دوران درخشانی در اسکاتلند داشت- در مقابل از آتالانتا راهی ورونا شد.
برای بازیکنی که برای دفعاتی اندک فضای پرتب و تاب سوپرکلاسیکو را تجربه کرده بود، بازی در یک تیم شهرستانی دیگر در ایتالیا شاید یک قدم رو به عقب به نظر برسد. با این حال، حتی اگر این منحنی یادگیری با شیب تند شرایط را برای کانیجیا مشکل کرد، او اجازه نداد این موضوع به چشم بیاید.
زیر نظر امیلیانو موندونیکو، آتالانتا به سری A صعود کرده و در فصل 88-1987 به مرحله نیمه نهایی جام برندگان جام رسیده بود- آنها مجوز حضور در این رقابتها را به دلیل رسیدن به فینال کوپا ایتالیا کسب کرده بودند؛ جایی که مقابل ناپولی، قهرمانی سری A، شکست خوردند-. و در سری A هم در رتبه ششم قرار گرفته و مجوز صعود به جام یوفا را کسب کردند.
در اولین فصل حضور کانیجیا در برگامو، او در 36 بازی در تمامی رقابت ها 10 گل به ثمر رساند و در نهایت آتالانتا هفتم شده و برای سومین سال متوالی به رقابتهای اروپایی صعود کرد. بعد از ناکامی در فتح جام جهانی، کانیجیا به برگامو بازگشت و بار دیگر در تمام رقابتها 10 گل به ثمر رساند و سپس در تابستان به آرژانتین در کسب سیزدهمین قهرمانیاش در کوپا آمهریکا کمک کرد. علیرغم غیبت مارادونا، آلبی سلسته در هر چهار بازی گروهیاش پیروز شد و کانیجیا پیش از قطعی شدن صدرنشینی تیمش که تکلیف جام را مشخص می کرد، دو گل به ثمر رساند.
رفتن به آتالانتا برای کانیجیا یک عقبگرد به نظر میرسید اما او روزهایی به یادماندنی را در برگامو سپری کرد.
عملکرد او در شیلی و سومین فصل درخشان در برگامو، باعث شد مورد توجه برخی از بهترین تیم های اروپا، از جمله رئال مادرید، بارسلونا و مارسی که در آن زمان با سومدیریت برنارد تاپی ورشکست شده بد، قرار گیرد. با این حال، کانیجیا علاقه ای به دادن پاسخ مثبت به دو غول اسپانیایی نشان نداد و تصمیم به ماندن در ایتالیا گرفت و یک سفر 370 مایلی به جنوب غربی در بزرگراه A1 که او را به رم می برد را آغاز کرد.
اگر آتالانتا تیمی بود که خواهان نزدیک شدن به قدرتهای بزرگ ایتالیا بود، به نظر می رسید که رم آماده شناساندن خود به عنوان یک قدرت مهم در بین تیم های بزرگ A سری شده بود. در دو فصل قبل از ورود کانیجیا ، جالوروسی کوپا ایتالیا را فتح کرده بود، در فینال جام یوفا و سوپرکاپ ایتالیا مغلوب شده، به مرحله یک چهارم نهایی جام برندگان جام رسیده و در رده پنجم لیگ قرار گرفته بود.
اگر کانیجیا احساس می کرد که رم اولین تیمی پس از پوشیدن لباس ریورپاته است که او می تواند در آن برای فتح جام رقابت کند، رم نیز حس می کرد این ستاره آرژانتینی می تواند کاتالیزوری باشد که آنها را آماده جهش نهایی و چالش را برای فتح اسکودتو کند.
حتی بدون رودی فولر که شهر ابدی را به مقصد مارسی ترک کرده بود، وویادین بوسکوف، سرمربی جدید رم، می توانست روی بازیکنانی چون توماس هاسلر، قهرمان جام جهانی 1990، سینیشا میهایلوویچ، برنده سابق جام باشگاههای اروپا و امثال جوزپه جانینی- شاهزاده باشگاه رم- روجریو ریزیتلی و آلدایر، مدافع ملی پوش برزیلی، حساب باز کند.
با این حال، نیم فصل اول دشوار و کسب 15 امتیاز در 17 بازی، در عصری که هنوز هم در فوتبال هر پیروزی دو امتیاز داشت، جاهطلبیهای بزرگ رم را از بین برد و شرایط برای مهاجم آرژانتینی آنها بدتر شد. کانیجیا مردی بود که زندگی را مانند دریبل زدن مدافعان با سرعت صد مایل در ساعت پشت سر می گذاشت. شیوه زندگیاش که شبیه یک ستاره راک بود- و همانطور که برخی اظهار داشتند، دوستی نزدیک او با مارادونا- باعث شد او از مسیری که فوتبالیستهای حرفهای باید در آن قدم بگذارند دست کشیده و به دنیای مواد غیرقانونی روی آورد.
در تاریخ 21 مارس، پس از تساوی 1-1 مقابل ناپولی اثری از کوکائین در نمونه ادرار کانیجیا پیدا شد- طعنهآمیز اینکه مقابل تیمی این اتفاق رخ داد که دو سال قبل مارادونا را به دلیل همین مشکل از دست داده بود- و پس از یک ماه تحقیقات، کانیجیا توسط کمیته انضباطی سری A برای 13 ماه محروم شد.
در حالی که امروزه ورزشکارانی که مرتکب عملی خلاف قانون می شوند، تقریبا به طور معمول شانس دوبارهای پیدا می کنند، فوتبال ایتالیا در سال 1993 چشم انداز کاملا متفاوتی داشت و غیبت 12 ماهه اجباری کانیجیا به منزله پایان دوران حضور او در رم بود.
پس از یک فصل خوب در پرتغال با بنفیکا، کانیجیا به بوئنوس آیرس بازگشت و این بار او رنگ آبی و طلایی را برگزیده و با مارادونا به بوکاجونیورز پیوست. با وجود نفرت شدید بین بوکا و ریور، برای بازیکنان غیر معمول نیست که برای هر دو باشگاه بازی کنند و حمایت هواداران در بومبونرا به سرعت باعث درخشش کانیجیا شده و او در اولین فصل خود با این باشگاه در 29 بازی لیگ 12 گل به ثمر رساند.
بعد از روزهای خاطرهانگیز جام جهانی 1990، کانیجیا بار دیگر در بوکا جونیورز با مارادونا همبازی شد.
با این وجود در بوکا نیز مانند باشگاه دیگری که مارادونا تا آن زمان برایشان بازی کرده بود، داستان اصلی حول محور او بود. پس از دوران زودگذر در سویا و نیوولز اولدبویز، “ال پیبه دِ اورو” (- پسرک طلایی) برای پاک کردن نامش که پس از محرز شدن دوپینگ در جام جهانی 1994 لکه دار شده بود، راهی بوکاجونیورز شده بود.
کانیجیا و مارادونا نمادها و نشانهای از آغاز دوره مائوریسیو ماکری در هر گوشه ای از بوئنوس آیرس دیده میشدند. متاسفانه در دوران رئیس تازه منصوب شده بوکاجونیورز عنوانی به دست نیامد. در نیمه اول دهه 1990، بوکا با فتح آپرتورا در سال 1992 و کسب سه جام، به 11 سال انتظار برای رسیدن به عنوان قهرمانی لیگ پایان داد. اما آنها در تنها فصل حضور کارلوس بیلاردو و داشتن تیمی پرستاره با حضور بازیکنانی مانند خوان سباستین ورون و کیلی گونزالس و همچنین کانیجیا و مارادونا، در نهایت یازدهم شدند.
مارادونا در اولین فصل بازگشت به بوکا 24 بازی انجام داد، اما در دو فصل بعدی تنها شش بار به میدان رفت؛ در مقطعی که دوران حرفهای درخشان او دچار خود تخریبی شده بود. اما کانیجیا پیش از ترک آرژانتین برای بار دوم در سال 1999، تقریبا در پنجاه بازی از رقابتهای لیگ به میدان رفته بود.
همانطور که بیش از یک دهه پیش از آن اتفاق افتاده بود، (پسر باد) دوباره به سمت ایتالیا رهسپار شد. برگامو، شهری که کانیجیا در آن قطعا به به اوج دوران حرفه ای خود رسیده بود، او را با آغوش باز پذیرفت اما دومین دوران حضور او در لومباردی، متفاوت از داستانهای پریانی بود که هواداران آتالانتا به آن امیدوار بودند. تنها یک گل در 17 بازی سری B به زودی کانیجیا و باشگاه را متقاعد کرد که بهترین راه جدایی است و این تصمیم قطعا میراث ستاره آرژانتین را خدشهدار نکرد. کانیجیا در این رابطه گفت: “برگامو و مردم آن همیشه یک خاطره فوقالعاده هستند.”
او در ادامه گفت: “از لحظه ورود تا دقیقا زمان جدایی، من همیشه خودم را در کنار این باشگاه، همتیمیهایم و تمام محیط اطرافم، در خانه میدیدم. هواداران فوقالعاده بودند و من فکر میکنم بهترین سالهای فعالیتم را در برگامو تجربه کردهام. من همیشه از بازگشت به این تیم خوشحال می شوم. اگرچه از نظر حرفهای انتقال من در سال 1999 به آتالانتا در سری B تصمیم صحیحی نبود و من از آن دوره لذت نبردم، اما خوشحال شدم که به برگامو بازگشتم و من این کار را دوباره برای هواداران تکرار خواهم کرد.”
کانیجیا به شکلی غیرمنتظره در فهرست آرژانتین برای جام جهانی 2002 قرار گرفت اما در این رقابتها به میدان نرفت.
اگرچه آتالانتا در پایان آن فصل دوباره راهی سری A شد، اما نه باشگاه و نه کانیجیا از تصمیم جدایی پشیمان نشدند. ستاره آرژانتینی سپس به اسکاتلند نقل مکان کرده و به طور غیر منتظرهای در اولین فصل حضورش در این کشور در 21 بازی هفت گل برای داندی به ثمر رساند.
دیک ادووکات، سرمربی رنجرز، به اندازه کافی بازی های کانیجیا در داندی را دیده بود تا متقاعد شود که این بازیکن 35 ساله هنوز هم می تواند برای یک باشگاه بزرگ بازی کند و به همین دلیل او را در تابستان 2001 به خدمت گرفت. کانیجیا در اولین فصلش در ایبراکس موفق به فتح دو جام داخلی شد و پس از آن او به شکل شگفتانگیزی از سوی تیم ملی آرژانتین برای حضور در جام جهانی کره و ژاپن دعوت شد. البته کانیجیا یک دقیقه هم بازی نکرد و آرژانتین در مرحله گروهی حذف شد.
در دومین فصل حضور در گلاسکو، کانیجیا یک قهرمانی دیگر در لیگ به دست آورد که تنها دومین عنوان قهرمانیاش در لیگ در کل دوران حرفهایاش بود؛ و پس از آن یک دوره حضور در قطر و بازی در تیم نیمه حرفهای ومبلی افسی، آخرین فصل زندگی هیجانانگیز بازیکنی بود که همیشه پایش روی گاز بود؛ دقیقا به همان شکلی که پسر باد دوست داشت.
|