میگویند شما از همیشه وقتی قوی ترید که چیزی برای از دست دادن نداشته باشید... به مشابه مارکو دیروز در شرایطی برابر ماینتس متوقف شدند که با قهرمانی فقط یک گل فاصله داشتند...
برای زنبورها هیچ چیز شادی اور تر از قهرمانی نبود اما این طلسم انگار شکسته نمیشود ادین ترزیچ نیز ان قدیسی نبود که دورتموند به دنبالش میگشت حداقل تا این لحظه که من دارم این مطلب را تایپ میکنم.
به این ترتیب کاپیتان کهنهکار باشگاه دورتموند باز هم دستش از کاپ قهرمانی بوندسلیگا کوتاه ماند تا او هنوز هم در حسرت قهرمانی در این مسابقات باشد.
اسطوره وفادار زنبورها پس از سوت پایان این بازی، نتوانست احساسات خود را کنترل کند و تصاویری غم انگیز را برای هواداران این باشگاه رقم زد.
میگویند: مردی همسر و سه فرزندش را ترک کرد و در پی روزی خود و خانواده اش راهی سرزمینی دور شد. فرزندانش او را از صمیم قلب دوست داشتند و به او احترام می گذاشتند. مدتی بعد، پدر نامه ی اولش را به آن ها فرستاد. بچه ها آن را باز نکردند تا آنچه در آن بود بخوانند، بلکه یکی یکی آن را در دست گرفته و بوسیدند و گفتند: این نامه از طرف عزیزترین کس ماست.
سپس بدون این که پاکت را باز کنند، آن را در کیسهی مخملی قرار دادند . هر چند وقت یکبار نامه را از کیسه درآورده و غبار رویش را پاک کرده و دوباره در کیسه میگذاشتند. و با هر نامه ای که پدرشان می فرستاد همین کار را می کردند. سال ها گذشت.
پدر بازگشت، ولی به جز یکی از پسرانش کسی باقی نمانده بود، از او پرسید: مادرت کجاست ؟ پسر گفت: سخت بیمار شد و چون پولی برای درمانش نداشتیم، حالش وخیم تر شد و مرد. پدر گفت: چرا؟ مگر نامه ی اولم را باز نکردید؟ برایتان در پاکت نامه پول زیادی فرستاده بودم! پسر گفت: نه.
پدر پرسید: برادرت کجاست؟ پسر گفت: بعد از فوت مادر کسی نبود که او را نصیحت کند، او هم با دوست های ناباب آشنا شد و با آنان رفت. پدر تعجب کرد و گفت: چرا؟ مگر نامه ای را که در آن از او خواستم از دوستان ناباب دوری گزیند ، نخواندید؟ پسر گفت: نه … مرد گفت: خواهرت کجاست؟ پسر گفت: با همان پسری که مدت ها خواستگارش بود ازدواج کرد الآن هم در زندگی با او بدبخت است.......
قصه مالکین دورتموند هم همین است به احساسات هواداران توجه نمیکندد و بعد میگویند چرا...
قطعا حق مارکو رویس این کاپیتان دوست داشتنی زنبورها حداقل یک قهرمانی بوده... اما ...اما ما منکر این نمیشویم که آن شکوه شکسته شده و آن قدیسی که دورتموند هر فصل به دنبالش است تا دورتموند دوباره انگیزه نگیرد نمیتواند کاری کند مثل ادی ها و نیوکاسلی ها.... اما در هر شرایطی من یکی یک چیز را مطمعنم وآن این است که مارکو تنها نیست حداقل یکی از دلایل ماندن او در جمع زنبورها دیدن این هواداران است.
شاید شما هم فکر کنید این تصویر بعد قهرمانی گرفته شده.. اما نه این تصویر دیوار زردیست که دیروز ترک برداشت... اما فرو نریخت اما برای زنبورها هیچ وقت چیزی فرق نمیکند. همان عشق...وفاداری...و همان تعصب..