الکساندر آلخین بزرگ، چهارمین قهرمان شطرنج جهان زمانی گفت: برای من شطرنج یک بازی نیست، بلکه هنر است.
آلخین بازیکنی برجسته، تأثیرگذار، فعال، سرسخت، تخیلی و سرگرم کننده بود، نزدیک به زمان ما، شاید حتی مبدع بازی مدرن... او در بسیاری از گشایشها سهم بزرگی داشت... او که مدام برای ابتکارعمل تلاش می کرد، دوست داشت مکان یابی کند. مهره هایش را در موقعیتی پویاتر قرار دهد... او خوزه رائول کاپابلانکا را شکست داد که شطرنج تمرین کرده بود و آن را آسان کرد... شکست دادن او از نظر مردم تقریباً یک کار غیرممکن بود، اما آلخین این کار را در مسابقات قهرمانی حماسی جهان در سال 1927 انجام داد. در این مسابقه، در موقعیت های فنی و همچنین در موقعیت های پیچیده از دشمن کوبایی خود پیشی گرفت...
شوروی رابطه پیچیده ای با آلخین داشت، اما در نهایت در دهه 1950 او را در آغوش گرفت. آنها مجموعههایی از بازیهای او را منتشر کردند و اولین تورنمنت یادبود آلخین را در سال 1956 در مسکو ترتیب دادند که برنده آن میخائیل بوتوینیک و واسیلی اسمیسلوف بودند. آلخین الهام بخش بسیاری از نسل ها شد. کاسپاروف، آرونیان و تعداد بیشماری دیگر تحت تاثیر بازی های او بودند. مادر پیتر سویدلر شطرنج بازی نمیکرد، اما به جای اینکه برای پسرش لالایی بخواند، برای او از روی کتابهای بازیهای آلخین میخواند و او را تماشا میکرد تا شش بار قهرمان روسیه و یکی از بهترین بازیکنان جهان شود. البته شیوه بازی آلخین مورد تایید همه بازیکنان نبود. بابی فیشر تقریباً 50 سال پیش در دنیای شطرنج فرانک برادی نوشت: «سبک او برای خودش کارساز بود، اما به ندرت میتوانست برای دیگران کار کند. تصورات او غولپیکر، پر از ایدههای ظالمانه و بیسابقه بود.» فیشر کاملاً قادر به ایجاد ترکیب های درخشان و حملات غافلگیرکننده بود، اما او ترجیح می داد "حرکات خوب" را انجام دهد، حرکات بسیار خوب.
به جای ضربه مغزی، شطرنج بازان پس از یک باخت وحشتناک دچار تحقیر می شوند. این به بدن شما آسیب نمی رساند، بلکه به مغز شما آسیب می رساند. آنها شروع به زیر سوال بردن اعتماد به نفس خود می کنند و در شایستگی کاری که انجام می دهند شک می کنند. اما در نهایت خودشان را جمع می کنند و به صفحه شطرنج باز می گردند. و برخی از آنها ممکن است سخنان آلخین را به خاطر بیاورند: "من شطرنج را یک هنر می دانم و تمام مسئولیت هایی را که هنر بر دوش علاقه مندانش می گذارد را می پذیرم."
نمونه ای از نبوغ آلخین در شطرنج:
افیم بوگولیوبوف (سفید) در برابر الکساندر آلخین(سیاه) 1922
سیاه هر دو رخ خود را قربانی کرد تا پیاده خود را در مربع c2 به وزیر ارتقا دهد. ممکن است این تصمیم غیرعاقلانه به نظر برسد، اما آلخین همه آن را محاسبه کرده بود - این یک برد برای او بود.
سیاه تمام مهره های اصلی را مبادله می کند تا وارد یک بازی پایانی برنده شود، زیرا سفید نمی تواند هیچ ترفندی را در این موقعیت انجام دهد. نقشه برنده آلخین در اینجا این است که به Kf5 برود، پیاده d را تحت فشار قرار دهد تا حواس شاه سفید را پرت کند، پیاده f4 و یکی را در h5 بگیرد، سپس دو پیاده در مقابل یک پادشاه تنها یک برد آسان خواهد بود.
آلخین تاکتیکسین درخشانی بود که در تمام زمینه های بازی عالی بود. او بهترین های جهان را در دوران طلایی شطرنج شکست داد و همچنین به عنوان پیشرو مدرسه شطرنج شوروی بود که کمابیش رسما با بوتوینیک شروع شد. گری کاسپاروف یک بار اشاره کرد که چگونه «پالایش ایده های او [آلخین] را تحسین می کنم، و من تا آنجا که ممکن است سعی کردم از سبک حمله خشمگین او با فداکاری های ناگهانی و رعد آسای آن تقلید کنم.»
آلخین و نازیها
از میان صدها شخصیت جذابی که شطرنج تولید کرده است، الکساندر آلخین روسی-فرانسوی ممکن است بیشترین احساس تحسین و انزجار را به طور همزمان ایجاد کند. آرتور لارو، رماننویس فرانسوی، که بهخاطر دست داشتن در مخالفت با ولادیمیر پوتین از روسیه اخراج شد، در «آلخین مورب» هفت سال آخر زندگینامهای متشنج را بازسازی میکند که برای چندین فیلم ارائه میشود. و بر برخی مقالات منزجر کننده ضد یهودی نوشته شده توسط تنها قهرمان مرده جهان که این عنوان را در اختیار دارد، تأکید می کند.
آلخین زمانی که جنگ جهانی اول او را در مسابقات مانهایم در سال 1914 غافلگیر کرد، بیش از یک ماه در آلمان زندانی بود. خانواده او که یک اشرافی بودند، پس از انقلاب بلشویکی به دام انقلابیون افتادند. و او دوباره در اودسا زندانی شد و به اعدام محکوم شد، اما به دلیل شهرت زیادش به عنوان یک شطرنجباز، مورد عفو قرار گرفت. او سپس توانست اتحاد جماهیر شوروی را ترک کند زیرا با یک روزنامهنگار سوئیسی ازدواج کرده بود که وقتی به پاریس رسید او را رها کرد.
رمان لارو از سال 1939 اتفاق میافتد، زمانی که آلخین از سفری به بوینوس آیرس بازمیگردد و در فرانسه تحت اشغال نازیها ساکن میشود، که او را تحت فشار قرار میدهد تا مقالههای ضدیهودی بنویسد. دو جنبه از این داستان سالها مورد بحث بوده است: آیا او واقعاً آنها را نوشته است یا خیر. و اگر چنین بود، اگر بین نوشتن آنها یا مرگ انتخابی داشت یا باید انتخاب می کرد. لارو صریح می گوید: «شکی نیست که او آنها را نوشته است، اگرچه شطرنج بازان این نظریه را ترجیح می دهند که او انتخابی نداشته یا اینکه آنها توسط دیگران نوشته شده اند. درست است که او در یک کشور اشغال شده بود. و این تاریخ را فاتحان می نویسند. اما او یک اشراف زاده روسی با سنت دیرینه یهودستیزی بود. به عبارت دیگر او مرد زمان خود و منشأ جغرافیایی خود است. در آن زمان، یهودستیزی یک عقیده نسبتاً گسترده بود.»
مرگ آلخین
آلخین در سال های قبل از مرگش در اسپانیا و پرتغال زندگی می کرد و در مسابقات آلمان نازی یا کشورهای تحت اشغال آلمان شرکت می کرد. او همچنین به عنوان نویسنده تعدادی مقاله علیه شطرنج بازان یهودی، که در مطبوعات نازی ظاهر شد، ذکر شده است. او پس از جنگ، نویسنده این مقالات را انکار کرد. آلخین در این سالها، یعنی اوایل دهه چهل، از سیروز کبد، اثنی عشر و اسکلروز عروق رنج میبرد. او درآمد مناسبی نداشت و از درآمد ناچیزی که با شطرنج به دست می آورد زندگی می کرد. او همچنین به شدت افسرده بود. در ژوئیه 1944 آلخین به روزنامهنگار و شطرنجباز خوان فرناندز روآ نوشت: "بهترین بخش زندگی من بین دو جنگ جهانی که اروپا را ویران کرده است از دنیا رفته است. هر دو جنگ مرا ویران کردند، با این تفاوت: در پایان جنگ اول من 26 ساله بودم، با اشتیاق بی حد و حصری که دیگر ندارم، اگر زمانی خاطراتم را بنویسم - که بسیار ممکن است - مردم متوجه می شوند که شطرنج یک عامل کوچک در زندگی من بوده است. این فرصت را به من داد تا جاه طلبی را بیشتر می کند و در عین حال مرا به بیهودگی این جاه طلبی متقاعد می کند. "
آلخین در هتلی در استوریل پرتغال بود. او در صبح روز 24 مارس در اتاقش مرده پیدا شد. تاریخ مرگ او معمولاً 25 مارس ذکر می شود، و این ممکن است نتیجه این باشد که فرض کنیم او در غروب قبل مرده است. تاریخ روی قبر او 25 مارس را یادداشت می کند. علت مرگ او یا خفگی او در یک تکه گوشت یا سکته قلبی بود، اگرچه شرایط دقیق تا به امروز مورد بحث است. دکتر آنتونیو فریرا، دکتری که گواهی رسمی مرگ را نوشت، بعدها مرگ آلخین بر اثر خفگی یا حتی حمله قلبی را رد کرد. دکتر به دوستانش گفت که آلخین در واقع به ضرب گلوله کشته شده است. دکتر گفت که دولت پرتغال او را تحت فشار قرار داده است تا گواهی فوت را تکمیل کند تا نشان دهد آلخین بر اثر حمله قلبی مرده و به قتل نرسیده است تا از جنجال جلوگیری شود. گمانه زنی هایی وجود دارد که آلخین توسط یک جوخه مرگ مخفی مقاومت فرانسه که شهروندان فرانسوی را که با نازی های آلمان همکاری می کردند، هدف قرار داده است. در سال 1956 نسخه های خطی 6 مقاله نازی در وسایل شخصی گریس ویشارد ظاهر شد. همه آنها به خط الکساندر آلخین بود.
عکسی که پلیس منتشر کرد، آلخین مرده را نشان می دهد که در اتاق هتلش پیدا شده است.
بر اساس منابع معتبر (از جمله اسپاسکی، که با یک زن فرانسوی که در خدمات دیپلماتیک کار می کرد ازدواج کرده است) مقاومت فرانسه پس از جنگ جهانی دوم یک "جوخه مرگ" فوق سری ایجاد کرد تا به طور مناسب با آن افراد روی یک لباس سیاه "برخورد" کند. فهرستی که زمانی که فرانسه تحت تسلط آلمان قرار گرفت، با نازیهای آلمانی همکاری میکردند. ظاهراً لیست کمتر از 200 هزار نام نبود! مکاتبات آلخین، اندکی قبل از مرگ نابهنگام او، اشاره کرد که او احساس می کند تحت تعقیب است! حروف اول الکساندر آلخین AA بود، بنابراین او را در صدر لیست قرار می داد! آلخین ظرف یکی دو روز پس از رأی گیری فدراسیون شطرنج بریتانیا برای برگزاری مسابقه بوتوینیک-آلخین مرد... بنابراین، اگر قاتلی وجود داشت، باید به سرعت حرکت می کرد، زیرا آلخین قصد داشت به انگلیس برود!
سخن آخر
آلخین مرد پیچیده ای بود که همیشه خود را در سمت راست تاریخ نمی دید. اما نبوغ او در شطرنج غیرقابل انکار است، صرف نظر از اینکه او با چشم بسته یا رو در رو بازی می کرد. آلخین همیشه به عنوان یکی از خارقالعادهترین ذهنهای بازی در خاطره خواهد ماند.