جنگ روسیه و ترکیه 1877–1878 (به ترکی: 93 Harbi، روشن. «جنگ '93'، نامگذاری شده برای سال 1293 در تقویم اسلامی؛ روسی: Русско-турецкая война، رومی: Russko-turetskaya voyna، "روسی" -جنگ ترکیه") درگیری بین امپراتوری عثمانی و ائتلافی به رهبری امپراتوری روسیه و شامل بلغارستان، رومانی، صربستان و مونته نگرو بود.[21] این جنگ که در بالکان و قفقاز جنگید، از ناسیونالیسم بالکان در قرن نوزدهم سرچشمه گرفت. عوامل دیگر شامل اهداف روسیه برای بازیابی تلفات ارضی متحمل شده در طول جنگ کریمه 1853-1856، استقرار مجدد خود در دریای سیاه و حمایت از جنبش سیاسی در تلاش برای آزادسازی کشورهای بالکان از امپراتوری عثمانی بود.
ائتلاف به رهبری روسیه در جنگ پیروز شد و عثمانیها را تا دروازههای قسطنطنیه به عقب راند و منجر به مداخله قدرتهای بزرگ اروپای غربی شد. در نتیجه روسیه موفق شد استان هایی در قفقاز یعنی قارص و باطوم را مدعی شود و منطقه بودجک را نیز ضمیمه خود کند. پادشاهی های رومانی، صربستان و مونته نگرو که هر کدام از سال ها حق حاکمیت داشتند، رسماً استقلال خود را از امپراتوری عثمانی اعلام کردند. پس از تقریباً پنج قرن تسلط عثمانی (1396-1878)، شاهزاده بلغارستان با حمایت و مداخله نظامی روسیه به عنوان یک کشور خودمختار بلغارستان ظهور کرد.
طرفین درگیر
امپراطوری عثمانی
مصر
داوطلبان لهستانی
داوطلبان چرکس |
امپراتوری روسیه
گارد فنلاند
پادشاهی رومانی
شاهزاده صربستان
شاهزاده مونته نگرو
لژیون بلغارستان |
فرماندگاه و رهبران
امپراتوری عثمانی عبدالحمید دوم
امپراتوری عثمانی ابراهیم اجم پاشا
امپراتوری عثمانی احمد حمدی پاشا
امپراتوری عثمانی کورت اسماعیل پاشا
امپراتوری عثمانی احمد پاشا
امپراتوری عثمانی عثمان پاشا
امپراتوری عثمانی محمد شاکر پاشا
امپراتوری عثمانی سلیمان پاشا
امپراتوری عثمانی حسن هوسنو پاشا
امپراتوری عثمانی حسین پاشا
امپراتوری عثمانی هوبارت پاشا
امپراتوری عثمانی محمد پاشا
امپراتوری عثمانی عبدالکریم پاشا
امپراتوری عثمانی احمد ایوب پاشا
امپراتوری عثمانی دلی فواد پاشا
امپراتوری عثمانی محمدرضا پاشا
امپراتوری عثمانی چرکز گیراندوک بیگ
امپراتوری عثمانی جوزف جاگمین |
امپراتوری روسیه الکساندر دوم
امپراتوری روسیه GD. نیکلاس نیکولایویچ
امپراتوری روسیه GD. مایکل نیکولایویچ
امپراتوری روسیه دیمیتری میلیوتین
امپراتوری روسیه ایوسف گورکو
امپراتوری روسیه میخائیل لوریس ملیکوف
امپراتوری روسیه گریگول دادیانی
امپراتوری روسیه الکساندر الکساندرویچ
امپراتوری روسیه پیوتر وانوفسکی
امپراتوری روسیه میخائیل دراگومیروف
امپراتوری روسیه میخائیل اسکوبلف
امپراتوری روسیه ایوان لازارف
امپراتوری روسیه ادوارد توتلبن
امپراتوری روسیه نیکولای استولتوف
پادشاهی رومانی کارول اول
صربستان میلان I
صربستان کوستا پروتیچ
نیکلاس اول |
قدرت طرفین
امپراطوری عثمانی:
اولیه: 70000 در قفقاز
مجموع: 281000 |
امپراتوری روسیه:
اولیه: 185000 در ارتش دانوب، 75000 در ارتش قفقاز
مجموع: 260000 نفر در چهار سپاه |
تلفات طرفین
30000 کشته
60000 تا 90000 [17] بر اثر زخم ها و بیماری ها جان باختند
~110000 دستگیر شده |
امپراتوری روسیه
15567 تا 30000 کشته
81166 نفر بر اثر بیماری جان خود را از دست دادند
56652 مجروح
1713 نفر بر اثر جراحات جان باختند
رومانی
4302 کشته و مفقود
3316 مجروح
19904 بیمار
بلغارستان
2456 کشته و زخمی
چندین هزار مرگ نظامی (بیشتر بیماری)
صربستان و مونته نگرو
2400 کشته و زخمی |
درگیری پیش از تاریخ
رفتار با مسیحیان در امپراتوری عثمانی
ماده 9 معاهده صلح پاریس در سال 1856 که در پایان جنگ کریمه منعقد شد، امپراتوری عثمانی را موظف کرد که به مسیحیان حقوق مساوی با مسلمانان اعطا کند. قبل از امضای این معاهده، دولت عثمانی فرمانی به نام «فرمان گلهانه» صادر کرد که اصل تساوی مسلمانان و غیرمسلمانان را اعلام می کرد[22] و اصلاحات خاصی را برای این منظور انجام داد. مثلاً مالیات جزیه لغو شد و به غیر مسلمانان اجازه داده شد که به ارتش بپیوندند.
بحران در لبنان، 1860
نوشتار اصلی: جنگ داخلی 1860 کوه لبنان
در سال 1858، دهقانان مارونی شمال لبنان، با تحریک روحانیون خود، علیه اربابان فئودال عمدتاً دروزی خود قیام کردند و یک جمهوری دهقانی تأسیس کردند. در جنوب لبنان، جایی که دهقانان مارونی و دروزی هر دو زیر نظر حاکمان دروزی کار میکردند، دهقانان دروزی در کنار هم مذهبیهای خود و علیه مارونیها قرار گرفتند و درگیری را به جنگ داخلی تبدیل کردند. با وجود اینکه هر دو طرف آسیب دیدند، حدود 10000 مارونی به دست دروزها قتل عام شدند.
در 27 می 1860، گروهی از مارونی ها به روستای دروزی ها یورش بردند. در پایان، بین 7000 تا 12000 نفر از همه ادیان [نیازمند منبع] کشته شدند و بیش از 300 روستا، 500 کلیسا، 40 صومعه و 30 مدرسه ویران شدند. حملات مسیحیان به مسلمانان در بیروت، جمعیت مسلمان دمشق را برانگیخت تا به اقلیت مسیحی حمله کنند و بین 5000 تا 25000 نفر از آنها کشته شدند، از جمله کنسول های آمریکا و هلند، و به این رویداد جنبه بین المللی داد
محمد فواد پاشا، وزیر امور خارجه عثمانی، از ترس مداخله اروپا، به سوریه اعزام شد و بلافاصله تلاش کرد تا هر چه سریعتر درگیری را حل کند. محمد به دنبال اغتشاشگران از هر طرف، از جمله فرماندار و دیگر مقامات، رفت و اعدام کرد. نظم به زودی برقرار شد و مقدمات دادن خودمختاری جدید به لبنان فراهم شد. این تلاشها در نهایت برای جلوگیری از مداخله اروپا کافی نبود، با این حال، فرانسه ناوگانی را در سپتامبر 1860 مستقر کرد. از ترس اینکه مداخله یکجانبه باعث افزایش نفوذ فرانسه در منطقه به قیمت آنها شود، انگلیسیها به اکسپدیشن فرانسه پیوستند.در مواجهه با فشار بیشتر اروپا، سلطان با منصوب کردن یک فرماندار مسیحی در لبنان موافقت کرد که نامزدی او باید توسط سلطان ارائه میشد و قدرتهای اروپایی تأیید میکردند.
شورش در کرت، 1866-1869
صومعه مونی آرکادیو
شورش کرت، که در سال 1866 آغاز شد، ناشی از شکست امپراتوری عثمانی در اعمال اصلاحات برای بهبود زندگی مردم و تمایل کرتی ها به انوسیس - اتحاد با یونان بود.[27] شورشیان بر تمام جزیره تسلط یافتند، به جز پنج شهر مستحکم که مسلمانان در آن پناه گرفتند. مطبوعات یونانی مدعی شدند که مسلمانان یونانیان را قتل عام کردند و این کلمه در سراسر اروپا پخش شد. هزاران داوطلب یونانی بسیج و به جزیره فرستاده شدند.
محاصره صومعه ارکادی شهرت خاصی پیدا کرد. در نوامبر 1866، حدود 250 جنگجوی یونانی کرت و حدود 600 زن و کودک توسط حدود 23000 مسلمان عمدتاً کرت با کمک سربازان عثمانی محاصره شدند و این امر به طور گسترده در اروپا شناخته شد. پس از یک نبرد خونین با تعداد زیادی تلفات از هر دو طرف، یونانیان کرت سرانجام با تمام شدن مهمات خود تسلیم شدند اما در هنگام تسلیم کشته شدند.
در اوایل سال 1869، قیام سرکوب شد، اما پورت برخی امتیازات را ارائه کرد، که خود حاکمیت جزیره را معرفی کرد و حقوق مسیحیان را در جزیره افزایش داد. اگرچه بحران کرت تقریباً از هر رویارویی دیپلماتیک دیگر قرن برای عثمانیها بهتر به پایان رسید، قیام، و به ویژه خشونتی که با آن سرکوب شد، منجر به توجه بیشتر عمومی در اروپا به سرکوب مسیحیان در امپراتوری عثمانی شد.
به همان اندازه که مردم انگلستان می توانند به امور ترکیه توجه کنند... به اندازه ای بود که هر از چند گاهی این تصور مبهم اما ثابت و عمومی ایجاد می شد که سلاطین به این "مهم" عمل نمی کنند. وعده هایی که به اروپا داده بودند. این که شرارت های دولت ترکیه غیرقابل نابودی است. و اینکه هر زمان ممکن است بحران دیگری رخ دهد که بر «استقلال» امپراتوری عثمانی تأثیر بگذارد، امکان پذیرفتن مجدد حمایتی که در جنگ کریمه از آن داشتیم، کاملاً غیرممکن خواهد بود.
بحران بالکان 1875-1876
در سال 1875 مجموعه ای از رویدادهای بالکان، اروپا را در آستانه جنگ قرار داد. وضعیت اداره عثمانی در بالکان در طول قرن نوزدهم به وخامت ادامه داد و دولت مرکزی گهگاه کنترل خود را بر کل استان ها از دست داد. اصلاحات تحمیل شده توسط قدرت های اروپایی کمک چندانی به بهبود شرایط جمعیت مسیحی نکرد و در عین حال توانست بخش قابل توجهی از جمعیت مسلمان را ناراضی کند. بوسنی و هرزگوین دست کم دو موج شورش توسط جمعیت مسلمان محلی را متحمل شد که آخرین آنها در سال 1850 بود.
اروپا قبل از بحران بالکان
اتریش پس از آشفتگی های نیمه اول قرن، تحکیم شد و در صدد برآمد تا به سیاست توسعه قرن ها خود به هزینه امپراتوری عثمانی احیا کند. در همین حال، حاکمیتهای مستقل صربستان و مونتهنگرو که اسماً خودمختار بودند و بالفعل، به دنبال گسترش در مناطقی بودند که هموطنان خود در آن ساکن بودند. احساسات ملی گرایانه و irredentist قوی بود و توسط روسیه و عوامل او تشویق می شد. در همان زمان، خشکسالی شدید در آناتولی در سال 1873 و سیل در سال 1874 باعث قحطی و نارضایتی گسترده در قلب امپراتوری شد. کمبود کشاورزی مانع از جمع آوری مالیات های ضروری شد که دولت عثمانی را مجبور کرد در اکتبر 1875 اعلام ورشکستگی کند و مالیات بر استان های دور از جمله بالکان را افزایش دهد.