مطلب ارسالی کاربران
داستانی از دوران سربازی ! دوران سخت و تنبیه😁😐
مقدمه : خدمت سربازی سخت بود ، همه چیز سخت بود، برای من هم سخت گذشت به خصوص ۶ ماه اول خدمت ، ولی به مرور زمان که عادت کردم و با همه اشنا شدم ، کاری کردم به خودم و بقیه خوش بگذره و اسون و راحت بگذره.
اصل قضیه : بعد از ظهر ها و غروب تا شب تمام سربازها در پادگان اجازه دارند ، به جای پیراهن ارتشی ! تیشرت ورزشی سبز رنگ رو بپوشند. یعنی بعد از ظهر تا شب تمام سربازهای پادگان که حدود هزار نفر هستند این اجازه دارند که اون تیشرت رو بپوشند ، اگه هم نمپوشیدند اشکالی نداشت ، من شخصا عاشق این بودم که بعد از غروب ها و تا ۶ صبح این تیشرت ورزشی در تنم باشه ، همینطور تمام سرباز های دیگههمینطور دوست داشتن.
💜 سربازهای قدیمی که چند سال پیش در بین خود سربازها رسم و سنت کرده بودند که سربازهای که حداقل یکسال باید از خدمتشون گذشته باشه ، که لباس در بیارند، من شخصا غروب ها که در پادگان قدم میزدم ، در طول یک ماه که در تمام پادگان قدم میزدم ، خیلی از سربازهای تازه خدمت رو که میدیم در گوششون یواش میگفتم بیایید در اول ماه اینده همگی لباس ورزشی بپوشیم ! میگفتند تنبیه میشیم ! بهشون گفتم اگه همه باهماینکار رو کنید هیچکاری نمیتونند بکنند ، نهایتش اگهحرفی زدند به فرمانده هاتون بگیدو همون چیزی شد که من میخاستم از این به بعد تمام سربازها جدید و قدیم راحت بعد از ظهر تا صبح رو لباس ورزشی میپوشیدن و اون رسم و سنتیکه سرباز های قدیم چندسال پیش در اون پادگان راه انداخته بودند از بین رفت. و البته سنت و عادت های که سربازهای قدیمی که روش های تنبیه کردن سخت و بقیه چیزها مسخره و غلط رو باب و مد کرده بودن رو هم از بین رفت.
❤💥🌟نتیجه گیری : خدمت سربازی خودش سخت است ! میتوانیم کاری کنیم که ان را آسان و راحت تر کنیم و یا کاری کنیم خدمت خیلی سخت شود و به همه ما تلخ شود.