در جستجوی پاسخی برای سوالات آینده یورگن کلاپ و لیورپول، در دربی شمالغرب
آن چه قطعی ست، دوران یورگن کلاپ در لیورپول است .... البته با یک قید کوچک: پایان "اولین" دوران کلاپ در آنفیلد. آیا یورگن میتواند مثل احضار یک روح، دوران موفق دیگری را در مرسی ساید حاضر کند؟ |
وقتی لیورپول در اف ای کاپ 1970 برابر واتفورد حذف شد همه و قبل از آنها شخص بیل شنکلی متوجه شدند که دوران اولین نسل موفق او در باشگاه به پایان رسیده. راجر هانت باشگاه را ترک میکند و جان توشک وارد میشود. ری کلمنس، لری لوید و استیو هایوی... آجرها آرام آرام روی هم چیده میشوند. شنکز تیم دیگری میسازد. اما.... او بیل شنکلی بود و آن دوران، آغاز دههی هفتاد. مطمئن باشید چیزهای زیادی در این سالها تغییر کرده.... خیلی زیاد.
دورههای هفت سالهی کلاپ در ماینتس و دورتموند و تا اکتبر سال قبل در لیورپول، به خودی خود در عصری که دومین باخت پیاپی برای مربیان به معنی ورود به منطقهی خطر است بسیار طولانی به شمار میرود. در دورانی که تقریبا هیچ مربی پایان خوبی ندارد: وارد باشگاه میشوید، جام میبرید، باقی میمانید، جام میبرید، باقی میمانید ... و با اولین نشانههای افول چه با هو شدن و چه به محترمانه ترین شکل ممکن مانند وقایع الندرود و وداع با بیلسا اخراج یا استعفا در انتظار مربیان است. با این حال اگر یک نفر در این روزها باشد که اعتباری شبیه شنکز نزد هواداران دارد و اجازهی نزولی مقطعی، او یورگن کلاپ است...
کلاپ به جز دو قهرمانی در بالاترین سطح، لیگ برتر و لیگ قهرمانان (اینکه کدامیک در آنفیلد اهمیت بیشتری دارد سوال جذابیست ) به خاطر نجات باشگاه از بحران دو سال قبل و رساندن تیم به جایی که در هشت بازی پایانی فصل قبل برای چهارگانه میجنگید اعتبار خود را به دست آورده.
نشانههای افول، در داخل و خارج از زمین به چشم میخورند. جانشینان مانه، مدام مصدوم میشوند، آلیسن علیرغم نمایشهای عالی، میتواند جایی شبیه بازی با مادرید همه چیز را به آتش بکشد. ویرجیل، حتی با وجود نود دقیقهی درخشان برابر ارلینگ هالند، با ثبات همیشگی خود فاصلهی زیادی دارد. محمد صلاح چوب جادو را هنگام گره خوردن بازیها بیرون نمیآورد. هافبکهای سالخورده، هندرسون، تیاگو و فابینیو ، به وضوح با سرعت پایین، تیم را از ریتم میاندازند و اندی رابرتسون و جو گومز تنها بازیکنان بین 25 تا 29 سال هستند که بیش از 5 بازی را ابتدا به زمین رفته اند. در خارج از زمین هم تغییرات وسیعی در اتاقهای شیشهای رخ داده و تیم مدیران قهرمان پیش از دوران کووید، تغییر کردهاند....
،مایکل ادواردز مدیر ورزشی باشگاه، تابستان گذشته را آنفیلد را ترک کرد. و جولین وارد، دستیار سابق او، در پایان این فصل استعفا خواهد داد. مایک گوردون، که زمانی کلوپ او را به عنوان "مغز متفکر پشت صحنهی لیورپول" توصیف کرد، در ماه نوامبر از نقش خود کناره گیری کرد و پزشک باشگاه، جیم موکسون، در شروع فصل. مدیر تحقیقات، یان گراهام، نیز در حال رفتن است. تغییراتی بسیار وسیعتر از جدایی مانه و پر شدن یا نشدن جای او توسط داروین، ژوتا، گاکپو و...
درست همینجاست که نگاهها به کلاپ خیره میماند. به تیمی فرسوده که حالا مجبور است پرشور بازی کند. بدود. جام ببرد مربیان با دوران طولانی در باشگاه، گاه اسیر همان چیزهایی میشوند که در بدو ورودشان آنها را موفق کرده بود. طنابها پیچیده دور دست و پایشان. ونگر را به یاد میآوریم که در سالهای پایانی به خاطر خرید نکردن و به خاطر استفاده از نسلهای جوان نکوهش میشد. کلاف را بهیاد میآوریم که چطور ویژگیهای سخت بازی فوتبال را کنار گذاشت و با چند بازیکن کارآمد تیم قهرمان اروپا را ساخت اما در سالهای پایانی ضعف ترکیب تیم گریبان او را گرفت. و البته، در نقطهی مقابل، مردی را میشناسیم که مدام در حال تغییر کردن بود. از 4-4-2 سنتی به 4-3-3 مدرن. از دو مهاجم نوک مکمل به سه مهاجم پویا. از نسلی به نسل دیگر.... سر الکس فرگوسن را که یادتان هست؟
سوالات اساسی از یورگن همینجاست: آن پرس زیبای دیوانه کننده، پیسونهای کناری که شبیه قطارهای اکسپرس میدوند، سه مهاجم ویرانگر خط حمله و کاریزمای مردی با موهای طلایی تا کجا کارساز است؟ آیا میتوان با ابزار هفت سال پربار قبل وارد هفت سال دشوار دوم در آنفیلد شد؟ آیا کلاپ در آزمون دشوار تغییر، بار دیگر هیاهو به پا خواهد کرد؟ آنچه قطعی ست دوران اول یورگن در مرسی ساید به اتمام رسیده و چیز قطعی تر دیگر اینست که او فرصتی طولانی مثل شنکز یا حتی سر الکس فرگوسن برای احیای تیم خود ندارد... برای تماشای تماشای اینده و چشم اندازی از یک دوران جدید چه چیز بهتر از تماشای یک نبرد تمام عیار با تیمی که پس از ده سال حقیقتا تغییر کرده... یک دربی سنتی در شمال غرب.... با حضور رقبایی پست مدرن... انفیلد، ساعت 20 به وقت تهران. لیورپول، منچستریونایتد...