خوب یادمه سال ۲۰۰۹ بود فک کنم که بازیکنای بارسا از جمله مسی که بازیکن مورد علاقمه اومد دیدنم فوتبال بازی کردیم و کمپوت آناناس خریدن
ولی ی نفر نبود اونم ویکتور والدز بود...
من ناراحت شدم گفتم چرا ویکتور نیست
پپ گفت متاسفانه اون نتونست بیاد
من گفتم اما چرا خودش بهم قول داد
بعد پیکه بیشعور نامه جعلی والدز رو داد که تو اون نامه نوشته بود من وقت ندارم به دیدن احمقی مثل تو بیام
همین شد که پویول با پیکه درگیر شد
ولی مسی و ژاوی و اینیستا و... باهام گپ میزدن بهتر شم
من هی میگفتم امکان نداره والدز اینو نوشته باشه ولی از طرفی نگران بودم و گریه میکردم
در واقع خوکنالدو که از مهار شوتاش توسط ویکتور بزرگ عصبانی بود زندانیش کرده بود
و اون نامه جعلی رو لردنالدو با اون دستخطش که سرشار از غلط املا بود نوشته بود
والدز میگفت ولم کن برم آشغال بخاطر اون بچه
کودنالدو گفت مسی فن کمتر آرامش خاطر رونالدو یعنی خودم راحتتر
بعد جلوی والدز نون و آب گرم گذاشت
والدز همونو ریخت تو سرش
کودنالدو عصبانی شد گفت سیووووووووووووو
بعد به طرف والدز اومد نپالود بزنه
والدز کبیر ضربشو مهار کرد از پشت قفس
لردنالدو عصبانی شد کوره داغ رو روشن کرد والدز رو بندازه اون داخل
ولی ویکتور خوشحال شد!
به زودی میفهمید چرا...
والدز گفت چیه حرصت گرفته که مسی بهترینه و نتونستی بهم گل بزنی
لردنالدو گفت الان که این تو ذغال شدی میفهمی
والدز کبیر جوابی سنگین داد و گفت ذغال که تیم فصل جدیدته!
ویکتور از فرصت استفاده کرد و در قفس رو فشار داد قبل اینکه رونالدو بندازتش اون تو
چون نزدیکی به کوره داغ قفلو آب کرد
وقتی والدز پرید بیرون پنالدو وحشت کرد
بعد از اینکه ویکتور ی کتک مفصل ثلتونو زد
آخرین لحظه که داشتم میمردم
اومد بالا سرم
من خیلی خوشحال شدم
هانری گفت چطور خودتو رسوندی؟
ویکتور چشمک زد و بهم دستکشای دروازه بانی داد و فوتبال بازی کردیم
با پاس مسی تک به تک شدم با والدز
شوتو که زدم ویکتور بزرگ عمدا خلاف جهت شیرجه رفت تا شوتم گل شه و روحیه بگیرم
همشو با اشک نوشتم..