....و همه زار زار میگریستند خاصّه نشابوریان. پس مشتی رند را سیم دادند که سنگ زنند»-تاریخ بیهقی
از اوصاف مردمان بی صفت و فرومایه این است که وقتی بزرگی از این جهان میرود، شروع میکنند به پای کوبی مثل «بوسهل زوزنی» که پس از مرگ حسنک وزیر مجلس جشن ترتیب داد.
باز، بوسهل «مردی امامزاده و محتشم و فاضل و ادیب بود اما شرارت و زَعارتی در طبع وی مؤکّد شده» ولی میری و آن یک و نیم نفر، فاقد هر نوع فضیلت علمی و اخلاقی اند.
البته از این طایفه پرکینه، بی تقوا و بی وطن در طول تاریخ همیشه در جوامع پیدا میشود. مثال بارزش مخالفان فردوسی است که پس از سرایش شاهنامه شروع کردند به تکفیر او و متهم کردنش به کفر و زندقه یا شیعه و رافضی دست آخر هم نگذاشتند در گورستان مسلمین دفن شود.
در حالیکه امروز همه فردوسی را می شناسند اما تاریخ نام و نشانی از مخالفان و تکفیر کنندگان ندارد. میری و صاحبانش نیز چنین اند. صرفا وزوز هایی هستند بر یک ارکستر بزرگ که تازه هنوز صدایش بلند نشده. یقین میدانیم که این دو نیم تن را مدتی بعد کسی نخواهد شناخت، خود آنها نیز بر این واقعیت عالم اند و از این رو میخواهند نقش برادر حاتم طائی را به طور کامل ایفا کنند.
همین که چنین سفلگانی برای دشمنی با «ایران» و خلیج فارس، دستاویز یکی همچون خلخالی میشوند و از درون منش او سرود ایران ستیزی ساز میکند، نشان دهنده این است که اینان یک نیروی فکری و سیاسی نیستند چنانکه تازی گفته است: «الغریق یتشبث بکل حشیش». نیروی سیاسی برای حقانیتش دنبال خلخالی نمیرود تا آبرویش را قمار کند. این کار فقط در شان «مشتی رند» است که از داستان حسنک وزیر سراغ داریم.