𝕭𝖊𝖍𝖓𝖆𝖒خیلی قبل دیدم پس جوابا رو کلی میگم
۱-بله از همون اول با هم بودن ، دقت کنی وقتی انجیر ازش میپرسه چه گرهی زده میگه گاهی فکر میکنم گرهه ساده زدم ، گاهی اون یکی گرهه و اینکه اگر دقت کنی اولش میگه کارا این شعبده بازه خیلی داغونه بعد همون طراحه میپرسه خب تو اگر ایده ای داره استفاده کنیم، اون میگه دارم ولی هنوز مردم براش اماده نیستن.
در مورد بخش دوم هم باید بگن بله. اگر دقت کنی به زنه یه جا گفت دوست دارم ، اون بهش گفت امروز راست میگی(یا دروغ میگی) اینجاش دقیق یادم نی ولی این بخش نشون میده زنه این تفاوت وجود داره چون یکی از اونا عاشق زنش نبوده طبیعیه حرفش دروغ باشه و حرف اون یکی راست. این تغییر مداوم اونا زندگی خصوصی اون ها رو هم تحت تاثییر قرار داد زنش خودکشی کرد و اونیکی ولشون کرد.
۲-نه نمرد دیگه، انتقالی در کار نبود، یه کپی از انجیر درست میکرد. انجیر به خاطر اینکه ۱۰۰ تا انجیر ایجاد نشه هر بار بدل ایجاد شده رو همونجوری میانداخت تو اب و میکشت. اخرش رو اگر دقت کنی وقتی بوردن انجیر رو میکشه و اونجا رو اتش میزنه کل دو طرف قفس های شیشه ای پر اب هست که بدلاش توشن.(سر این کارشم همش خدمتکار کور استخدام میکرد).
۳-خب فکر کنم بالا جواب دادم ، انجیر خودش جوری طراحی کرده بود هر دفعه بدلش بمیره.
۴و۵- خب بوردن رو بالا جنازه انجیر دیده بودن و اینکه این دوتا با هم از قبل دشمنی داشتن با این ۲ فرض گفتن بوردن قاتله ، و اینکه چون همه خدمتکارا کور بودن کسی نتونست شهادت بده این همون موقع اومده و قفس ابی رو بوردن اونجا نزاشته.