یکی از مهم ترین قهرمانان تاریخی انگلستان شیخمان کریص بزرگ است . که البته مافیای مسی که همواره میخواست از این شیخ بزرگ هیچ چیز باقی نماند ، دست به تحریف این داستان زد.......
روزی روزگاری در شهر ناتینگهام( دکل فعلی ما مریدان کریص) پادشاهی زندگی میکرد .. این پادشاه میخواست برای جنگ به ایالات حمله کند. برای همین کار های شهر را به داروغه خوییش ( مسی) ملقب به داروغه ناتینگهام سپرد. پس از چند روز خبر بارداری زن پادشاه همراه شد با خبر درگذشت وی در جنگ . دارغه ناتینگهام که شهر را برای خود میدید شروع کرد به مردم ظلم کردن . وی از مردم مالیات زیادی میگرفت و جنگل ناتینگهام را برای ساخت و ساز نابود میکرد و کود های ناخالص را با قیمت بسیار به مردم میفروخت..... اما شبی که داروغه در خواب شیرین بود خوابی دید . وی دید هفت کیسه کود پتاسیم کلرات ناخالص ساخت شرکت کثیف مافیای مسی توسط هفت کیسه کود انسانی خالص خورده میشوند ... وی سراسیمه از خواب بیدار شد . نخست وزیر ارشد خوب دیماریا را خبر داد. وی گفت که تعبیر این خواب این است که هفت سال خشکی و بدبختی می اید و هفت سال پر باری ... ولی مسی کثیف وی را قبول نداشت . او برونوفرناندز و بانو ماعورینگ را برای تعبیر خواب خواند . فرناندز کثیف گفت که پسری خواهد امد خالص کود و سیکس پکین که بدنش ماننده دختران ۱۸ ساله است و حکومت تو را نابود خواهد کرد و جنگل ناتینگهام را احیا خواهد کرد...
داروغه ناتینگهام نخست میخاست فرزند در راه پادشاه را بکشد ولی فهمید که او دختر است .. مادرش نام او را جورجینیا نهاد..
سپس دستور داد که تمام پسرانی که به دنبا می ایند را بکوشند... سکینه خاتون الملاعکه که باردار بود و این خبر را شنید به همسر خویش بگفت که باید به مکانی امن بروند و فرزند خویش را بدنیا اوردند. ان ها به مراکش رفتند . در زمان زایمان فرزند بخوبی بدنیا نمی امد . همان موقع پدر کریص با سوزاندن پر سی لاشخور ( از نزدیکان من ) وی را احضار کرد . او گفت که پهلوی سکینه را ببرند و فرزند را بدنیا اورند .
سرانجام فرزند بدنیا امد ... به دستور سی لاشخور نام ان فرزند ( کریص کود) شد . وی کریص را بقل کرد و گفت : ای کریص تو بهمراه یکی از نزدیکانم به نام ( اقای لاشخور ) جهان را از ظلم داروغه ناتینگهام پاک خواهی ساخت و جنگل ناتینگهام را بازسازی خواهی کرد.......
بخش نخست داستان را گفتم
نوشته دیگر از mr vulture از مریدان کریص
منتظر بخش دوم داستان باشید