چهار برش از چهار فصل یورگن کلاپ به مناسبت هزارمین بازی روی نیمکت. به قلم چهار نویسندهی اتحادیهی نویسندگی صدر:
قهرمانی لیگ برتر با مهزیار / ایستادن بر قلهی اروپا با سید محمدهادی / روزهای درخشان در وستفالن با امیررضا / و آغاز راه درماینتس با حمید...
بخش اول:
|
ماینتس، دورتموند، لیورپول و بازی هزارم یورگن کلاپ
امشب و پس از بازگشت دیوانه کنندهی بوندسلیگا با 41 گل در 9 بازی، ماینتس در خانه پذیرای دورتموند است ماینتس... دورتموند و... هزار کیلومتر آنطرفتر، از کرانههای راین به سمت شمال غرب، با عبور از دریای شمال. جایی در بندر مرسی ساید بریتانیا... جشنهای هزارهی مردی با ریشهای حالا دیگر خاکستری...
ماینتس، دورتموند، لیورپول. هزار کیلومتر. هزار بازی روی نیمکت. به احترام یورگن
کلاپ...
|
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/_128358632_bbc-jurgen_klopp_s-05_copy.png)
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/thumb_77825_default_news_size_5.jpeg)
شهر ها در تیرگی فرو رفته اند
به خود نخواهند دید ؛ رودی، دشتی ، درختی ، ماهی
پس تو به بندر لیورپول آمدی. میانسالی به نام یورگن کلوپ . برای اینکه تاریخ را تو روایت کنی. در روزگار غریبی که افتخارات لیورپول ؛ خاطراتی خاک خورده و زنگ زده به حساب می آمدند و قاب های روی میز دیگر آن شمای اولیه را نداشتند. تو به همگان وعده دادی , وعده افتخارات گذشته ، وعده ثمر ، شکوفایی ، قصه های نو همان گونه که شاعر عزیز خانم فهیمه دیده خانی که شعرش به دلم نشست در ادامه شعر اینگونه می سراید
من از این نقطه غریب به دورم
من دلم را به ازای چناری کاشتم
و ز رگهای بهاری نغمه پرستو در سپیده در را یافتم
آخر چگونه خودت را معمولی خواندی ؟
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/p2022-05-25-liverpool_real_md-3-83-600x400.jpeg)
وقتی فوتبال با حوصله ونگر در انگلیس جولان میداد تو به قول خودت فوتبال سنگین و پرس سرسام آور را به انگلیس آوردی ؛ پس تو معمولی نبودی.
عجب ارکستر جذابی ساختی ؛ صلاح آن پیانو سریع و خشن را مینواخت ، سرعتش مثال زدنی بود و ظرافتش تماشایی، مدافعان را در هم گره میزد و یک شوت تماشایی را روانه دروازه حریف میکرد. بلند همه فریاد میزدند و اورا فرعون مصری خطاب میکردند. فیرمینو ویولنی در دست داشت و خیلی ظریف روح را جلا میداد. بهترین تصمیم هارا میگرفت ؛ هر وقت لازم بود با یک چیپ دیدنی دروازه را باز میکرد. عجب فوتبال زیبایی. مانه آن ضربه محکم به طبل را بر عهده داشت که نشانه پایان بود. نشانه گل. مانه یک گلزن به تمام معنا بود.
یورگن رهبری این ارکستر با تو بود پس چگونه خود را معمولی میخوانی؟
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/jurgen-klopp-heavy-metal-football.jpg)
در رگانم شکوفه تا به ابد
رنگ روشنی را می بارد
وقتی به فینال چمپیونزلیگ رسیدی و از اقبال بدت با مصدوم شدن صلاح ، بازنده میدان در مقابل رئال مادرید شدی ، انگشت اتهام را به سوی تو گرفتند با تعابیری این چنینی که میگفت تو بازنده مطلق فینال ها هستی. آن از فینال چمپیونزلیگ با دورتموند مقابل بایرن و باخت به سویا در فینال لیگ اروپا و این هم از فینال چمپیونز با لیور.
پس بلند شدی و قوی تر از پیش راهی اروپا شدی. بایرن را کنار زدی. به بارسلونا برخوردی. بازی رفت را با سه گل واگذار کردی. در بازی برگشت هم خبری از صلاح و فیرمینو نبود. گویی بد اقبالی باز گلویت را فشرده بود. آنفیلد با شکوه تر از همیشه بود. حضور اوریگی در پیکان خط حمله تو ذوق میزد. همان اوریگی به همراه واینالدوم نسخه بارسا را در جنون آمیز ترین شب اروپا پیچیدند. وای امان از کرنری که آرنولد ارسال کرد. تن بارسایی هارا میلرزاند. خلاصه که با گذر از سد تاتنهام قهرمان اروپا شدی، بعد از آن سوپرکاپ و بعد از آن جام باشگاه های جهان.
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/klopp-6-years-copy.jpg)
به کوه ها در فراسوی سینه ام
نرگسی میتابد.
من زمین گیرم ...
به سرانگشتان جانم نقش برگ را پرستیدم.
از مردم بندرلیورپول سوال کردیم چمپیونزلیگ یا پرمیرلیگ؟ همه جواب دادند پرمیرلیگ... بر آنها خرده نگیرید . ذات انسان جاه طلب است و تو ای یورگن به خوبی این را میدانستی. انتظارشان از سه دهه گذشته بود و طاقتشان به سر رسیده بود. اینکه با ۹۷ امتیاز قهرمانی را به سیتی واگذار کرده بودند حال دلشان را منکوب و مخدوش ساخته بود. تو آمدی و تمام رکوردهارا جابه جا کردی ، با باختن خداحافظی کردی ، آن گاه که همگان از رکورد ۱۸ بازی بدون باختت سخن میگفتند و سر آخر تو قهرمان پرمیرلیگ شدی. قهرمان مرسی ساید ، قهرمان لیورپول
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/jurgen-klopp-sadio-mane-liverpool-f365-2.jpg)
تو همه چیز بدست آوردی تو قاب های رو میز را تجدید کردی، دیگر جام ها خاک خورده نبودند چون تو
یک آدم معمولی نبودی.
من به این سبزی جانم
تا به ابد اسیرم...
وچه دلچسب است
حبس در پیچک جوانه های شقایق!
لیورپول، تاجدار فوتبال انگلستان به مدت سی سال در لیگ برتر ناکام بود. از خرج های بی حساب و کتاب دهه نود تا نسل فاتحین اروپا، هیچکدام چارهساز پادشاه فرتوت نبودند. ناکامی های پیدرپی لیورپول صبر هواداران وفادار را نیز لبریز کرده بود و زمانی که تقریبا تمام چراغ های امید خاموش شده بودند، متالیست آلمانی مشعل مبارزه را قدرتمند تر از قبل، بدون استیوی جی میدان دار و اوون و تورس و بقیه رفقای نام دار افروخت و گفت: "به ما باور داشته باشید، در کنار هم، میتوانم کار های بزرگی انجام بدهیم"
بله رفقا، به ما باور داشته باشید، Winter is coming!
![](https://s2.uupload.ir/files/da7dc993-ff34-4fdf-b06e-5c349e0f9788_apkp.jpeg)
طی فصول اولیه، کسی از لیورپول کلوپو انتظار معجزه نداشت. نه هواداران دوباره جان گرفته و باورکننده و نه رقبای متمول همسایه و نه پایتخت نشینان قدرتمند. اما گرفتن سهمیه بعد از چند فصل و رسیدن به بام اروپا، کم کم داشت خاطرات تلخ قدیمی را برای دشمنان قدیمی زنده میکرد، زمستان شمالی در راه است.
و حدس رقبا درست بود! زمستان شمالی، سرانجام بعد از سی سال فرا رسید و سرتاسر انگلستان را درنوردید و رقبا را یکی یکی از میان برداشت. بیست و هفت هفته و تنها یک مساوی. آرسنال، چلسی، منسیتی، یونایتد و تاتنهام و بقیه اهالی جزیره، هیچکدام حرفی برای گفتن نداشتند. اما درست سر بزنگاه، دقیقا جایی که هواداران با جام طلاییِ آرسنال رویا پردازی میکردند و کلوپ را بزرگترین تاریخ ساز جزیره میخواندند، واتفورد تمام رویا های آنها را به دست فراموشی سپرد. تیری سفت و سخت در شبی سرد به قلب شمالی ها.
اما این رویداد تلخ، مثل کرونا نتوانست مانع قهرمانی کلوپ و پسرانش شود.
![](https://s2.uupload.ir/files/50fa58b8-43a5-47d4-9165-63af2a5282d8_sawr.jpeg)
هواداران لیورپول شاید جام را در انتها در دستان کاپیتان محبوب ندیدند و یا شاید در آنفیلد نظاره گر دور افتخار تیم فاتح نبودند، اما جام نوزدهم و فاتح آن، یورگن کلوپ آلمانی تا ابد در یاد و خاطرهشان خواهد ماند و با هر زمستان، به یاد دومین دوران طلایی شمالی ها و رهبر آلمانیشان میافتند. دورانی به شیرینی وینرز دهه هفتاد و به تلخی دهه نود، گاهی بر بام اروپا و گاهی در میانه های جدول و در حال تنه زدن به جمعیت اما همیشه و در همه حال، آنها پر از امید و باور. آنها به رفیق و رهبرشان باور داشتند که از میان طوفان ها و ناملایمت آنها را به سلامت و در کنار هم، به ساحل امن آرامش و آسمان طلایی آن میرساند.![](https://s2.uupload.ir/files/458f104e-ebd9-4df7-b3d1-80d3d04b9447_iva1.jpeg)
در وستفالن
آن هوی متال لعنتی
امیررضا
|
کلوپ بود و آتش شعله ور وستفالن...
کلوپ بود و هواداران چشم انتظار...
و کلوپ بود و یک تیم متحد...
سال 2008 بود که کلوپ پا به وستفالن گذاشت، دیگر نشانه ای از صبر در وستفالن دیده نمیشد...
پرنده در شهر پر نمیزد و دیگر کسی از جادوی هیتسفیلد سخن نمی گفت، انگار نه انگار این شهر تیمی به نام دورتموند دارد...
هوادارانی که بعد دوران ماتیاس سامر و هیتسفیلد و رفقا و آن روز های روشن که فردایی تیره داشت 7 سال بود که روی جام را ندیده بودند!
7 سال لعنتی !
|
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/ge.jpg)
آن 7 سال به سان 70 سال گذشت؛ 70 سال تیره و تاریک غنی شده با ناامیدی مضاعف.خیلی ها آمدند و خیلی ها رفتند. یان کولر، روسچیسکی، تورستن فرینگس و آن قامت رعنا، خیلی ها بودند خیلی ها.
کلوپ آمد.با چمدانی مملو از امید و شور و نشاط و وعده های شیرین که برای وستفالن همچون رویا بود. به هرحال 70 سال گذشته است!
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/willkommen-zur-saison-2008-09.jpg)
فصل اول سپری شد.اینکه چگونه سپری شده بستگی به دید و صبر و کاسه تحمل هواداران دارد.رتبه ششم در بوندسلیگا و حذف در گروهی جام یوفا و گروهی دی اف بی پوکال.
با تیمی نه چندان منسجم و بازیکنانی که نوید روزهای روشنی را میدادند. با چاشنی یک گلزن سوئیسی و محمد زیدان مصری و بواتنگ جوان و وایدنفلر وفادار.
اجازه بدهید کمی سریع تر پیش برویم
فصل دوم هم به همان منوال سپری شد و فصل سوم همه چیز رنگ و بوی تغییر گرفت! با شاهکار کلوپ و قهرمانی در آلمان...
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/1472570242-juergen-klopp-1isax16ccte9.jpg)
وستفالن غرق در شادی و حیران از خونسردی و بی تفاوتی کلوپ؛ شاید همین مرد ماینتسی قرار بود هیتسفیلد جدیدشان باشد !
فصل موعود شروع شد. فصلی که بعد مدتها دورتموند بعنوان مدافع عنوان قهرمانی پا به مستطیل سبز میگذاشت .فصلی که شیطانی ترین ورژن ممکن فوتبال هوی متال را دیدیم ، لواندوفسکی جوان و پرشور و وایدنفلری که اولی کانی شده بود برای خودش و متس هوملس و سد دفاعی اش با پیسچک و بلاشیکوفسکی و کاگاوا و سایر رفقا...
کلوپ تیمی ساخته بود که به هیچ بازیکن یا ستاره ی خاصی محدود نباشد و با همان فوتبال هوی متال کار باواریایی ها را بسازد.
کلوپ رقبا را ترسانده بود! کلوپی که چشمان را خیره کرده بود و تیمی که با پرس کردن حریف به شکلی سازماندهی شده، منتظر بود که آماده برای تکمیل یک ضد حمله، توپ را پس بگیرد و بعد بام بام!
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/202177928.jpg)
فصل قبلش کلوپ تحت تأثیر مربی ماینتس، ولفگانگ فرانک، این تئوری را مطرح کرد که حریفان همیشه زمانی که به تازگی توپ را از دست دادهاند در آسیبپذیرترین حالت خود هستند. در مرحله انتقال، کلوپ قصد داشت توپ را در سریع ترین زمان ممکن به جلو برساند تا بهترین فرصت را برای تیمش فراهم کند و از این فرصت استفاده کند.
آرایش 1-2-3-4 دورتموند به تسهیل اجرای این سبک کمک کرد، زیرا زمانی که یکی از هافبک های میانی ( معمولا ایلکای گوندوگان، سون بندر یا سباستین کهل ) توپ را به عقب میبرد، همیشه حداقل چهار گزینه برای انتقال توپ به جلو داشتند. واضح و مبرهن است که این سیستم به سخت کوشی نیاز داشت، اما مهمتر از آن تمرکز عالی و نظم تاکتیکی بود، که دورتموند در کل آن را داشت.
با این حال، موفقیت آنها غیرقابل انتظار بود، به خصوص با توجه به مزیت اقتصادی که بایرن نسبت به آنها داشت و بعد از شروع وحشتناک آنها در فصل، کسب موفقیت بعید به نظر می رسید.
زنبور هایی که تنها دو برد در شش بازی ابتدایی خود در لیگ ثبت کردند که یکی از آن ها شامل باخت به رقیب دیرینه لعنتی شان شالکه بود.
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/232323264.jpg)
هفته بعد و پیروزی برابر ماینتس و تیمی که در آن فصل دیگر در لیگ شکست نخورد. روند شکست ناپذیری آنها به 28 بازی رسید که هنوز یک رکورد بوندسلیگا است.
برخی از عملکردهای قابل توجه در این راه شامل پیروزی 5-0 مقابل کلن، پیروزی 5-1 مقابل وولفسبورگ و تخریب 4-0 فرایبورگ بود. اگرچه این نتایج چشمگیر بود، اما هواداران میخواستند فوتبال هوی متال را در بازی های درکلاسیکر مقابل بایرن ببینند.
از بسیاری جهات، دیدارهای داخلی بین دو تیم کاملاً به سود دورتموند بود. زنبور ها موفق به کسب یک جفت برد 1-0 اقتصادی با نظم و انضباط در رفت و برگشت شدند، بردهایی که فلسفه فوتبال همه جانبه کلوپ را به چالش می کشید ( احتمالاً این مطالب در کتاب بازی ژوزه مورینیو بهتر بگنجد.)
زنبور ها فرصتی داشتند تا این مشکل را در دی اف بی پوکال یا همان جام حذفی اصلاح کنند. پس از تثبیت عنوان قهرمانی بوندسلیگا دوهفته باقی مانده به پایان لیگ ، بایرن مونیخ در رده دوم شانس انتقام در دیدار فینال با دورتموند را پیدا کرد.
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/jurgen-klopp-2011_t6oblpdm4mpr1dge4c73a5uy3.jpg)
اما آتش شعله ور شده فوتبال هوی متال کلوپ قصد خاموش شدن نداشت؛ فصل برای زنبور ها به بهترین شکل ممکن به اتمام رسید؛ لواندوفسکی که بایرن را از همان دقیقه ابتدایی با پرسینگ بی امان خود خفه کرده بود ، هت تریک کرد و دورتموند 5-2 برنده شد. جهان روی وستفالن زوم کرد و افکار تغییر کرد. آیا دورتموند هم تبدیل به یک غول اروپایی خواهد شد ؟
پاسخ خیلی ها بله بود. اما این آخرین جام بزرگی بود که کلوپ در باشگاه به دست آورد و یوپ هاینکس آنها را در فینال لیگ قهرمانان اروپا در فصل بعد خرد و خاکشیر کرد.
آن تیم منسجم و تاریخی در طی چند فصل به سادگی از هم پاشید اما فراموش نشد، جاودانه شد و جاودانه ماند تا هر وستفالنی تا ابد به آن فصل افتخار کند. چند سال بعد کتاب فوتبال را ورق بزند و رو به پسرش بگوید :
-پسرم، این دورتمونده! این کلوپه و این متس هوملس! اینه فوتبال هوی متال و دورتموندی که من عاشقش شدم.
شاید آن نسل تا لحظه مرگ آن تیم و آن فصل را به یاد داشته باشند. زمانی که مردی با موهای شلخته و عشق به هوی متال آنها را به باحال ترین تیم فوتبال جهان تبدیل کرد.
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/zgbdc5-6aow0n83rr8ctepcdy9-original-jpg.jpg)
در ماینتس
بطری را تا ته سر بکش...
حمید
|
"آخرین بازی فصل، خارج از خانه و در مانهایم برگزار میشد. ما 3000 طرفدار را با 60 اتوبوس به آنجا رساندیم و و 4-0 شکست خوردیم... با این حال بقایمان با مساوی هفتهی قبل برابر ال ار اهلن تضمین شده بود... پس از بازی با یک کشتی مسافری بزرگ راهی جنوب راین شدیم. سفری دو ساعته. من و یورگن کنار هم نشستیم تا درباره آینده حرف بزنیم. با یک صندوق پر از آبجو در دماغه ی کشتی. دربارهی آن هشت هفته که هیچ کداممان نمیدانستیم چطور در لیگ باقی ماندیم وقتی به ماینتس رسیدیم، صندوق ابجوها خالی شده بود!!!"
|
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/imago0001141960w.jpg)
کریستین هایدل، مدیر ورزشی باشگاه ماینتس، خاطرات نخستین فصل حضور یورگن کلاپ روی نیمکت مربیگری را بازگو میکند. خاطرات فرصتی در میانهی فصل برای سقوط نکردن و موفقیت یورگن به روش خود.
مطمئنا پدر یورگن کلاپ، اولین کسی است که شخصیت او را ساخته. نوربرت، یک فروشنده دورهگرد و دروازهبان تیم جوانان کایزرسلاترن. کسی که یورگن جذابیت، کاریزما، وفاداری و البته شادیهای دیوانه وار خود را از او به ارث برده. ولفگانگ فرانک، مربی کلاپ در ماینتس، با پخش ویدیوهای بازی تیم اریگو ساکی نفر بعدی تاثیرگذار در زندگی اوست اما شاید اگر کریستین هایدل پس از آن گپ و گفت دو ساعته ب ای یک فصل دیگر به کلاپ اطمینان نمیکرد آیندهی یورگن، آیندهی باشگاه ماینتس، دورتموند، و هزار کیلومتر آنطرف تر، لیورپول به شکلی دیگر رقم میخورد....
خود کلاپ متواضعانه اولین شغلش را، آخرین راه حل باشگاه ماینتس میداند.
"آنها راه حل دیگری نداشتند و بالاجبار در آخر آن فصل مرا استخدام کردند..."
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/imago0000520642s.jpg)
اما هایدل به جنبهی دیگری اشاره میکند:
"اینکه یورگن را در 34 سالگی مجبور کنیم بلافاصله پس از بازنشستگی روی نیمکت بنشیند تصمیمی با قلب و نه با عقل بود. معمولا چنین وظایفی را به کاپیتان تیم محول میکنند اما در واقع او رهبر عاطفی تیم ما بود. اگرچه پس از بازنشستگی، در رشتهی علوم ورزشی تحصیل کرده بود و مسیر مربیگری را برگزیده بود اما سپردن تکلیف تیمی در حال سقوط به کسی که هیچ تجربهای ندارد کمی دیوانگی میخواهد! وقتی درخواستم را به او گفتم، حتی پنج ثانیه هم به آن فکر نکرد و پذیرفت... در اولین با ی برابر دویسبورگ من با انگیزه ترین تیم ماینتس را دیدم."
کلاپ در اولین قدم تاکتیکها را تغییر میدهد. ماینتس با ولفگانگ فرانک، به روش اریگو ساکی و با چهار مدافع با ی میکند و موفق نیست. در دورانی که بازی با یک لیبرو در عقب زمین میان تیمهای آلمانی مرسوم است. یورگن با سه جلسه تمرین تغییرات را به وجود میآورد. یورگن در نخستین صحبتهایش به عنوان مربی در وصف فوتبال میگوید:
"فوتبال جنگجویانه... و نه یک بازی آرام.... این همان چیزی است که دوستش دارم..."
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/imago0000616168w5454.jpg)
در فصل بعد، ماینتس از قعر جدول به یک مدعی جدی صعود تبدیل میشود... جنگجویی در بالای جدول. بردها. سرعت. تلاش. فقط یک امتیاز کمتر از بوخوم و از دست دادن شانس صعود. یک فصل دیگر اینبار هم امتیاز با اینتراخت و فقط یک تفاضل گل کمتر... خوب میدانید که تقدیر یورگن چیست؟ داستان با شکستن قلب ها آغاز میشود. باخت بهت آور برابر یونیون برلین در هفتهی آخر. از دست دادن شانس صعود فقط به خاطر یک امتیاز. یک لحظه... همان امتیاز لعنتی رقابت با من سیتی در لیگ. همان لحظهی تلخ از دست دادن فینال لیگ قهرمانان برابر غولهای مونیخی و مادریدی.... هایدل به یاد میآورد.
"او شهر را نونوار کرده بود. و امید را به ماینتس آورده بود. پس از آن شکست تلخ با بلندگو در مقابل 10000 طرفدار ماینتس در میدان شهر گفت ما ثابت خواهیم کرد که پس از چنین شکستی میتوان برخاست... و سپس از تماشاگران خواست در اولین جلسهی تمرین فصل بعد به ورزشگاه بیایند..."
.![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/klopp11-dw-sport-mainz-jpg.jpg)
برای دانستن بقیهی داستان، نیازی نیست یک طرفدار ماینتس باشید. یک دنبال کنندهی بوندسلیگا دو. یک طرفدار فوتبال آلمان... باشید. کافیست او را بشناسید. در روز پایین کشیدن مونیخی ها از تاج و تختشان با لشکر زرد و سیاه دورتموند. در روز بالا بردن جام بزرگ نقرهای در استادیوم متروپولیتن مادرید برای قرمزها... در روز باشکوه بازگشت لیورپول به پرچ لعنتی... کافیست سطور بالا را بار دیگر با افتخار مرور کنید... بله، ماینتس در فصل 2003/04 به بوندسلیگا میرسد... بطریهای بزرگ آبجو سر کشیده میشود و صدای برخورد لیوانها به هم به گوش میرسد... به سلامتی یورگن کلااااپ ... از کرانههای راین تا وستفالن....از وستفالن تا مرسیساید و از مرسیساید تا قلب مردم... صاحبان فوتبال
![](https://ts13.tarafdari.com/contents/user775140/content-image/imago0001147965s.jpg)