داشتم در یکی از وب سایت ها کلیپی رو می دیدم از دو تن از ایرانیان افتخار آفرین که داشتند درباره این موضوع صحبت می کردند .
اینکه نویسنده کتاب های زیادی بودن دلیل بر اینکه اون شخص خیلی کاربلده نداره ،اینکه ما عادت کردیم که هر کس که کتاب های زیادی رو نوشته بهش جایگاه خاصی میدیم .
اینکه بسیاری از این کتاب ها در زمینه های علمی به دلیل اینکه نظارت چندانی بهشون نمیشه برای خیلی از جوانان بیشتر گمراه کننده هستند .
اینکه ما تفکر نقادانه رو نسبت به یک کتاب به کار نمی گیریم .
واقعا حرف های درستی بود به نظرم .
خود من شاید درگیر این مشکل هستم ،اینکه مثلا فلان دکتر یا فلان پروفسور یک چیز رو بگه یا اگر فلان نویسنده پر فروش کتابی رو بنویسه شاید خیلی تحت تاثیر این القاب قرار بگیرم .
باید این تفکر انتقادی نسبت به افراد و کتب مختلف به نظرم در وجود هر یک از ما نهادینه بشه .
اینکه فکر کنیم اون ها هر چی بگن درسته و به خاطر جایگاه علمی یا مشهوریتی که دارند همیشه عقلشون بیشتر از ما میرسه و هیچوقت نقدشون نکنیم هم واسه خودمون میتونه خطرناک باشه و مارو به گمراهی بکشونه و هم در اون ها یک غرور کاذب ایجاد میکنه .
تا وقتی نقدی نباشه پیشرفتی هم صورت نخواهد گرفت .
از این موضوع که بگذرم این روز ها در حال خوندن این کتاب هستم ،(البته با ترجمه فارسیش ).
کتاب جالبیه ولی راستش یه کم گنگه ،حداقل در ترجمه فارسی .
با یک بار خوندن فکر نکنم به نتیجه ای برسم در ارتباط با این کتاب .
چیزی که تا این جا فهمیدم اینه که گول اسم کتاب رو نباید خورد ،وارد مفاهیمش که میشی اصلا این دیدگاه بی اهمیت بودن نسبت به همه مسائل رو نداره .
اون قسمتی که نویسنده از خواستن سختی ها و رنج های یک هدف صحبت کرد رو خیلی دوست داشتم .
همه ما دنبال بهترین خونه و ماشین و چیز های دیگه هستیم اما چند درصد خواهان سختی های رسیدن به اون ها هم هستیم؟
ما فقط اون قسمت شیرین ماجرا و موفقیت رو می خواهیم ولی این رو که برای رسیدن به اون قسمت شیرین باید چه تجربه های سختی رو بگذرونیم در موردشون معمولا تصوری نداریم .
واسه همین هم شاید اکثر خواسته های ما کاذب باشند .