آقای فرگوسن ، او در پیاچنزا به دنیا آمده نه آفساید! اشتباه نکنید!
...
خیلی ها با پیپو خاطره دارند، خیلی ها.
از همان روز هایی که در استادو فرانس بعنوان یک تعویضی پا به میدان گذاشت و دعای میلیون ها آتزوری واقعی پشتش بود ، تا آلمان و هامبورگ و چک و ندود که محو هنرنمایی و فرصت طلبی اش شدند و جز نگاه نمیتوانستند کاری کنند.
از همان روز های بازی در تیم محلی خود بعنوان تعویضی و دورانی کوتاه در پارما و آتالانتا ، تا اوج گیری با بانوی پیر و زیزو و رفقا و سپس مقصد نهایی و همیشگی اش یعنی سن سیرو.
بله ، همان سن سیرویی که آنجا را محل تجمع عشاق می نامند و اینزاگی هم یکی از آن عشاق.
فیلیپو اینزاگی، یک گلزن ساده و درخشان، گل هایش را به شیوه ای خاص جشن می گرفت ، بله همین فیلیپو که بیش از 300 بار در دوران حرفه ای خود تور را به لرزه درآورد. این ایتالیایی همانی است که بدلیل دانش و مهارت خود در زمینه جایگیری مناسب مشهور بود ، همانی است که بسیاری از دفاع ها را دیوانه کرده بود.
پیپو اینزاگی نه واقعاً سریع، نه واقعاً فیزیکی و نه واقعاً فنی، دوران حرفهای خود را صرف جمعآوری گلهایی با ساق پا، لگن و حتی بینی کرده بود. زیبایی شناسی؟ او اهمیتی نمی داد... "اینزاگی در آفساید به دنیا آمده است." نقل قولی معروف از سر الکس فرگوسن است و تقریباً انزجار و ترسی را که او در مخالفان خود ایجاد می کند خلاصه می کند. حضور در زمان مناسب در مکان مناسب و حتی کمی زودتر از زمانی که پیپو در آستانه آفساید قرار داشت. با شرکت بسیار کم در جریان بازی ، او فراموش می شد، به طور کامل از مسابقه ناپدید می شد و سپس آن تماس مناسب را با توپ برقرار می کرد، تماسی که دفاع را غافلگیر می کند.
روزی پدرش، جیانکارلو، او و برادرش سیمونه را به استادیوم برد تا بازی پلیزانس را در چند کیلومتری روستای خانوادگی شان سن نیکولو ببیند. این دو برادر که کمی کمتر از سه سال از هم جدا شده بودند، در اسرع فوتبال را آغاز کردند. این فوتبال بود که هر دوی آنها را به سمت حرفه ای گری سوق داد . در زادگاهش بود که با 17 گل در فاصله 44 بازی، نامی برای خود دست و پا کرد. آغازی در تیم های محلی یعنی پیاچنزا و سپس یک فصل قرضی در هلاس ورونا و همچنین پارما...
مشکلی نیست، اگر پیپو بنا به هردلیلی آنجا ندرخشد به آتالانتا و برگامو میرود و در مجموع 25 گل در یک فصل به ثمر می رساند و در همان روزها اولین بازی خود را برای تیم ملی ایتالیا مقابل برزیل انجام می دهد.
اینجا را ببینید ! سوپر پیپو آمده به تورین ! یعنی یوونتوس دارد جذبش میکند؟
جواب ما بله بود. آن قرارداد آغاز یک ماجراجویی بزرگ برای پیپو بود که چهار فصل به طول انجامید، با 86 گل زده شده و کسب جایگاهی در بین بهترین گلزنان ایتالیایی روی کره زمین. در طول این دوره، او اولین عناوین خود را با سوپرکاپ ایتالیا برای اولین بازی خود در پیراهن بیانکونری (که با یک دبل این عنوان را برای بانوی پیر امضا کرد)، اسکودتو برای اولین فصل خود و همچنین راهیابی به فینال لیگ قهرمانان اروپا به دست آورد. همه ی اینها قبل از رفتن به فرانسه برای شرکت در جام جهانی بود.
کارنامه ملی او کوتاه بود و ده سال به طول نینجامید. این مهاجم با 25 گل در 57 بازی ملی دست پر به خانه برگشت، آن هم چه دست پری، جام جهانی در دستان پیپو بود، جام جهانی!
برخلاف کارنامه باشگاهی اش که با سفرش به سن سیرو رنگ و بوی دیگری پیدا کرد
آمدن ترزگه و جاباز کردنش در دله آلپی که موجب سفر اینزاگی به میلان شد سرآغاز یک افسانه بود ، افسانه ای که خودش از آن خبر نداشت.
این تنها باری نبود که ترزگه سد راه او میشود...
چند ماه بعد و در هماورد فینال جام ملت های اروپا 2000 ، همان مرد فرانسوی با یک گل طلایی رویاهای پیپو و آتزوری را ویران کرد...
اکنون اینزاگی یک بت در میعادگاه سن سیرو است. اینزاگی یک گلزن پرکار (126 گل در 300 بازی، اما بدون زدن پنالتی) بود. اینزاگی بیش از همه می دانست که چگونه در مواقع ضروری گلزنی کند. در این یازده سال، دیگر گلهای نجات او را در ثانیه آخر با پرت کردن خود روی توپ و کلی کار عجیب دیگر که آدرنالین تیفوسی های روسونری را به بالاترین حد ممکن رساند، حساب نمیکنیم. پیپو به ویژه در بازیهای عصر و در اواسط هفته، بهترین عملکرد خود را به نمایش میگذاشت.
میلان تا حد زیادی به او مدیون دو لیگ قهرمانان اخیر خود است که به کلکسیون جام های این باشگاه (2003 و 2007) رنگ و بوی تازه ای بخشیده است. او حتی در تنها بازی اش در جام جهانی 2006 موفق به زدن یک گل شد، جایی که توانست جام مقدس جهانی را کسب کند. این بازیکن تقریباً در 39 سالگی کفش هایش را آویزان کرد تا حرفه مربیگری را آغاز کند. اینزاگی نوع دوست، اغلب خودخواه و گاهی هم منفور بوده است و همیشه متفق القول نبوده. خیلی ها معتقدند شاید اگر این همه «نقص» را نداشت، قطعاً به این درجه نمی رسید و قطعا سوپر پیپو نمیشد.
نام ارتوریو های ضمیمه شده در این یادداشت : (اثر باخ)
|
Christmas Oratorio, BWV 248 Sinfonia |
Suite No. 3 in D major, BWV 1068 Air
|