در این بخش با ترجمه مقاله ای ، به مقایسه وضعیت اقتصادی اجتماعی ایران با سه کشور ترکیه و کره جنوبی و ویتنام خواهیم پرداخت . این مقایسه شامل سه بازه زمانی یعنی سال ۱۹۵۰ و آغاز به کار محمدرضا پهلوی ،بازه دوم از شروع انقلاب ۱۹۷۹ در ایران ، و در نهایت وضعیت ایران در سال ۲۰۱۷ خواهد بود .کشورهای منتخب شامل ترکیه به دلیل قرابت تاریخی و فرهنگی ، کره جنوبی زیرا در دهه 1970 ایران و کره هر دو تلاش هم زمانی اغاز کردند تا به قدرت های صنعتی تبدیل شوند و، ویتنام، زیرا مانند ایران، مسیر توسعه آن تحت الشعاع یک درگیری طولانی با ایالات متحده و دوره های طولانی تحریم اقتصادی قرار گرفت.
تولید ناخالص داخلی :
در سال 1950، تولید ناخالص داخلی ترکیه 22 درصد بیشتر از ایران بود، اما تولید ناخالص داخلی کره و ویتنام 60 درصد کمتر از ایران بود. در سال 1977، آخرین سال "عادی" قبل از انقلاب - اقتصاد ایران 26 درصد بزرگتر از ترکیه شد. 65 درصد بالاتر از کره و تقریبا 5.5 برابر ویتنام بود ! در سال 2017، متاسفانه تولید ناخالص داخلی ترکیه 2.4 و کره 7.2 برابر بیشتر از تولید ناخالص داخلی ایران بود، در حالی که اکنون ویتنام 70 درصد تولید ناخالص داخلی ایران است و فاصله خود را بیش از پیش نزدیک کرده است و از آن به عنوان ببر آسیایی در حال ظهور یاد می شود !
در سال 1960، ایران بیست و نهمین اقتصاد بزرگ جهان بود. ترکیه در رتبه سیزدهم و کره جنوبی در رتبه 33 قرار داشت. تا سال 1977 ایران به رتبه هجدهم، ترکیه بیستم و کره 28 صعود کرده بود. در سال 2017، ایران در رتبه 27 قرار داشت، ترکیه در رده هجدهم قرار داشت و کره تاکنون به سیزدهمین اقتصاد بزرگ جهان تبدیل شده بود. این رتبه ۲۷ ایران هم فقط مرهون دارا بودن نفت و گاز بوده است .ویتنام نیز از رتبه 87 به رتبه 46 صعود فوق العاده ای داشته است - یک جهش نزدیک به 40 رتبه در کمتر از 30 سال ! تولیدکنندگان نفت مانند مکزیک و عربستان سعودی امروز در بین بیست اقتصاد برتر قرار دارند، گروهی که ایران با توجه به منابع عظیم نفت و گاز خود به راحتی می توانست بخشی از آن باشد. با این حال، ایران همچنان دومین اقتصاد بزرگ در خاورمیانه و شمال آفریقا است و هنوز هم به طور قابل توجهی بزرگتر از مصر، نروژ، آفریقای جنوبی یا اسرائیل است.
درآمد سرانه :
درآمد سرانه ایران نیز از زمان انقلاب بسیار کندتر رشد کرده است. به طور واقعی، سه دهه قبل از انقلاب شاهد افزایش 3.2 برابری درآمد سرانه ایران بودیم. در چهار دهه پس از انقلاب، این رقم تنها دو برابر شده است. در سال 1980، تولید ناخالص داخلی ایران = 2374 دلار؛ ترکیه = 2169 دلار؛ کره = 1711 دلار؛ و ویتنام = 514 دلار بود . اما در سال20۱8: ایران = 4838 دلار؛ ترکیه = 11125 دلار؛ کره = 32774 دلار; و ویتنام = 2482 دلار است . رشد حیرت انگیز کره نسبت به ایران زنگ خطرهای بسیاری را به صدا دراورده است. در سال 2017، ترکیه و کره به چند برابر و ویتنام به بیش از نیمی از ایران رسیده بودند. از نظر برابری قدرت خرید، کره به طور قابل توجهی از مقایسه کنندگان پیشی گرفت. ایران همگام با ترکیه بود اما پس از سال 2000 عقب افتاد !
جمعیت :
فراتر از رشد آهسته تر اقتصادی، نرخ رشد سریع جمعیت ایران و نرخ پایین رشد جمعیت کره، عوامل دیگری پشت سرانه نتایج بسیار متفاوت تولید ناخالص داخلی هستند. در سال 1980، ایران و کره تقریباً یک جمعیت داشتند (ایران = 39.5 میلیون، کره = 38.1 میلیون). اما امروز ایران 30 میلیون دهان بیشتر برای تغذیه دارد (ایران = 81 و کره = 51 میلیون).
نرخ فقر مطلق :
خوشبختانه ایران از لحاظ فقر مطلق از پایین ترین نرخ ها در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا و جهان است. با این حال، معیارهای بینالمللی فقر ممکن است برای اکثر کشورها معیار معنیداری نباشد و خطوط فقر ملی شاخصهایی هستند که بیشتر مورد استفاده قرار میگیرند. بر این اساس، از هر پنج ایرانی، یک نفر زیر خط فقر ملی زندگی می کند و نزدیک به 40 درصد آن را با 10 دلار در روز به ازای هر نفر، نزدیک به فقر می دانند. این نشان میدهد که بخش بزرگی از جمعیت ایران برای سقوط به سمت فقر یا فقیر ماندن در معرض خطر هستند. زنانه شدن فقر نیز روندی نگران کننده است و زنان حدود دو سوم فقرا را تشکیل می دهند. بنابراین، در حالی که فقر مطلق تا حد زیادی ریشه کن شده است، فقر نسبی همچنان یک معضل واقعی است و در چهل سال گذشته از انقلاب تاکنون تغییر نکرده است.
نرخ باسوادی :
در سال 1950، نرخ باسوادی بزرگسالان بالای 15 سال در ایران 13 درصد و کمتر از میانگین جهانی بود. از ان سال ب بعد تلاش قابل توجهی برای بالا بردن سطح سواد انجام شد که به حدود 40 درصد قبل از انقلاب رسید. از سال 1980، ایران با میانگین جهانی حدود 85 درصد پیشی گرفته است، هرچند هنوز کمتر از ترکیه، کره و ویتنام است. این افزایش عمدتاً به دلیل آموزش نسل جوان و از بین بردن شکاف جنسیتی بین دختر و پسر بوده است. گروهی از ایرانیان مسن تر، عمدتاً در مناطق روستایی، که بی سواد باقی می مانند، میانگین نرخ باسوادی ایران را اکنون پایین می آورند.نرخ باسوادی به تنهایی ممکن است تصویر کاملی از سرمایه انسانی یک کشور ارائه نکند. افزایش سطح سواد پس از 1980 منجر به سرمایه گذاری قابل توجهی در آموزش عالی شد. تقریباً از هر ده ایرانی یک نفر حداقل یک مدرک دانشگاهی دارد. بر اساس گزارش سرمایه انسانی مجمع جهانی اقتصاد در سال 2015، ایران نزدیک به یک میلیون فارغ التحصیل دانشگاهی بیشتر از ایتالیا داشت، حدود ۷۰۰ هزار نفر بیشتر از ترکیه، و 3.5 برابر اسرائیل، و این یعنی استخری از یک استعداد برجسته جهانی ! ایران با میانگین سنی پایین 27 سال و جوانان تحصیلکرده زیاد، دریچه جمعیتی منحصربهفردی برای فراهم کردن فرصت رشد بالا در اختیار دارد. اما این پتانسیل به شدت مورد استفاده قرار نمی گیرد. ایران کمترین نرخ مشارکت کلی نیروی کار را دارد، تنها 45 درصد نیروی کار از نظر اقتصادی فعال هستند و یکی از بالاترین نرخ های بیکاری به ویژه در میان جوانان تحصیلکرده است ! تعجب خواهید کرد اگر بدانید عامل تعیین کننده در پایین بودن نرخ مشارکت کلی زنان هستند. با وجود 60 درصد فارغ التحصیلان دانشگاهی و بیش از 70 درصد دانشجویان در رشته های مختلف، ایران با 17 درصد نرخ مشارکت زنان در نیروی کار، در بین پایین ترین کشورهای جهان قرار دارد. اگر زنان از نظر اقتصادی «با مفروضات مشابه [مانند جاهای دیگر] فعال بودند، [صندوق بینالمللی پول] افزایش تولید ناخالص داخلی در ایران را حدود 40 درصد بیشتر برآورد میکرد.» مشارکت پایین نیروی کار در ایران به دلیل قوانین و مقررات تبعیضآمیز جنسیتی بیشماری است که در اینجا جریان دارد.