سن و سالم کم بود
غرق بازی بودم
به همون دنیای
ساده راضی بودم
شاد بودم شاد و سر خوش و بازی گوش
دنیام می گرفت در آغوش
هر کجا می رفتم
می شکفتم در خود
شیطنت می کردم
عشق جاری میشد
اون روزا یادم هست
زندگی با ما بود
پدرممی جنگید
مادرم زیبا بود
روزهای خوب بی صدا سوزوندی
بین اون بازی ها کاش جا می موندی
روزهای خوب و بی صدا سوزوندی
بین اون بازی ها کاش جا می موندی
عشق می دادیم
می گرفتیم از هم
قهرها کوتاه بود
دوستی ها محکم بود
زندگیمون خالی
از غم و ماتم بود
خوشحال بودم وقتی
سن و سالم کم بود
روزهای خوب بی صدا سوزوندی
بین اون بازی ها کاش جا می موندی
روزهای خوب و بی صدا سوزوندی
بین اون بازی ها کاش جا می موندی