مطلب ارسالی کاربران
ظهور بن جفرسون / قسمت اول / شروع فعالیت در آکادمی منچستر یونایتد 🔴
به نام خدا
(قراره داستانی خیالی را براتون شرح بدم که حول بن جفرسون ، از آغاز تا پایان کریرش هستش ، امیدوارم از قسمت اولش لذت ببرید)
بن ۱۲ ساله درحالی که روی کاناپه خونه نشسته بود ، داشت با لپ تابش فینال لیگ قهرمانان ۱۹۹۹ را تماشا می کرد ، اون که طرفدار پر پا قرص منچستر یونایتد بود ، خودش را در پیراهن اون تیم تجسم می کرد ، از وقتی که پدرش برای اولین بار اون را موقعی که ۷ سال داشت به الدترافورد برده بود و اون برای اولین بار پیراهن قرمز رنگ شیاطین سرخ را بر تن کرده بود ، اون عاشق این تیم شد و برای اکثر بازی های مهم این تیم به ورزشگاه می رفت ، امروز روز متفاوتی برای بن بود ، چون نه تنها بازی منچستریونایتد با برایتون توی یک هشتم نهایی جام حذفی انگلستان بود ، روز تولد بن هم بود ، بن برای این تولد کیت دوم منچستر یونایتد برای فصل جاری را می خواست ، غافل از اینکه اون قراره هدیه ای را دریافت کنه که زندگی اش را متحول خواهد کرد .
بن به ورزشگاه الدترافورد رفت و بازی تیم مورد علاقش را تماشا کرد ، یونایتد با گل های مارکوس راشفورد و آرون ون بیساکا بازی را با نتیجه ۲ بر ۱ برد ، بعد از شام پدرش او را به رستوران ورزشگاه بود ، غذای مورد علاقش پیتزای پپرونی رو براش خرید و با اشتهای خوبی که از خوشحالی برد ناشی می شد ، به خوردن مشغول بود ، همه چیز بر وفق مراد جفرسون جوان پیش می رفت تا اینکه موقع هدیه اش شد ، هدیه اون توی یک پاکت بهش داده شد ، اون می دونست که یک کیت فوتبال توی یک پاکت اسکناس جای نمیگیره ، همچنین از این هم متنفر بود که دفترچه پس انداز های که تا چند سال بهشون دسترسی ندارید دریافت کنه ، پاکت را باز کرد و یک نامه رسمی را مشاهده کرد که زیرش مهر باشگاه منچستر یونایتد خورده ! باورش سخت بود ! او حالا رسماً به عضویت آکادمی جوانان منچستر یونایتد در اومده بود ، در اون لحظه انگار تمامی دنیا به او داده شده بود ، قرار بود که اون از روز دو شنبه ، به محل تمرین تیم جوانان بره تا برای اولین بار ، بتونه در قامت بازیکن تیم مورد علاقه اش ، فعالیت کنه .
روز دو شنبه او با ماشین پدرش به محل تمرین تیم جوانان رفت ، یک محوطه سر بسته که چندین بچه هم سن و سال خودش در اونجا مشغول تمرین بودند تا بتوانند در آینده این تیم سهیم باشند ، پدرش از او خداحافظی کرد و بن درحالی که کوله پشتیش کمی روی شانه اش سنگینی می کرد ، وارد زمین سبز رنگ آکادمی شد ، مدارکش را به مسئول اونجا نشان داد و اون هم او را تا رختکن همراهی کرد ، استوک های سفید رنگش را از توی کیف در آورد و با دقت گره زد ، لباس دروازه بانان یونایتد که توی این فصل سیاه رنگ بود را بر تن کرد ، دستکش های مارک آدیداسش را که هدیه عمویش بود بر دست کرد و وارد زمین شد ، مربی دروازه بانان تیم که فردی به نام لوییس کول بود با اون خوش و بش کرد ، بخش های مختلف آکادمی فوتبال را به اون نشان داد و اون را تا اتاق معاینات همراهی کرد ، توی اون اتاق بن جوان یکسری آزمایشات را پشت سر گذاشت و برگه ترخیص را گرفت و قرار شد به عنوان تمرینات روز اولش ، یکسری فعالیت های کششی انجام بده و توی بازی دوستانه ای هم که به صورت درون باشگاهی و بین بازیکنان آکادمی انجام شد ، به عنوان دروازه بان تعویضی نظاره گر بازی بود ، برای اون حس متفاوت و در عین حال هیجان انگیزی بود که می توانست توی باشگاهی که از بچگی عاشقش بوده بازی کنه .
بن جوان هنگام بازگشت از محل تمرین تیم ، به پیش پزشک خانوادگیشون رفت و یک رژیم غذایی مناسب از پزشک دریافت کرد تا بتواند بدنش را توی اون سن روی فرم نگه دارد ، دیگر نه خبری از پیتزا بود و نه خبری از نوشابه های انرژی زا ! به علت اینکه اولین روز تمرینیش بود ، اون شب ماهیچه هاش گرفته و درد می کردن اما این درد برای اون لذتی تمام نشدنی بود و می دونست که روزی قراره توی سطح اول فوتبال انگلیس برای شیاطین سرخ توپ بزنه ، او قرار بود یک روز در میان به محل تمرین تیم بره و پیوسته تمرین کنه تا به یک بازیکن مطمئن تبدیل بشه .