اختصاصی طرفداری / اگر تا چند سال قبل اعراب متمول خلیج فارس به تعویض سریع و شتاب زده کادر فنی مشهور بودند، اکنون این تفکر به طور خارق العاده ای فراگیر شده و دامان بسیاری از کشورها را گرفته است. نکته قابل تأمل اینکه «سندروم تغییرات زودرس» به فدراسیون ها و لیگ های درجه دو و سه محدود نبوده و نشانه های غیر قابل انکار آن در مهم ترین و اصیل ترین لیگ های عالم قابل ردیابی و مشاهده است چرا که پای اعراب متمول به باشگاه های بزرگ هم باز شده و تفکر آنها هم که به بی طاقتی شهره بودند گسترش یافته است.
عارضه بی ثباتی نیمکت در باشگاه بزرگ و قدیمی منچستر یونایتد؛ یکی از بارزترین نمونه های سرایت این «سندروم» پیش رونده در لیگ برتر انگلیس -به عنوان یکی از قدیمی ترین و معتبرترین لیگ های دنیا- است. تاریخ باشگاه نشان دهنده این واقعیت است که آنها در دهه های گذشته نیز با بحران دوری طولانی مدت از قهرمانی در لیگ داخلی روبرو بوده اند. آخرین مورد مربوط به روزگار ورود الکس فرگوسن بزرگ به «اولدترافورد» می شود. اما مردی که اکنون به عنوان اسطوره بدون جانشین باشگاه تلقی می شود؛ برای رسیدن به نخستین قهرمانی در لیگ به چند سال زمان نیاز داشت؟ احتمالا بسیاری از هواداران عجول و کم طاقت شیاطین سرخ و از جمله کسانی که تنها پس از گذشت دو هفته از لیگ برتر امسال؛ در مواجهه با پیرمرد اسکاتلندی از او خواستند تا دوباره سکان هدایت باشگاه را به دست گیرد؛ فکرش را هم نمی کنند که «سِر الکس» برای کسب نخستین جام با «من یونایتد» به چهار سال و برای به دست آوردن نخستین قهرمانی در لیگ به هفت سال زمان نیاز داشته است. این در حالی است که مدیران وقت باشگاه از همان هفته های نخستین استخدام فرگوسن، با دست و دلبازی فراوان و صرف میلیون ها دلار، ستاره های مورد نیاز او را به خدمت گرفته و عملا هیچ کمبودی برای بازگشت روزگار طلایی شیاطین سرخ باقی نگذاشته بودند. هر چند ناکامی های اولیه «الکسی» او را یک چند روی لبه تیغ و در خطر اخراج قرار داد، با این همه او به سبب صبر، ثبات و اعتماد متقابل، در جمع شیاطین باقی ماند و موفق شد به وعده ای که در آستانه ورود به باشگاه داده بود، عمل کرده و در حالی «تئاتر رویاها» را پس یک ماجراجویی طولانی و هیجان انگیز ترک کند که تیم او بالاتر از رقیب و دشمن قدیمی (لیورپول) در صدر پر افتخارترین تیم های لیگ جزیره قرار داشت.
بنابراین هیچ معجزه ای قرار نیست اتفاق بیافتد. به فرض اتفاق افتادن هم دائمی نبوده و به عادت و ساختار تبدیل نمی شود. این نکته را «یونایتد» ها بهتر از هر کسی می دانستند. با این حال تصمیم سازان باشگاه پس از وداع با «فرگوسن کبیر» حتی ثلث مهلتی که مدیران وقت به فرگی داده بودند را برای دیوید مویس به عنوان جانشین مورد وثوق فرگوسن قایل نشدند و او را در کمال تعجب قبل از پایان نخستین فصل برکنار کردند. بدیهی است که بخش بزرگی از این بی تحملی ریشه در بحران سکوها و بی صبری هواداران، در گذار از بحران «پسا فرگوسن» داشت. به خصوص که این بحران همزمان با اوج گیری «سیتیزن» های تازه متمول شده همشهری و همچنین دشمنان قدیمی در بندر لیورپول اتفاق می افتاد. این چرخه معیوب با گذر از فن خال، مورینیو، سولسشر و رانگنیک آلمانی ادامه یافته و اکنون به «تن هاخ» رسیده است. با نتایج مطلوب اخیر اوضاع تا حدودی آرام شده؛ با این حال هنوز کسی نمی داند مدیران و هواداران تا چه اندازه نسبت به مرد هلندی انعطاف و تسامح به خرج خواهند داد. نمونه ذکر شده به مثابه مشت نمونه خروار است. وگرنه مثال های بسیار بیشتری در لیگ های معتبر اروپایی وجود دارد که آخرین و مشهورترین آنها به تغییر در نیمکت چلسی و اخراج «توخل» مربوط می شود.
وقتی شتاب تغییر و فقدان صبر و روا داری، اصیل ترین و قدیمی ترین لیگ ها و باشگاه های جهان را تحت تأثیر قرار داده، تکلیف لیگ برتر و فوتبال «باری به هر جهت» ایرانی مشخص است. سال هاست ورود پول بی حساب که قریب به اتفاق آن به نوعی از خزانه دولت می آید، سبب تولد موجود نارس و ناقص الخلقه ای تحت عنوان «لیگ حرفه ای» شده است. لیگی که نه دخلش با خرجش تناسب دارد و نه از حداقل سخت افزار و نرم افزار لازم برخوردار است. با این همه به سبب خرج از کیسه ملت، مخارجش بالاست و قیمت بازیکنان، مربیان، مدیران و خلاصه غالب بر سفره نشسته گان پنهان و آشکارش سر به آسمان حرفه ای گری سائیده و گاه از مرزها و استانداردهای آن هم در می گذرد. از پیامدهای محتوم این موجود «شتر، گاو، پلنگ» که لیگ برترش می خوانیم؛ افزایش سرسام آور سرعت تغییرات و بی صبری اعجاب انگیز هواداران و مدیران و به تبع آن استیلای نتیجه گرایی افراطی بر همه مناسبات فنی و غیر فنی فوتبال ایرانی است. کار به جایی رسیده که تماشاگران از همان هفته های نخست و در مواجهه با نخستین نشانه های تزلزل، فریاد «حیا کن، رها کن» سر داده و بازیکنان تیم محبوب را «بی غیرت» خطاب می کنند. با یک برد یا یک شکست، کل اتمسفر جامعه هواداری تغییر می کند. اعتبار «امپراتورها»، «ژنرال ها»، « پادشاهان» و «خان ها» به توپ «لاکرداری» بند است که گاه بازی اش می گیرد و راه دروازه را گم می کند.
نه کسی پروای توجه به آنالیز و آمار رو به پیشرفت یا پس رفت تیم ها را دارد و نه کسی گوشش بدهکار دادن فرصت به کادر فنی تازه به کار گرفته شده است. یحیی گل محمدی پس از دو نتیجه مساوی، در همان یکی، دو هفته اول با اعتراض هواداران پرسپولیس روبرو می شود. او کسی است که دو قهرمانی و یک نایب قهرمانی لیگ در کارنامه دارد و برای دومین بار در تاریخ باشگاه، سرخ ها را به فینال جام باشگاه های آسیا رسانده است. هفته بعد نوبت به ساپینتوی پرتغالی می رسد. همه می دانند که سخت ترین کار، پذیرفتن هدایت تیمی است که با مجموعه ای از بهترین رکوردها، قهرمان شده است. همه می دانند «شاه آبی ها» با زرنگی از ادامه مسیر شانه خالی کرده و کار به مراتب سخت تر را برای جانشینش باقی گذاشته است. با این حال هیچ کس حاضر نیست با سرمربی جدید به قاعده شناسایی نقاط قوت و ضعف بازیکنان تحت امرش مدارا کند. پیشکسوت بزرگ باشگاه «دلقک» اش می خواند و هواداران جوانتر و احساساتی او را ناتوان و مستوجب اخراج می دانند.
با این حال تنها یک برد که بخش بزرگی از آن به تزلزل عجیب دفاع رقیب مربوط می شود کافی است تا فضا کاملا تغییر کرده و هواداران یک صدا سرمربی منفور را تشویق کنند. در حالی که «آزادی» آماده تغییر نگرش آبی ها و عزیز شدن ساپینتو می شود، در «نقش جهان» تقدیر در مسیر مخالف پیش رفته و کادر فنی سابقا محبوب اصفهانی ها، زیر فشار طعن و تردید قرار گرفته است. عجیب آنکه همین دو، سه هفته پیش همه چیز در نقش جهان در بهترین حالت قرار داشت. هم سرمربی و هم بازیکنان جدید، ایده آل بودند و از اصفهان رفته ها، اگر مانده بودند، باید برای بازی در تیم دوم باشگاه تلاش می کردند. حالا اما به طرفه العینی همه چیز تغییر کرده است. به این ترتیب این هفته طنین بی رحم شعار «بی غیرت» از آزادی به نقش جهان رسیده؛ تا هفته های بعد مهمان کدام ورزشگاه باشد.
این تعجیل افراطی در حصول نتیجه مطلوب و این میل شتاب زده و غیر حرفه ای به تغییرات زودرس، سبب تزلزل بیشتر نیمکت ها شده و به تصمیم ها و انتخاب های عجولانه و تبعا ناموفق بیشتری منجر خواهد شد. بازخوانی سرنوشت و نتایج تیم ها، مدیران و هوادارانی از این دست، نشان دهنده ضرورت تأمل، صبر و رواداری بیشتر برای رسیدن به ساحل آرامش و موفقیت است. باید پذیرفت به رغم پیشرفت سرسام آور علم و تکنولوژی و رسوخ و نفوذ حداکثری آن در ورزش و فوتبال، هنوز در بالاترین سطوح نیز نسخه ای معجزه گر و آنی برای پیشرفت و قهرمانی به دست نیامده و تا اطلاع ثانوی مسیر رسیدن به جام های مختلف از جاده پر سنگلاخ صبوری، ممارست و یکدلی می گذرد.