برای مشاهده قسمت های قبلی اینجا کلیک کنید
قطعه یازدهم
در یازدهمین ترک از آلبوم نگار به توربین رسیدیم.
این ترک مناظره باد و توربین است و این باد همان نگار قصه ماست. نگاری که علی سورنا به او گفت: تو اگه نَوَزی، مردی.
در ابتدا ترک با توربینی مواجه میشویم که قد علم کرده و آسمان را شکافته است و به دور خود می چرخد. شکوه او وجود واقعی نداشت و این شکوه را از قبل برای او نوشته بودند.
وقتی بادی وجود نداشته باشد توربین بی ارزش میشود و او منتظر یک باد سرگردان بود.
نگار یا همان باد قصه ما به توربین رسیده است. توربین جلوی او ایستاده است و اجازه عبور نمی دهد. نگار خطاب به توربین میگوید: من کلی خبر برای دیگران دارم. خبری که باید به گوش، گوش های بی خبر برسانم. از سر راه من کنار برو. حتی اگر از چوپ چنار سخت تر باشی تو را می شکانم.
توربین در پاسخ می گوید: باد وظیفه تو این است که برق تولید کنی. تا من اینجا هستم خبر های تو حرفهایی بی ارزش اند. خود را آماده کن برای تولید برق. سعی کن خوب جرقه بزنی.
و باد را بلعید.
نگار گفت: احمق این روشنایی فقط یک توهم ساختگی است. من را آزاد کن. من حامل یک خبرم. بایست. بایست. بایست...
نگار خسته از جنگ به نزد خالقش برگشته است.
نگاری ناامید، خسته از عطش، خسته از جنگ با قوی ترها، نگار زاییده شده در شهر تیغ، نگار آسیب دیده از باورها
این منم نگار تو / زخمی مداد تو / توی همه آبهای دنیا / دنبال کشتی نگاه تو
این است نگار علی سورنا
هنوز مانده از این قصه صفحه ای دیگر
ادامه دارد...
کاری از حزب استادان