بالاخره انتخابات فدراسیون فوتبال به فرجام رسید. دقیقا دو سال و هشت ماه پس از استعفاء مهدی تاج به سبب غائله ویلموتس و به بهانه کسالت قلبی؛ دوباره به او بازگشته ایم. دَوَران در یک دایره بسته. از تاج به تاج. این بهترین تعبیر برای فوتبالی ست که گویی در جایی از زمان متوقف شده و صرفا گرد خود می چرخد. اما بنیان این چرخ کجاست و چه کسانی آب به این آسیاب می ریزند؟ چه کسانی فوتبال را به این هرزگردی ابدی محکوم کرده اند. در این روزها دلسوخته گان واقعی و دلسوزان موسمی، مصلحتیِ فوتبال از مشکلات نامزدها و ساز و کار انتخابات بسیار سخن گفته اند. با این حال کمتر کسی به ریشه و سرچشمه اصلی مشکلات پرداخته است. سطحی نگری و توجه به معلول ها دلیل اصلی آرامش و حاشیه امن علت ها بوده و خواهد بود. هر کسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اسرار من.
تعداد قابل توجهی از اعضای مجمع را روسای هیأت های استانی تشکیل می دهند. آدمیانی که نبض واقعی فوتبال را در اختیار داشته و جز با نظر و آرای آنها قبای ریاست بر تن کسی راست نمی شود. مردانی شگفت انگیز و طبق نظر اهل اصطلاح « خاکشیر مزاج» که با هر تبعی سازگارند. «بند بازان» ماهری که هیچ توفان سیاسی و یا ورزشی آنها را جابجا نمی کند. سابقه ی ریاست برخی از آن ها به اولین سال های پس از انقلاب می رسد. از روسای سال های نخستین تا نوآموز و مصطفوی، از صفایی فراهانی تا دادکان و از کمیته انتقالی تا کفاشیان و تاج و خوبان عالم آمدند و رفتند؛ اساسنامه ها از نو نوشته شد و تصحیح گردید. انتصاب به انتخاب تبدیل شد. با این حال هیچ گزندی به تاج و تخت محلی این « جماعت لابی کار» نرسید. یک ملوک الطوایف خاموش و البته تأثیرگذار که استعدادی رشک برانگیز در تطبیق با محیط و جو حاکم دارند. به معنای واقعی « مردانی برای تمام فصول» هستند. موتورهای دوگانه سوز در قیاس با سازگاری و تطابق حضرات به یک اسباب بازی ساده می مانند.
سال ها پیش عادل فردوسی پور تلاش کرد با برجسته کردن انتخابات استانی، نوری به پشت پرده و ساز و کار انتخاب این مردان بی جانشین تابانده و دلایل این حکمرانی بی گزند را آشکار سازد. تلاشی قابل احترام که مع الاسف به مطالبه اصلی اهالی فوتبال تبدیل نشد و لاجرم در میان حاشیه های روزمره محو گردید. اکنونیان نیز چنان در درگیر نوک بیرون زده از آب این صخره بزرگ هستند که ریشه تناور، بزرگ و پنهان مانده اش را فراموش کرده اند. کمیته بدوی، تاج، بهاروند، عزیزی خادم، هیأت رئیسه، کمیته اخلاق و سایر تصمیم سازان فدراسیون همگی ساخته و پرداخته ی سازش ها و تعاملات پشت پرده این حضرات هستند. آب از سرچشمه گل آلود است. اگر قرار است راهی واقعی برای برون رفت از این معضل همیشگی و این دوَران مسخ کننده پیدا شود؛ تنها و تنها از مسیر اصلاح سرچشمه می گذرد. به فرض کارآمدی اولیه؛ تاریخ مصرف بسیاری از این دوستان مدت هاست که گذشته ست. بگذریم که برخی از آنها از اول هم اشتباهی بوده اند. هرز گردیِ از تاج به تاج؛ حاصل این ماندآبی است که مدت هاست از زایش نهنگ های واقعی عاجز بوده است.
البته که ترمیم زیرساخت ها و تغییر ناهنجاری های نهادینه شده سخت و طاقت فرساست. غالبا با نمایش های تلویزیونی و موسمی هم بیگانه است. پاکباختگانی می خواهد، فارغ از غوغای ننگ و نام که دنبال اصلاح امورات فوتبال باشند. سوال مهم این است که تا چه اندازه چنین مردانی در فوتبال ایرانی یافت می شوند و در صورت یافت شدن؛ تا چه میزان ساختار ورزش و فوتبال مملکت حاضر است پای آن ها ایستاده و از ابتکار عمل شان حمایت کند. یافتن پاسخ این پرسش های بنیادین، عجالتا اولین گام در مسیر بهبود اوضاع قمر در عقرب موجود خواهد بود.
بالاخره انتخابات فدراسیون فوتبال به فرجام رسید. دقیقا دو سال و هشت ماه پس از استعفاء مهدی تاج به سبب غائله ویلموتس و به بهانه کسالت قلبی؛ دوباره به او بازگشته ایم. دَوَران در یک دایره بسته. از تاج به تاج. این بهترین تعبیر برای فوتبالی ست که گویی در جایی از زمان متوقف شده و صرفا گرد خود می چرخد. اما بنیان این چرخ کجاست و چه کسانی آب به این آسیاب می ریزند؟ چه کسانی فوتبال را به این هرزگردی ابدی محکوم کرده اند. در این روزها دلسوخته گان واقعی و دلسوزان موسمی، مصلحتیِ فوتبال از مشکلات نامزدها و ساز و کار انتخابات بسیار سخن گفته اند. با این حال کمتر کسی به ریشه و سرچشمه اصلی مشکلات پرداخته است. سطحی نگری و توجه به معلول ها دلیل اصلی آرامش و حاشیه امن علت ها بوده و خواهد بود. هر کسی از ظن خود شد یار من/ از درون من نجست اسرار من.
تعداد قابل توجهی از اعضای مجمع را روسای هیأت های استانی تشکیل می دهند. آدمیانی که نبض واقعی فوتبال را در اختیار داشته و جز با نظر و آرای آنها قبای ریاست بر تن کسی راست نمی شود. مردانی شگفت انگیز و طبق نظر اهل اصطلاح « خاکشیر مزاج» که با هر تبعی سازگارند. «بند بازان» ماهری که هیچ توفان سیاسی و یا ورزشی آنها را جابجا نمی کند. سابقه ی ریاست برخی از آن ها به اولین سال های پس از انقلاب می رسد. از روسای سال های نخستین تا نوآموز و مصطفوی، از صفایی فراهانی تا دادکان و از کمیته انتقالی تا کفاشیان و تاج و خوبان عالم آمدند و رفتند؛ اساسنامه ها از نو نوشته شد و تصحیح گردید. انتصاب به انتخاب تبدیل شد. با این حال هیچ گزندی به تاج و تخت محلی این « جماعت لابی کار» نرسید. یک ملوک الطوایف خاموش و البته تأثیرگذار که استعدادی رشک برانگیز در تطبیق با محیط و جو حاکم دارند. به معنای واقعی « مردانی برای تمام فصول» هستند. موتورهای دوگانه سوز در قیاس با سازگاری و تطابق حضرات به یک اسباب بازی ساده می مانند.
سال ها پیش عادل فردوسی پور تلاش کرد با برجسته کردن انتخابات استانی، نوری به پشت پرده و ساز و کار انتخاب این مردان بی جانشین تابانده و دلایل این حکمرانی بی گزند را آشکار سازد. تلاشی قابل احترام که مع الاسف به مطالبه اصلی اهالی فوتبال تبدیل نشد و لاجرم در میان حاشیه های روزمره محو گردید. اکنونیان نیز چنان در درگیر نوک بیرون زده از آب این صخره بزرگ هستند که ریشه تناور، بزرگ و پنهان مانده اش را فراموش کرده اند. کمیته بدوی، تاج، بهاروند، عزیزی خادم، هیأت رئیسه، کمیته اخلاق و سایر تصمیم سازان فدراسیون همگی ساخته و پرداخته ی سازش ها و تعاملات پشت پرده این حضرات هستند. آب از سرچشمه گل آلود است. اگر قرار است راهی واقعی برای برون رفت از این معضل همیشگی و این دوَران مسخ کننده پیدا شود؛ تنها و تنها از مسیر اصلاح سرچشمه می گذرد. به فرض کارآمدی اولیه؛ تاریخ مصرف بسیاری از این دوستان مدت هاست که گذشته ست. بگذریم که برخی از آنها از اول هم اشتباهی بوده اند. هرز گردیِ از تاج به تاج؛ حاصل این ماندآبی است که مدت هاست از زایش نهنگ های واقعی عاجز بوده است.
البته که ترمیم زیرساخت ها و تغییر ناهنجاری های نهادینه شده سخت و طاقت فرساست. غالبا با نمایش های تلویزیونی و موسمی هم بیگانه است. پاکباختگانی می خواهد، فارغ از غوغای ننگ و نام که دنبال اصلاح امورات فوتبال باشند. سوال مهم این است که تا چه اندازه چنین مردانی در فوتبال ایرانی یافت می شوند و در صورت یافت شدن؛ تا چه میزان ساختار ورزش و فوتبال مملکت حاضر است پای آن ها ایستاده و از ابتکار عمل شان حمایت کند. یافتن پاسخ این پرسش های بنیادین، عجالتا اولین گام در مسیر بهبود اوضاع قمر در عقرب موجود خواهد بود.