در هفته ای که گذشت، بحث برکناری دراگان اسکوچیچ از هدایت تیم ملی داغ بود و خیلی ها در فدراسیون فوتبال دنبال عامل اصلی تغییر در کادرفنی تیم ملی می گشتند، غافل از اینکه در طول چند دهه گذشته هیچ یک از سرمربیان تیم های ملی هرگز در فدراسیون و یا با تصمیم ارکان فوتبال جابجا نشدند.
به گزارش طرفداری، در روزهای میانی هفته که بحث تغییر سرمربی تیم ملی داغ تر شده بود، هیات رییسه تلاش داشت تاییدیه برکناری اسکوچیچ را از کمیته فنی بگیرد و کمیته فنی هم تلاش می کرد توپ را به زمین هیات رییسه بیندازد اما اهالی فوتبال می دانستند اگر تغییری در کار باشد، دستورش از خارج از فدراسیون می آید.
اگر به عقب برگردیم در مرور تاریخ چهل و چند ساله اخیر فوتبال ایران فقط دو بار رییس فدراسیون اقدام به اخراج یا انتخاب سرمربی تیم ملی کرد. اولین بار داریوش مصطفوی بدون دریافت مجوز از سازمان تربیت بدنی، محمد مایلی کهن را برکنار کرد و با وجود صعود تیم ملی به جام جهانی، خودش تاوان این برکناری بی اجازه را داد و از ریاست فدراسیون به بهانه قلب درد مستعفی شد.
آخرین بار هم محمد دادکان، همایون شاهرخی را بدون هماهنگی مقام بالاتر به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب کرد که البته این انتخاب چند ماه دوام داشت و مهر علیزاده، محمد دادکان را مجبور کرد برانکو را به تیم ملی برگرداند.
اگر موافق باشید قدم قدم به گذشته برگردیم؛ مارک ویلموتس انتخاب مسعود سلطانی فر بود و از وزارت ورزش به رییس وقت فدراسیون دستور داده شد این مربی بلژیکی را از یک لیست سه نفره که شامل هروه رنار فرانسوی، خولن لوپتگی اسپانیایی و مارک ویلموتس بلژیکی انتخاب کند. بعد از قطع همکاری اجباری با ویلموتس هم، اطرافیان دراگان اسکوچیچ این مربی کروات را ابتدا به وزارت ورزش بردند و بعد از توافق با نزدیکان وزیر وقت، برای عقد قرارداد نهایی به فدراسیون فوتبال رفتند.
به کارلوس کی روش می رسیم؛ مردی که هشت سال در ایران به عنوان سرمربی تیم ملی فعالیت کرد. کی روش در دفتر علی سعید لو، رییس وقت سازمان تربیت بدنی و معاون رییس جمهور سرمربی تیم ملی ایران شد و بعد از عقد قرارداد، در نهادی بالاتر از فدراسیون برای قبول هدایت تیم ملی به دیدار علی کفاشیان رفت و نامه برکناری اش هم خارج از فدراسیون، در دفتر مسعود سلطانی فر، وزیر وقت ورزش امضا شد.
نیاز به توضیح اضافه نیست که قبل از آن هم انتخاب و عزل افشین قطبی، انتخابو استعفای محمد مایلی کهن، انتخاب و اخراج علی دایی، همکاری و قطع همکاری با امیر قلعه نویی، همه و همه تصمیم هایی بود که خارج از ساختمان فدراسیون فوتبال گرفته شد. هنوز جمله معروف علی دایی را یادمان نرفته که ادعا کرده بود:
کفاشیان و حتی علی آبادی، رییس وقت سازمان تربیت بدنی در حذف من نقشی نداشتند و دستور اخراج من را را محمود احمدی نژاد، رییس جمهور وقت داده بود.
حتی رییس مقتدری مثل محمد دادکان هم از این قائله مستثنی نبود. محمد دادکان وقتی رییس فدراسیون فوتبال شد، برانکو به عنوان سرمربی تیم ملی با محسن صفایی فراهانی، رییس قبلی فدراسیون توافق کرده بود. دادکاه بعد از قهرمانی تیم ملی امید در بوسان، برانکو را برای هدایت این تیم در نظر گرفت و اعلام کرد تا روزی که من رییس فدراسیون هستم، همایون شاهرخی، سرمربی تیم ملی خواهد بود اما چند ماه بعد، محسن مهر علیزاده مجبورش کرد برانکو را به تیم ملی برگرداند و در نهایت حکم برکناری برانکو را هم محمد علی آبادی صادر کرد نه محمد دادکان.
همینجوری که به عقب برگردیم، بلاژوویچ، جلال طابی، منصور پورحیدری، تومیسلاو ایویچ، والدیر ویرا، محمد مایلی کهن، استانکو، علی پروین، مهدی مناجاتی، پرویز دهدای، همه و همه یا خارج از فدراسیون فوتبال سرمربی تیم ملی شدند و یا حکم عزل شان از خارج از فدراسیون فوتبال و در نهادی بالاتر از این تشکیلات صادر شد.
جایگاه سرمربی تیم ملی در این سال به حدی مهم بوده که روسای فدراسیون ها هرگز نتوانستند به تنهایی درباره آغاز و پایان کار یک مربی تصمیم بگیرند و یا تصمیم اتخاذ شده خودشان را به مرحله اجرا بگذارند.
نیمکت تیم ملی همیشه در تیررس نگاه سیاست مداران و دولت ها بوده است؛ چه دولت مردانی که شیفته فوتبال بودند و این علاقه را به وضوح نشان می دادند و چه دولت مردانی که تلاش می کردند فاصله شان را با فوتبال حفظ کنند.
حالا هم در روی همین پاشنه می چرخد؛ این خط، این هم نشان...