" اکنون شهوت و غرور سائورون افزایش یافت، تا جایی که هیچ حد و مرزی ندانست، و تصمیم گرفت که خود را بر همه چیز در سرزمین میانه مسلط کند، و الف ها را نابود و سقوط نومنور را به چشم ببیند. او خود را پروردگار زمین نامید. نقابی که او همچنان میتوانست بر سر بگذارد تا اگر میخواست چشمان مردم را فریب دهد، به نظر آنها عاقل و منصف بود به گمان آنها ممکن است سودمند باشند؛ و کسانی که متوجه شدند سایه او بر جهان گسترده شده است، او را پروردگار تاریکی نامیدند او را دشمن میدانستند؛ و او همه چیزهای شیطانی روزهای مورگوت را که بر روی زمین یا زیر آن باقی مانده بود و اورک ها به فرمان او بودند و مانند مگس ها تکثیر می شدند .
او یکی از قدرتمندترین مایار بود
برای اشنایی با نژاد مایا کلیک کنید
نام اصلی سائورون ، مایرون بود . او قدرتمندترین مایا از والا آئوله اسمیت بود و از آئوله در راه آهنگری و کار دستی چیزهای زیادی آموخت و به یک صنعتگر بزرگ تبدیل شد
در این مدت ، مایرون همانگونه بود که ارو او را آفریده بود: خوب و بدون فساد. بزرگترین فضیلت او عشق به نظم و کمال و بیزاری از زیاده روی در هر موردی بود. با این حال، همانطور که مایرون در مورگوث دید، این نیز دلیل سقوط او بوداراده و قدرتی که به او کمک می کند تا به اهداف شخصی خود دست یابد تا اینکه به تنهایی آنها را دنبال کند. با این حال، در حالی که مورگوث میخواست خود سرزمین میانه را کنترل یا نابود کند، مایرون میخواست بر ذهن و اراده موجودات آن تسلط پیدا کند تا به نفع خودشان باشد. مایرون برای مشاهده طرحهای شگفتانگیز خود به دنبال افزایش قدرت ذاتی خود بود و این قدرت به مرور زمان به خودی خود به پایان رسید. بنابراین او به دام ملکور افتاد و وارد پیروان او شد و به زودی عامل اصلی او شد.
پس از اتحاد با مورگوت، مایرون ظاهراً به والارها وفادار بود، اما مخفیانه اطلاعاتی درباره معاملات آنها به مورگوت داد. تنها زمانی که مورگوث سنگرهای خود را در سرزمین میانه ایجاد کرد، مایرون والینور را ترک کرد و آشکارا وفاداری خود را اعلام کرد و به دشمن شناخته شده والار تبدیل شد.
سائورون در این مدت هرگز به گذشتهاش نگاه نکرد و در طول دوران اول، تمام و کمال در خدمت مورگوت انجام وظیفه کرد. اما درنهایت مورگوت در طول جنگ سقوط کرده و آن دوران به پایان میرسد.
قبل از اسارت ملکور، سائورون فرماندهی قلعه انگبند را بر عهده داشت و به عنوان فرمانده او عمل می کرد. در آغاز نبرد قدرت ها، نیروهای والار با اندکی مشکل، انگبند را با خاک یکسان کردند، اگرچه مشخص نیست که آیا مایا شیطانی هنوز در زمان حمله به قلعه حضور داشت یا خیر. هنگامی که ملکور دستگیر شد، سائورون هیچ جا پیدا نشد، و در عجله آنها برای دستگیری دشمن سیاه و حذف او از سرزمین میانه، والارها توجه چندانی به وحشتناک ترین خدمتکاران دومی نداشتند.
الفهای سیندار در بلریاند او را گورتاور (Gorthaur ) به معنای «مفتوح وحشتناک» میخواندند ، در حالی که دیگران از الدارها او را سائورون (Sauron ) مینامیدند که به معنای «منفور» یا «نفرت انگیز» است (تمسخر نام اصلی او).
در عصر اول، الفهای اولدور قلمرو متبرک والینور را در غرب مطلق (برخلاف مشاوره والار) ترک کردند تا با مورگوت، که سیلماریلهای فانور را دزدیده بود، جنگی به راه بیاندازند، جواهراتی که با نور میدرخشیدند . درختان والینور که اکنون ویران شده اند. در آن جنگ، سائورون بهعنوان «بزرگترین خادمان [مورگوت] که نامهایی دارند» به حساب میآمد و به زودی از او به عنوان ارباب تاریکی و جانوران وحشتناکش ترسیدند - یک تغییر شکل، جادوگر و خدمتکار حیلهگر اربابش.
وقتی مورگوث خیلی دیرتر از آنگبند رفت تا آتانی (مردان) را که تازه بیدار شده بود فاسد کند ، سائورون جنگ علیه الف ها را هدایت کرد. او جزیره Tol Sirion را فتح کرد ، جزیره ای که بعد ها به جزیره گرگینه ها معروف شد. او در آنجا ارباب گرگینه ها بود و دراگلولین پدر و مادر گرگینه ها بود. منادی سائورون خون آشام تورینگ وثیل بود.
پس از داگور براگولاخ در ، شکارچیان سائورون گورلیم را آوردند و از او در مورد مکان باراهیر (پدر برن ) بازجویی کردند. گورلیم از گفتن چیزی به آنها امتناع کرد، حتی تحت شکنجه، تا اینکه خود سائورون بیرون آمد و با مرد مبادله کرد. گورلیم همسرش ایلینل را خواست که فکر می کرد اسیر شده است. بنابراین، سائورون موافقت کرد و گورلیم اطلاعات را ارائه کرد. با این حال، سائورون فاش کرد که ایلینل مرده است و پس از آن گورلیم را به قتل رساند. در طول تلاش برای سیلماریل ، برن و فینرود پادشاه نارگوترون توسط سائورون که فینرود را در یک دوئل با آهنگ های قدرت شکست داد، دستگیر شدند. او لباسهای مبدل اورکها را از آنها درآورد و به چالههای تاریکی که گرگینهها همراهانشان را میبلعند، انداخت. هنگامی که گرگینه ای برای حمله به برن آمد، فینرود با او کشتی گرفت و او را کشت، اما به زودی به دلیل جراحات جان خود را از دست داد.
بلافاصله پس از آن، لوتین و هوآن گرگینه به پل تول این گورهوت رسیدند. سائورون گرگ هایی را برای گرفتن لوتین فرستاد، اما همه توسط هوان کشته شدند. یکی از آنها دراگلولین بود، اما او فرار کرد و به اربابش گفت که هوان آنجاست. بنابراین، سائورون به شکل یک گرگینه در آمد و برای حمله به لوتین به پرواز درآمد، اما توسط هوان رهگیری و مغلوب شد. او برج را به لوتین سپرد و به شکل یک "خون آشام" فرار کرد.
پس از شکستش از لوتین، سائورون نقش کمی در وقایع عصر اول ایفا کرد (احتمالاً از تحقیر یا خشم مورگوت پنهان شد). بعد از اینکه ارباب سابقش شکست خورد و در زنجیر به والینور برده شد، به نظر میرسید که سائورون توبه کرده و از یونوه و میزبان پیروز غرب درخواست رحمت میکند، اگرچه ممکن است فقط از پیروزی آنها وحشت کرده باشد. در همان زمان، سائورون به دلیل غرور حاضر به بازگشت به غرب مطلق برای قضاوت نشد و در عوض فرار کرد و در جایی در سرزمین میانه پنهان شد
این حلقه یگانه است، حلقه واحدی که بر همه آنها حکومت می کند. این همان حلقه ای است که او سال ها پیش به دلیل تضعیف شدید قدرت خود ان را از دست داد. او به شدت آرزویش را دارد اما نباید دستش به ان برسد.
گاندولف |
او یک بار دیگر شروع به افشای خود کرد و قدرت از دست رفته را را جمع اوری کرد و خود را در سرزمین موردور ، در شرق میانه زمین مستقر کرد و شروع به ساختن باراددور مخوف در نزدیکی کوه دووم کرد. به زودی ارتش های عظیمی از اورک ها ، ترول ها ، و دیگر موجودات از دوران مورگوت به وجود آمدند. و سائورون با توهمات قدرت و ثروت ، قلب برخی از ملل انسان ها مانند ایسترلینگ و هارادریم را تباه کرد.
اگرچه سائورون میدانست که فساد انسانها آسانتر است، اما سعی کرد الفها را به خدمت خود بیاورد، زیرا آنها بسیار قدرتمندتر بودند. در حدود سال 1500 ، سائورون چهره منصفانه ای به تن کرد و خود را آناتار، "ارباب هدایا" نامید. او با آهنگرهای الف ارگیون ، از جمله سلبریمبور (بزرگترین صنعتگر، چون از نسل فئانور بود ) دوست شد و در زمینه هنر و جادو به آنها مشاوره داد. همه الف ها به او اعتماد نداشتند، به ویژه لیدی گالادریل ، الروند ، و گیل-گالاد ، پادشاه بزرگ اولدور .
به الفهایی که گوش میدادند، سائورون در جعل حلقههای قدرت دانش و تشویق کرد ، در حالی که او حلقه واحد را در خفا جعل کرد تا بر حلقههای الوی فرمانروایی کند. سائورون روی آن حلقه کتیبه سیاه گفتار را نقش بندی کرد
Tengwar the Black Speech inscription, Ash nazg durbatulûk, ash nazg gimbatul, ash nazg thrakatulûk, agh burzum-ishi krimpatul.
|
با این حال، به محض اینکه سائورون حلقه را به انگشت کرد، الف ها خیانت او را احساس کردند و حلقه های آنها را برداشتند و پنهان کردند. سائورون که خشمگین شده بود در جنگی آشکار به مقابله با آنها آمد و خواستار آن شد که تمام حلقه های قدرت به او داده شود. الف ها موفق شدند سه حلقه بزرگ را از او پنهان کنند، اما شانزده حلقه قدرت دیگر یا توسط سائورون تسخیر شدند، یا نابود شدند و گم شدند. به کوتولهها هفت حلقه را داده بود، اما به انسن ها نه حلقه را داده بود، زیرا میدانست که آنها راحتترین فاسد خواهند بود. ارباب کوتولهای که حلقهها را دریافت کردند، ثابت کردند که در برابر قدرت خود بسیار مقاوم هستند و نه اسیر اراده سائورون شدند. حلقه ها اما در آنها شهوت سیری ناپذیری برای طلا ایجاد کردند که در نهایت باعث غم و اندوه زیادی برای دورف ها شد.
همانطور که سائورون پیشبینی کرد، آن نه مرد همگی توسط حلقههایشان فاسد شدند و به نازگول ، مرگبارترین و بیرحمترین خدمتکاران سائورون تبدیل شدند. اگر الفها خیانت سائورون را تشخیص نمیدادند و قدرت حلقههای خود را رها نمیکردند، نتایج فاجعهبار بود. به نظر می رسد که اکثر مردان بومی سرزمین میانه پس از ایجاد نازگول تسلیم قدرت حلقه شدند و اگر الف ها به این شکل اسیر می شدند، برده سائورون می شدند. بنابراین مقاومت سلبریمبور در تاریخ سرزمین میانه اهمیت زیادی داشت.
در این دوران، که در طی آن او ارتشهای بزرگی را فرماندهی و فرماندهی میکرد، سائورون به عنوان ارباب تاریک موردور شناخته شد و قلعه او در باراددور در سال 1600 تکمیل شد . او حتی بدون کنترل الف ها بسیار قدرتمند بود و تقریباً تمام سرزمین میانه را در طول جنگ الف ها و سائورون فتح کرد . با این حال، ارتش های پادشاه نومنور ، تار-میناستیر ، توانستند او را در طول نبرد گواتلو در سال 1700 شکست دهند. سائورون که شکست خورده بود، به موردور عقب نشینی کرد و شروع به بازسازی قدرت خود در طول قرن ها کرد.
در اواخر عصر دوم، سائورون بار دیگر آنقدر قدرتمند بود که ارتش های بزرگی را برای حکومت بر سرزمین میانه تشکیل دهد. در این زمان، او القاب "ارباب زمین" و " پادشاه انسانها " را به خود گرفت که باعث آزار نومنوریان شد . مردانی قدرتمند از نسل کسانی بودند که در جنگ خشم علیه ملکور جنگیده بودند. برخی از نوادگان، از طریق الروس ، برن و لوتین بودند.
این مردان در جزیره نومنور در دریای بین سرزمین میانه و والینور زندگی می کردند. نومنوریان که در آن زمان مغرور بودند، با نیروی حیرتانگیز اسلحه به سرزمین میانه آمدند. شاه آرفارازوناو که آرزوی پادشاهی سرزمین میانه را نداشت، سربازان خود را بدون حتی یک نبرد تا موردور پیش برد و از سائورون خواست که خود را در برابر پادشاه تحقیر کند. سائورون به وضوح میدید که حتی قدرتمندترین خادمانش هم نمیتوانستند در برابر نومنوریان بایستند، و بنابراین بدون هیچ پیشنهادی برای نبرد از باراددور آمد. او شکل منصفانه ای به خود گرفت و از آرفارازون چاپلوسی کرد، اما پادشاه از سائورون خواست که به عنوان گروگان به نومنور بازگردد. سائورون از این پیشرفت تظاهر به ناخشنودی کرد، اما پنهانی خوشحال شد، زیرا این فرصتی را برای او فراهم کرد تا نومنوریان را از درون نابود کند. پس از تنها چند سال کوتاه در نومنور، او از اسیر به مورد اعتمادترین مشاور پادشاه تبدیل شد و تقریباً تمام دربار پادشاه او را مورد توجه قرار دادند. ترسیم از مرگاو بسیاری از نومنوریان را به پرستش مورگوت تبدیل کرد و گفت که مورگوت قدرت نجات آنها از مرگ را دارد. هنگامی که قدرت و نفوذ او به اوج خود رسید، معبد بزرگی را برپا کرد که در آن قربانی های انسانی برای مورگوت انجام داد. سرانجام، او آرفارازون را متقاعد کرد که علیه والارها شورش کند و به خود والینور حمله کند و آن را برای خودش ادعا کند.
اما در اینجا، حیله گری سائورون به خود غلبه کرد، زیرا ارو سپس مستقیماً مداخله کرد - نومنور در زیر دریا غرق شد و نیروی دریایی بزرگ نومنور نابود شد و ارتشی که به امان رسید در زیر کوه های سنگی که در حال سقوط بود مدفون شد و در غارهای فراموش شده زندانی شد.بدن سائورون از بین رفت، اما روح او از بین نرفته بود، و او با حمل حلقه به موردور گریخت، جایی که به آرامی بدن جدید و قدرت خود را بازسازی کرد. از این نقطه به بعد، او توانایی به خود گرفتن شکل و شمایلی زیبا را از دست داد و اکنون از طریق وحشت و زور حکومت می کند. چند نومنور وفادار به رهبری الندیل از سیل نجات یافتند و دو قلمرو در تبعید تأسیس کردند .آرنور و گوندور، در سرزمین میانه
سائورون پس از اطلاع یافتن از اینکه الندیل ، که به ویژه از او متنفر بود، جان سالم به در برده است و دستور می دهد تا در مرزهای خود قلمرویی ایجاد کند، پس از مدتی، سائورون با آنها جنگ کرد. با این حال، او خیلی زود ضربه خوردو بیشتر قدرت خود را به دست نیاورد، در حالی که پادشاه الف، گیل گالاد ، در غیاب او قدرت خود را در سرزمین میانه افزایش داده بود. بنابراین، زمانی که گیل گالاد با الندیل متحد شد تا آخرین اتحاد الف ها و انسان ها را ایجاد کند و با هم به سائورون حمله کنند. آنها ارتش او را در نبرد داگورلاد شکست دادند و باراددور را به مدت هفت سال محاصره کردند . سرانجام، سائورون خود بیرون آمد و با الندیل و گیل گالاد دوئل کرد و هر دو را به تنهایی کشت. با این حال، او خود در این روند سرنگون شد. سپسایسیلدور ، پسر الندیل، شمشیر شکسته پدرش، نارسیل را برداشت و از آن برای بریدن حلقه یگانه از انگشت سائورون استفاده کرد. در حالی که بدن فیزیکی سائورون نابود شده بود، روح او گریخت. مبارزات او برای شکست دادن مردم آزاد ظاهراً شکست خورده بود و بزرگترین سلاحش از او گرفته شده بود.
اما در حالی که ایزیلدور حلقه را گرفته بود، نتوانست آن را در آتشهای کوه هلاکت که در آن جا ساخته شده بود نابود کند، و آن را برای خود نگه داشت. در نهایت چند سال بعد توسط حلقه به او خیانت شد و توسط اورک ها در در رود گلدن کشته شد . حلقه به رودخانه گلدن افتاد و برای بیش از دو هزار سال گم شد.
با وجود شکست، سائورون برای همیشه مغلوب نشد. اگرچه بسیار ضعیف شده بود و به شکلی غیر جسمانی بود، اما به دلیل ریختن بیشتر قدرت، قدرت و اراده بومی خود در حلقه واحد، همچنان وجود داشت. بنابراین، تا زمانی که وجود داشت، او هرگز نمیتوانست واقعاً شکست بخورد، و در طول هزاره اول عصر سوم ، پنهان شده بود و به آرامی قدرت خود را بازیابی میکرد تا اینکه بار دیگر توانست فرم بدنی به خود بگیرد.
قبل از اینکه بتوانید در جنوب بچرخید، وارد سرزمین نکرومانسر میشوید، و حتی شما، بیلبو، نیازی نخواهید داشت که داستانهای آن جادوگر سیاه را برایتان تعریف کنم. من به شما توصیه نمی کنم نزدیک مکان هایی که برج تاریک او مشرف است بروید!
گاندولف
|
سائورون در نهایت دوباره شروع به قیام کرد و سنگر دولگولدور ، تپه جادویی، در جنوب میرک وود را اشغال کرد . در آنجا، او از ظاهر یک جادوگر مخوف به نام "نکرومانکسر" استفاده کرد و الف ها در ابتدا متوجه نشدند که او در تاریکی پنهان است.
در همین زمان، والارها پنج جادوگر یا ایستاری ، از جمله گندالف خاکستری، که بعداً به گندالف سفید تبدیل شد، فرستادند تا با سائورون مخالفت کنند و مردم آزاد سرزمین میانه را برای مقابله با بازگشت احتمالی او جمع کنند.
در حالی که ارباب تاریکی به جمع آوریخود ادامه می داد، او دوباره ظاهر شد و به طور پیوسته به پادشاهی های نومنورایی در تبعید حمله کرد و در نهایت پادشاهی شمالی آرنور را درهم شکست و پادشاهی جنوبی گوندور را به شدت تضعیف کرد. در همان دوره، چیزهای کثیفی که هنوز روی زمین یا زیر آن راه میرفت، بههم میخورد: اورکها در هجومهای خود جسورتر شدند و اژدهاها عمارتهای کوتولهها را ویران کردند، سه حلقه از هفت حلقه کوتوله را مصرف کردند و گنجینههای فراوانی را به دست آوردند. ایسترلینگ ها با هدایت سفیران تاریکی ، خصومت تلخ خود را با گوندوری ها و شمالی ها تجدید کردند .
گندالف جادوگر با مشکوک بودن به اینکه سائورون واقعاً بازگشته است و دست او تجدید حیات مداوم شر را هماهنگ می کند، مانند اقدامات نازگول، به دول گولدور نفوذ کرد تا نظریه خود را تأیید کند، اما پروردگار تاریکی به سمت شرق پرواز کرد تا هویتش را پنهان کند.
اسمیگل ، دیاگول را به قتل رساند و حلقه را برای خود گرفت. اسمیگل در نهایت به دلیل فساد حلقه تغییر یافت و نام گالوم را به او دادند و مجبور شد در کوه های مه آلود پنهان شود .
گندالف خاکستری دومین نفوذ خود را به دولگولدور انجام داد و در نهایت متوجه شد که نکرومانکسر در واقع سائورون است. سرانجام، شورای سفید قدرت خود را به کار گرفت و سائورون را برای همیشه از دول گولدور بیرون راند . بدون حلقه در اختیار او و مواجهه با قدرت ترکیبی سه حلقه الف و مهارت سارومان ، سائورون میتوانست تنها از کوچکترین کسری از قدرت خود استفاده کند، به طوری که دشمنانش میتوانستند او را از آنجا بیرون کنند. دولگولدور با سهولت نسبی. با این حال، ارباب تاریکی که زمان کافی برای آماده شدن داشت، با کمال میل دول گولدور را رها کرد و مخفیانه به موردور بازگشت و در آنجا آشکارا حضور خود را اعلام کرد ، و مقدمات جنگ نهایی خود را برای تسلط بر سرزمین میانه آغاز کرد.
سائورون ارتش های عظیمی از اورک ها را پرورش داد و با مردان شرق و جنوب متحد شد و آنها را به بردگی گرفت. او ترسناک ترین خدمتکاران خود، نازگول یا حلقه حلقه ها را جمع آوری کرد، که هر کدام یکی از 9 حلقه ای را که برای مردان فانی طراحی شده بود به دست داشتند. او نماد چشم بدون پلک را پذیرفت و همانطور که اراده خود را بر سرزمین میانه اعمال کرد، چشم سائورون به نماد قدرت و ترس تبدیل شد.
پس از اینکه گولوم دستگیر شد، سائورون او را شکنجه کرد و فهمید که زمانی یک حلقه جادویی داشته است و از او کلمات شایر و بگینز را شنید . او استنباط کرد که حلقه گولوم همان حلقه یگانه است خدمتکاران خود نازگول ها را را برای یافتن شایر و جستجوی بگینز فرستاد تا حلقه یگانه را بیابند و به او بازگردانده شود.
در همین حال، سائورون سارومان سفید، یکی از ایستاری ها را به خدمت خود کشاند و از او برای نابودی روهان ، یکی از موانع اصلی در راه تسخیر گاندور و الف های باقی مانده توسط سائورون استفاده کرد. اما سارومان شکست خورد و سائورون یکی از قدرتمندترین دست نشاندگان خود و همچنین ارتش بزرگ اوروک-های سارومان را از دست داد.
اندکی پس از شکست سارومان، پرین توک به پالانتیری که جادوگر در اختیار داشت نگاه کرد و به طور تصادفی با سائورون ارتباط برقرار کرد، سائرون معتقد بود که خدمتکار خیانتکارش یا هلفلینگهایی را که حلقه را حمل میکردند، یا برخی را که ممکن است از آن مطلع باشند، دستگیر کرده است. اما اندکی پس از آن ، آراگورن پالانتیر را گرفت و خود را به سائورون نشان داد و با دیدن آراگورن، ارباب تاریکی به این نتیجه رسید که سارومان سقوط کرده است و وارث ایزیلدور دارای حلقه واحد است. سائورون از ترس اینکه دشمنانش از حلقه علیه او استفاده کنند، برنامه های خود را تسریع کرد و به شهر میناس تیریث حمله کرد.در گوندور زودتر از آنچه که برنامه ریزی کرده بود، به دنبال تخریب شهر و درهم شکستن آخرین مقاومت انسانی در برابر حکومت خود قبل از اینکه دشمنانش بتوانند آن را مستحکم کنند و از متحد شدن مردان غرب تحت یک پادشاه جلوگیری کند.
با توجه به تلاش های ترکیبی گوندور، روهان و دونداین آرنور ، ارتش سائورون شکست خورد. علیرغم داشتن قدرت نظامی بیش از اندازه کافی برای نابودی میناس تیریت و تسخیر آسان سرزمین میانه پس از سقوط گاندور، شک و تردید در سائورون شروع به رشد کرد.
"اگر حلقه از بین برود، او سقوط خواهد کرد، و سقوط او چنان پایین خواهد بود که هیچ کس نمی تواند ظهور او را پیش بینی کند. زیرا او بهترین بخش از قدرتی را که در ابتدا برای او وجود داشت از دست خواهد داد. و هر آنچه با آن قدرت ساخته شده یا آغاز شده است فرو می ریزد، و او برای همیشه معلول خواهد شد، و تبدیل به روحی بدخواهانه می شود که خود را در سایه ها می بلعد، اما نمی تواند دوباره رشد کند یا شکل بگیرد. حذف خواهد شد."
بازگشت پادشاه ، "آخرین مناظره" |
گندالف و آراگورن علیرغم دفع موفقیتآمیز ارتشهای سائورون در میناس تیریت، میدانستند که بخش عمدهای از نیروهای سائورون در موردور باقی ماندهاند و خود را برای حمله مرگبارتر دیگری علیه شهر آماده میکنند. همانطور که موردور پر از سربازان سائورون، فرودو بگینز بودتقریباً هیچ شانسی برای رسیدن به کوه هلاکت وجود نداشت. با توجه به این وضعیت، آراگورن خواستار تشکیل شورایی متشکل از فرماندهان اصلی تمامی نیروهای حاضر در میناس تیریت شد و گندالف را به عنوان فرمانده آنها تا پایان بحران منصوب کرد. گندالف برای همه حاضران روشن کرد که علیرغم پیروزی بزرگشان، در نهایت نمی توانند امیدوار باشند که ارتش سائورون را با زور شکست دهند. بنابراین، آنها دو گزینه در دسترس داشتند. آنها میتوانستند نیروی باقیمانده خود را، بهطور قابلتوجهی بیشتر از قبل از نبرد، به دلیل تقویتهای روهان و گوندور جنوبی، در میناس تیریت مستقر کنند و امیدوار باشند که حمله بعدی سائورون را تحمل کنند. یا، آنها می توانند نیرویی را به دروازه سیاه ببرندو سعی کنید مستقیماً سائورون را به چالش بکشید. این نیرو، همانطور که گندالف پیشنهاد کرد، فقط باید به اندازه کافی بزرگ باشد که نبرد را ارائه دهد، و بقیه نیروهای آنها می توانند در پشت پادگان میناس تیریت باقی بمانند. این گزینه، اگرچه برای کسانی که درگیر هستند، خودکشی است، اما حواس سائورون را از نگاه کردن به سرزمین خود، که حامل حلقه در آن سفر میکرد، منحرف میکند. علاوه بر این، گندالف این نظریه را مطرح کرد که وقتی سائورون متوجه شد که نیرویی کوچکتر از آن که بتواند تهدیدی واقعی برای او ایجاد کند به سمت دروازه سیاه در راه است تا مستقیماً موردور را مورد حمله قرار دهد، احتمالاً باور می کند که رهبر نیروی مهاجم دارای حلقه واحد خواهد بود. در اختیار آنهاست.
. سائورون فرض میکند که خود حلقه بر صاحبان آن تأثیر میگذارد، کسی که به دلیل غرور و اعتماد بیش از حد به قدرت جدیدش، ممکن است آنقدر احمق باشد که سائورون را به چالش بکشد.
توطئه آنها جواب داد، زیرا سائورون بیشتر نیروهای باقیمانده خود را به خدمت گرفت و آنها را به سمت اودون هدایت کرد تا مردان غرب را درهم بشکنند و جایزه خود را دوباره به دست آورند. این اقدام دشت گورگوروث را تا حد زیادی بدون محافظت رها کرد و به فرودو و سام این امکان را داد که با دشواری بسیار کمتری به کوه هلاکت برسند. با این حال، یک بار فرودو به محل ساخت حلقه رسید، او سرانجام تسلیم قدرت حلقه شد و آن را به تن کرد. بلافاصله، سائورون از نیمه خواری آگاه شد و نگاهش را به سمت کوه چرخاند. او دیوانهوار حلقهها را فرستاد تا حلقه را پس بگیرند، اما خیلی دیر شده بود، زیرا گولوم، پس از گرفتن حلقه از فرودو، لیز خورد و در شکافهای عذاب افتاد و جان باخت. حلقه ساخته نشده بود. زمین لرزید و یک موج شوک بزرگ در سراسر موردور موج زد و پایه های باراددور سرانجام ویران شد و باعث شد که قلعه بزرگ یک بار برای همیشه خراب شود. مخروط کوه هلاکت در یک فوران فاجعهآمیز که هشت نازگول باقیمانده را نابود کرد، شکست.
با نابودی حلقه، اکثریت قریب به اتفاق وجود سائورون و قدرت او برای همیشه از بین رفت. با آن، قدرت سائورون برای همیشه فلج شد و تهدید سلطه او برای همیشه از بین رفت.