آیا محسن چاووشی در ترانه هایش، به بردگی برای بانوان گرامی روی خوش نشان میدهد یا صرفا این یک سوتفاهم بنیادین است از سوی مهدی خوشرو؟
خب بریم سه تا از ترانه های محسن چاوشی را بررسی کنیم و نتیجه بگیریم که آیا او بیش از حد خود را در برابر معشوقه اش ضعیف نشان میدهد یاصرفا نشانی ست از وضعیت یک عاشق واقعی در شرایط محرومیت از عشق از سوی معشوقه و حتی مهدی خوشرو نیز به آن دچار خواهد شد؟
شعر اول: ترانه آرزو از آلبوم ابراهیم ←
این بچه لاکپشت نگون بخت سال هاست
از تخم در می آید و سوی تو می دود /
*خب باید دید محسن چاوشی چرا پس از خارج شدن از تخم به دنبال یک زن می دود که احتمالا یک سوتفاهم کصوشر از سوی من است و در واقع این بیت نشان از مصرف زیاد گرمیجات از طرف محسن عزیز
اما مقدّر است در آخرین قدم
یعنی در آستانه ی دریا دَمَر شود /
* این بیت هم احتمالا محسن دارد از کص پایی خودش می نالد و ربطی به داستان ندارد.
نُه ماه غلت خوردم و اصرار داشتم
در آن رَحِم لباس شوم تا بپوشی ام
یا کاسه ای شراب شوم تا بنوشی ام /
*این صحبت های محسن جان نیز در سایت طرفداری نام زیبایی دارد که در اصطلاح ادبی، لیسِ سرعتی نام دارد.
هر نطفه ای که دوست ندارد پسر شود!
هر نطفه ای که دوست ندارد وَرَم شود
گفتم وَرَم شوم–وَرَمی در درون تو /
*این را متوجه نشدم چیست ولی احتمالا ترکیبی از تنظیم خانواده، جنین شناسی و لیس سرعتی باشد.
تا هی بزرگ تر بشوم ، تا جنون تو
همراه قد کشیدن من بیشتر شود
اما پسر شدم که تو را آرزو کنم
هی جان به سر شدم که تو را آرزو کنم
پیوسته آرزو کنمت بلکه آرزو /
*همچنان لیس سرعتی و لیس سرعتی
از شرم ناتوانی خود جان به سر شود
دستت مبارک است که چک می زند به گوش
دستت مبارک است که می آورد به هوش
عیسای دست های مبارک! بزن مرا… /
** و این همان بیت اصلی و حاوی چک و چک کاری است که کصوشرهای خود را مبنی بر BDSM بودن محسن بزرگوار را بر آن سوار کردم
شعر دوم: ترانه دزیره از آلبوم پاروی بی قایق ←
تو یه طوفان من جزیره من ناپلئون تو دزیره
جز تو کی میتونست از من همه دنیا رو بگیره
نقطه ی تسلیم محضم نقطه ی آرامشم بود
اسمتو زمزمه کردم این تمام شورشم بود
تو هوای تو که باشم صاحب کل زمینم
من همه دنیامو دادم زیر چتر تو بشینم
شوق تسلیم تو بودن لحظه لحظه تو تنم بود
بهترین تصویر عمرم عکس زانو زدنم بود
* کل این ابیات و تصویر زانو زدن محسن چاوشی در گوش و حلق و بینی کسانی که میخواهند کامنت بگذارند این دیگر چه پست کصوشری بود.
شعر سوم: ترانه ی «جز» از آلبوم پاروی بی قایق ←
من بی تو چیزی نیستم جز
پرده ی بی آفتاب جز
رختخواب کهنه و لیوان آب و قرص خواب
من بی تو چیزی نیستم جز
خونه ی بی پنجره جز
آدمی که غربتش از مرگ طولانی تره
من بی تو چيزی نيستم جز
چندتا اَبر بی قرار
من بی تو چيزی نيستم جز
آه جز گرد و غبار من
بی تو چيزی نيستم جز
چندتا ابر بی قرار من
بي تو چيزی نيستم جز
آه جز گرد و غبار
گاهی بهانه هوسی باشم
یا پشت میله ی قفسی باشم
من راضی ام به هرچی می خواهی
ترجیح می دهی چه کسی باشم؟
من خام بودم و تو پرم کردی
با اینکه از تو خاطره ام خالیست
مردی که روبروی تو می خواند
جز یک نوار پر شده چیزی نیست
دیوار دور خانه ی ما چینی است
دار و ندارم رو آنچه می بینی نیس
غیر از خودت که واقعیت داری
هر آنچه دیده ام همه تازیست
من یوسفم که برای تماشایت
با حبس با توطئه می سازم
هر روز پیش چشم برادرها
خود را درون چاه می اندازم
* ایضا این شعر هم با تمام متعلقات اعم از نوار خالی؛ دیوارِ چینی و گردوخاک بودن محسن چاوشی + درخت سرو ابرکوه (که در عکس پست دیده میشود) تقدیم به عزیزان زحمتکش واحد سیار HD
خدمت عزیزانی که فکر میکنند عکس پست، درخت سکویا است و نه سرو ابرکوه عرض کنم که جهنم الضرر، سرو ابرکوه برای عزیزان واحد سیار HD و درخت کلفت سکویا خدمت شما