به آن میگوییم شراب کهنه. خوشرنگ و لعاب و غلیظ. الهامبخش و مدهوش کننده. جوانترها را به وجد میآورد. گونهی دختران سرخ میکند و پیرمردها را دور هم جمع میکند. به تقدیر معتقد باشیم یا نه، دو روز پس از پنجاهمین سالگرد فینال شماره 100 اف ای کاپ، بار دیگر نامهای سرخ و سفید آن بازی رو در روی هم صفآرایی خواهند کرد. بار دیگر آرسنال، بار دیگر لیدز یونایتد. |
آن بازی الهامبخش. از سکههای برنجی 12 گرمی ضرب شده منقوش به نام لیدزیونایتد و آرسنال تا حضور ملکه الیزابت در جایگاه سلطنتی ومبلی پس از 6 سال. از تولد ترانهی "چه کسی توپ را در دروازهی آرسنال گذاشت، الن، الن کلارک..." در میان طرفداران لیدزیونایتد تا گزارش ماندگار دیوید کلمن و عبارت ماندگار Clarke... One Nil ومبلی در روز 6 می 1972 میزبان یکصدمین فینال اف ای کاپ است. میزبان مراسم رژهی تاریخی تیمهای پیروز ادوار قبل در پیست دور ورزشگاه.میزبان دان روی و برتی می مربیان آرسنال و لیدزیونایتد، پیشاپیش بازیکنان دو تیم. فینال تاریخی، هنوز هم الهامبخش نسلهای مختلف فوتبال انگلستان است...

در سی و هشتمین سالگرد بازی، دختران لیدز به فینال اف ای کاپ میرسند. برابر میلوال. یک رقابت دیگر میان شمال و جنوب. پیشنهاد الن کلارک، گلزن فینال 1972، چسباندن تگهایی به جوراب دختران به سبک تیم 1972 است. نشانهای برای خوششانسی. ناتالی پرستون کاپیتان تیم دختران لیدز میگوید:
" تگ روی جورابها؟ چرا که نه... یک بار مردان سال 1972 با آن فاتح اف ای کاپ شدند و ما هر کاری میکنیم تا بار دیگر جام به لیدز باز گردد...."

شراب کهنهی فینال 1972، خیلی زود به یاری طرفداران میآید. وقتی 11 سال پس از آن، آسمان یورکشایر سرد و تاریک میشود. وقتی لیدز در سال 1983 به دسته 2 سقوط میکند. وقتی قرعهی لعنتی، بار دیگر آنها را برابر آرسنال قرار میدهد. لینرز، طرفدار قدیمی لیدز آن روز را به یاد میآورد:
" دوران با شکوه روی به پایان رسیده بود. اما لیدزیهای وفادار همیشه و همه جا همین حوالی هستند. آن روز صدها لیدزی به هایبری سفر کردند. برای بازی برابر آرسنال در ماه ژانویه. در روزگار هولیگانهای چماق بدست، بیکاری در بریتانیا، نارضایتی جوانان و ... آن سفر، در نوجوانی اولین سفر خارج از خانهی من بود. با چیزهایی که بعید است آن را در این روزگار پیدا کنید. نبرد میان شمال جنوب، دسته 1 و دسته 2، کینههای قدیمی، جو ملتهب و ... هنگام ورود درها، مثل ساردینهای در تور له شدیم. از همه جا صدای توهین و ناسزا میآمد. پرتاب آب دهان با نفرت از سوی آرسنالیها... و ما هم برایشان سرود چه کسی توپ رو ب دروازهی آرسنال چسبوند... را میخواندیم. سرودی طعنهآمیز با اشاره به گل الن کلارک در فینال 1972. آن شب شکست قلب ما را شکست اما بازهم سرود الن کلارک را زمزمه میکردیم...

گری بولاک - اولین باری که به لندن رفتم. در 13 سالگی. ومبلی قدیمی برایم ابهت عجیبی داشت. پر از سر و صدا و شور. تا لحظهی مرگ هم آن شور و هیجان و هیاهو در وجود ماندگار است. من در جوانی تلخیها و شکستهای فراوانی داشتم بنابراین حضورم در آن روز در ومبلی و تماشای قهرمانی لیدز فوقالعاده بود. افتخار ربودن صدمین جام به دست تیمی که عاشقش بودم...
کوین ماجال: من در در استادیوم بودم. و بعد از ازدواج متوجه شدم همسرم هم یکی از حاضران آن روز در ومبلی بوده! دختری 6 ساله که به همراه پدرش بازی را تماشا میکرد. او تعریف میکند که هنگام گل به پشت صندلی نفر جلویی افتاده. به خاطر بالا پریدن پدرش و غفلت از اینکه دختر بچه روی پاهای او نشسته!!!

استوارت متیوز - من در آن زمان در روزنامه کار میکردم. نیمهی اول را توانستم از تلویزیون ببینم اما برای نیمهی دوم سرمان بدجوری شلوغ شد. 85 مقاله در 15 دقیقهی بین دو نیمه به دست ما رسید و باید برای مطالعه، بازبینی و چاپ آن کار میکردیم. یک چشم به دستگاه چاپ و مقالات رسیده و یک چشم به نیمهی دوم پر هیجان بازی.
اندی تایسون –با بدشانسی بلیت ومبلی را از دست دادم. تصمیم گرفتم برای تماشای بازی به خانهی پدربزرگم بروم چون آنها تلویزیون رنگی داشتند. وقتی وارد شدم، او مقابل در با دو گوش بند به استقبال من آمد. چون میداسنت هنگام تماشای بازیهای لیدز چه سر و صدای به پا میکنم... آن هم در 8 سالگی!
متیو برچ بله، من آنجا بودم. بلوک سی، ورودی 17. بهترین جا برای تماشای گل اسنیفرز (لقب الن کلارک). دقیقاً موازی با جایی که او ضربهی سرش را نواخت. وقتی شیرجه زد، متوجه شدم که توپ گل خواهد شد. شاید اولین نفری در میان تمام جمعیت حاضر در ومبلی که به هوا پرید. با کمی اغراق!!!


هفتهی قبل و در پنجاهمین سالگرد بازی تاریخی لیدز آرسنال، شراب کهنه، پیرمردها را دور یک میز جمع میکند. الن کلارک و رفقا دور یک میز. خاطرات دو برج ومبلی، سیل طرفداران داستانهای بیپایان آن بازی و البته یاد مردانی که حالا در جمع بازیکنان لیدز نیستند زنده میشود. ادی گری میگوید:
"آن روزها همه چیز هیجان خالص بود. ما به سمت دو برج بزرگ ومبلی رانندگی میکردیم. ورود به ورزشگاه، رختکن، تونل و سیل جمعیت و رنگهای گوناگون. این چیزهاییست که هیچگاه فراموش نمیکنید."
و سرانجام الن کلارک...
" شما میتوانید به سراغ یک مالک متمول بروید و میلیونها پاوند خرج کنید اما هرگز نمیتوانید آنچه دان روی ساخت را بنا کنید. من برای طرفداران لیدز در این فصل نگرانم! ماندن در لیگ، در این فصل دستاورآنها لایق تماشای تیمشان در بالای جدول لیگ هستند. به خاطر وفاداری در روزهای دشوار باشگاه لیدزیونایتد
