بارسلونا باشگاهی با ارزش های فراتر از فوتبال برای مردم کاتالونیا در اسپانیاست و به شکلی کاملا دموکراتیک با رای مستقیم اعضای باشگاه اداره میشود ، در طول قرن گذشته تنها رقیب جدی کهکشانی های مادرید بوده است .
اداره شدن به شکل دموکراتیک در کنار تمام مزایا ، معایب بزرگی هم به همراه دارد ، از جمله اینکه درصورت تغییر ناگهانی تیم مدیریت ، پروژه های بلندمدت باشگاه دستخوش تحول و گاهی بحران میشود . اما از اواخر قرن بیستم بارسلونا با سرمایهگذاری بیشتر روی آکادمی لاماسیا پروژهی جدید و بسیار حساب شده را در پیش گرفت ، که در طی آن با به ثمر رسیدن محصولات آکادمی ، تیم فوتبال بزرگسالان باشگاه همواره دارای اسکلت بندی بازیکنان محصول آکادمی حول محور یک ابرستاره خریداری شده از بازار که جذابیت های رسانه ای هم داشته باشد شکل میگرفت ، در اوایل قرن جدید این مدل با خرید شاعر فوتبال رونالدینیو شکل واقعی به خود گرفت و این تیم با مجموعه ای از جوانان با استعداد و پیرامون رونالدینیو افتخارات بسیاری را بدست آورد و بعد از مدت ها از زیر سایه رئال خارج شد.
و با شروع پا به سن گذاشتن رونالدینیو باشگاه به بهترین شکل ممکن ، برنامهی انتقال رهبری پروژه به یکی از محصولات باشگاه رو اجرا کرد و لیونل مسی که کم کم خودش رو در تیم جا انداخته بود ، به شکلی باورنکردنی از استانداردهای رونالدینیو هم پا فراتر گذاشت ، در همین دوره یکی از جذابترین رقابت های باشگاهی تاریخ بین بارسلونا و رئال در کنار رقابتی رویایی برای فوتبال دوستان بین مسی و رونالدو آغاز شد که باعث شناخته شدن رویدادهایی مانند لالیگا ، الکلاسیکو و حتی خود فوتبال در سطحی شد که قبلاً تصور آن هم مشکل بود ( حتی در میان مردان و زنان در دورترین مناطق آسیا )
افتخارات بارسلونا در این دوره بر کسی پوشیده نیست ، اما مشکل از جایی شروع شد که بارسلونا بدنبال جایگزین رهبری پروژه خود بعد از مسی ، پسر با استعدادی رو از سانتوس برزیل به خدمت گرفت که حالا با قطعیت بیشتری مشخص شده که بیشتر مرد رسانه ها بود تا مستطیل سبز ، اما در چهار سال رویایی با حضور مسی و نیمار بارسلونا افتخارات درظاهر غیر قابل دسترسی دوره گواردیولا را تکرار کرد و همه چیز رویایی به نظر میرسید ، اما نیمار که آمادگی مسی را میدید ، نتوانست تا پایان دوران مسی برای خارج شدن از زیر سایهی او صبر کند و برای اینکار برنامهی دیگری در سر داشت ، او در همکاری با یکی دیگر از چهره های مورد علاقه رسانه ها ، ناصر الخلیفی برای همیشه بازار نقل و انتقالات و اهمیت بند فسخ قرارداد را تغییر داد .
انتقالی باور نکردنی دور از چشم مدیران بارسا ، شبانه و با پرداخت حق فسخ نجومی قرارداد نیمار انجام شده بود .
اما مدیریت بارسلونا تحت تاثیر غرور جریحهدار شده هواداران ، مبلغ ۲۲۲ میلیون یورو این انتقال را به پاشنه آشیل باشگاه در سالهای آینده تبدیل کرد ، جایی که باشگاه در دوسال بعد از انتقال نیمار بدون توجه به هزینه های گزاف حقوق ، دستمزد و مالیات مبالغی مانند ۱۰۵ میلیون یورو برای عثمان دمبله ، ۴۰ میلیون یورو برای پائولینیو !!! ۱۲۰ میلیون یورو برای کوتینیو و بیشتر از آن را برای انتقال گریزمان بذل و بخشش کرد و طعنه آمیز آنکه در موفقیت های گاه و بیگاه آینده هیچ کدام از این خریدها نقش محوری ایفا نکردند و باز هم لیونل مسی و تا حدودی سوارز بودند که بارسلونا را پیش میبردند ، اما کم کم بدهی های بارسلونا از کنترل خارج میشد و حتی آخرین تلاش کاتالان ها برای اصلاح اشتباهات و رای مجدد به لاپورتا هم نتوانست از به واقعیت پیوستن کابوس هواداران بارسلونا جلوگیری کند و لیونل مسی در تابستان ۲۰۲۱ برخلاف میل باطنی بخاطر حجم بدهی های باشگاه و محدودیت های قوانین فیرپلی مالی مجبور به کوچ به پاریس شد
اما حالا که بارسا داره اولین فصل بدون مسی رو بدون جام به پایان میرسونه و بازگشت ژاوی به نیوکمپ در قامت سرمربی نشانه هایی از بازگشت به ریل موفقیت رو بروز داده ، سایهی شوم بدهی ۱۳۵۰ میلیون یورویی ، آیندهی مبهمی رو پیش روی بارسلونا قرار داده ، و غم انگیز اینکه اگر بارسلونا در تابستان ۲۰۱۷ پول انتقال نیمار رو در خدمت پرداخت بدهی ها قرار داده بود و اون رو دقیقا مطابق هدف مالکان قطری پارسن ژرمن خرج هرج و مرج و نجومی کردن قیمت ها در بازار نقل و انتقالات نکرده بود ، شاید امروز علاوه بر اینکه بازیکنان بسیار کمتری در اروپا برچسب ۱۰۰ میلیون یورو و بالاتر رو داشتن ، حتی بدهی امروز باشگاه هم رقم معقول وطبیعییی باقی مونده بود
آیا شما فکر میکنید این فصل پایان دردسرهای بارسا از این انتقال بود یا هنوز زمان و مخصوصاً درایت لازمه تا بارسلونا خودش رو از این بدهی فوق نجومی رها کنه و بتونه پروژه خودش رو از سر بگیره ؟