در طول دو بازی رفت و برگشت، این دو ستاره جهانی بودند که پا به پای هم پیش رفتند، دوئلی برای سالیان سال، که در نهایت رونالدو از آن زنده بیرون آمد و با سه گل، جواب دو گل ایبراهیموویچ را داد. در پایان بازی، یوهان الماندر با شگفتی تمام گفت: "زلاتان هرکاری می توانست انجام داد، اما رونالدو فقط کمی بهتر بود."
نکته تأسف بار البته این بود که در این دوئل بایــد یک نفر بازنده می شد. زلاتان پس از شکست، طبق معمول متکبرانه صحبت کرد و گفت: "یک جام جهانی بدون من ارزش تماشا کردن ندارد." اما هر فوتبالدوست خنثی هم به این واقعیت تأسف خورد که یکی از با استعداد ترین شماره 9. های جهان، در جام جهانی فوتبال حضور نخواهد داشت. ایبراهیموویچ تنها غایب بزرگ این رقابت ها نبود: گران ترین فوتبالیست تاریخ، ستاره تیم ملی ولز، گرث بیل هم باید این مسابقات را از تلویزیون خانه اش تماشا می کرد.
چگونه این اتفاق افتاد؟ چگونه دو تیمی که سه تن از بهترین بازیکنان کره خاکی را در اختیار داشتند، موفق به کسب بلیط برزیل نشدند؟ آیا به سادگی، عدم وجود شانس در قرعه مربوط می شود؟ طبع مبارزه طلب پروسه مقدماتی یورو؟ بالاخره سوئد مغلوب سرگروهی شده بود که در نهایت قهرمان جهان شد [آلمان].اگرچه ولز چنین بهانه ای ندارد، اما در گروهی که بلژیک، کرواسی، صربستان اسکاتلند و مقدونیه حضور داشت، از آخر دوم شد!
درست است، ولز صاحب بازیکنانی با پتانسیل قهرمانی است، اما مردان کریس کلمن در حال حاضر رتبه 29 رنکینگ فیفا را به خود اختصاص داده اند - بالاتر از سوئد (32). نکته این است که این دو کشور در میان 32 تیم برتر جهان جای گرفته اند و با اینحال واجد شرایط برای حضور در جام جهانی نیستند - با وجود این واقعیت که آنها تنها در خط حمله از دو بازیکن استثنایی بهره مند می شوند.
البته، پرتغال حتی زمانی هم که تیم مستعدی دراختیار داشت، فرصت ها را مغتنم نشمرده است. آنها در گروه C بعد از روسیه در رتبه دوم قرار گرفتند، تیمی که در دور نهایی به طرز وحشتناکی بی روح و تک بُعدی عمل کرد. بنابراین جای تعجب داشت که سلسائو هم در برزیل 2014، در رقابت با آلمان و ایالات متحده، موفق به راهیابی به دور یک هشتم نهایی نشد.
ژائو موتینیو، نانی، فابیو کوئنترائو، په په - پرتغال در جام جهانی نه فاقد تجربه بود و نه کیفیت. در واقع، حتی ویلیام کاروالیو، هافبک با استعداد تیم اسپورتینگ لیسبون هم موفق نشد به ترکیب اصلی تیم راه یابد.
با اینحال، مردان پائولو بنتو ثابت کردند که بیش از حد به کریستیانو رونالدو متکی هستند. با عدم آمادگی جسمانی بدیهی ستاره آنها، پرتغال نشان داد که کاملاً از ایده های تاکتیکی بی بهره است. این مسئله با شکست خانگی ماه گذشته مقابل آلبانی در مقدماتی یورو 2016 به شکل شرم آوری خود را نشان داد، جایی که رونالدو به دلیل شک و تردید هایی در وضعیت جسمانی اش، غایب بود. هر تیمی غیبت بازیکنی در حد کریستیانو رونالدو را احساس می کند، اما پرتغال بدون او گمشده به نظر می رسید.
در واقع، بعد از شکست 0-1 خانگی مقابل آلبانی، واکنش نانی شنیدنی بود: "ما به اندازه کافی باور نداریم که می توانیم به حریف خود آسیب برسانیم." چگونه تیمی که از این همه ستاره در سطح جهانی تشکیل شده است، می تواند در مقابل تیمی چون آلبانی فاقد خودباوری باشد؟ آنها به وضوح به کاپیتان خود وابسته شده اند و این حس را به شما می دهند که بدون او، هیچ نیستند.
در این راستا، رونالدو باید به وضوح با برخی سرزنش ها کنار بیاید. همانطور که مربی سابق اسپورتینگ و بنفیکا، مانوئل ژوزه می گوید: "پرتغال به مانند یک حلقه الماس، 'بهترین بازیکن جهان' را که ما قبلاً هرگز نداشته ایم، در اختیار دارد. با سایر بازیکنان مثل زیر دستان او رفتار می شد. کاملاً. رونالدو با گفتن اینکه هرگز به این تیم باور نداشته است، همه چیز را تمام کرد. اگر او به تیم باور نداشت، پس به هم تیمی های خود نیز باور نداشت."
واضح است، داشتن بازیکنی فوق العاده مثل رونالدو، بیل یا ایبراهیموویچ، نکته مثبت بزرگی است اما همچنین اگر شخصیت و نفس بازیکن به درستی مدیریت نشود، می تواند به یک نکته منفی تبدیل شود. به همین دلیل، بنتو باید به خاطر ناکامی در پرورش یک روحیه تیمی در ترکیب پرتغال، فشار ها و سرزنش ها را تحمل کند.
هر بازیکن کلیدی باید احساس مهم بودن داشته باشد، اما نه به قیمت سایر هم تیمی هایش. یکبار دین اسمیت، مربی به یاد ماندنی بسکتبال، گفت: "بسکتبال یک بازی تیمی است، اما این بدان معنا نیست که هر پنج بازیکن باید تعداد پرتاب [شوت] های یکسانی داشته باشند." این به طرز غیر قابل انکاری درست است، اما ما دیده ایم که وقتی یک تیم متکی به فرد، بازیکنی که آنها را خاص می کرد، از دست می دهد، چه اتفاقاتی می افتد - مثل تاتنهام بعد از جدایی گرث بیل در سال گذشته و لیورپول امسال بدون لوئیز سوارز.
به وضوح خلاف قاعده نیز وجود دارد. نام دیگو مارادونا به خاطر قهرمان کردن آرژانتین در جام جهانی 1986 بر سر زبان ها خواهد بود - اگرچه کیفیت بازیکنانی که در آن تیم از او حمایت می کردند همیشه زیر سؤال بوده است، همانطور که کسانی مثل خورخه والدانو در بازی فینال، نقش قهرمان را بازی کرده اند در حالیکه مارادونا آنها را از مراحل حذفی بالا آورده بود. این غیر قابل انکار است که مسلماً هیچ بازیکنی غیر از مارادونا نمی توانست آن آرژانتین را به قهرمانی جهان در مکزیک نائل کند یا ناپولی را به قهرمان و فاتح اسکودتو در سری آ تبدیل کند. با اینحال، فوتبال یک بازی مملو از متغیر هاست و در آن تاکتیک ها نیز به اندازه استعداد ها اهمیت دارند. تعادل همه چیز است.
به همین دلیل است که پرتغال با رونالدو در همان مرحله گروهی جام جهانی 2014 برزیل حذف شد، در حالیکه کاستاریکا بدون هیچ ستاره ای به مرحله یک چهارم نهایی رسید. در خورخه لوئیس پینتو، لوس تیکوس مربی ای داشت که می دانست چگونه بهترین بهره را از بازیکنانش بگیرد. بنتو به سادگی تلاش کرد تا بهترین بهره را از یک بازیکن بگیرد و شکست خورد. او نشان داد که توانایی یکپارچه سازی ستاره ای قدرتمند در سطح جهان، با یک ترکیب قدرتمند را ندارد، و موفقیت چیزی جز جدا کردن یکی از دیگری نیست. در نهایت این اشتباه به قیمت از دست رفتن شغلش تمام شد.
در اصل، داشتن بازیکنی در سطح جهانی بدون اینکه بتوانید او را بخشی از تیمی کنید که برای او بازی کنند یا بدون او هم عملکرد خود را داشته باشند، هیچ معنایی ندارد. برای این منظور، شما به نظم و انضباط، اتحاد، سازمان دهی و یک استراتژی مشخص نیاز دارید - و این کارِ یک مربی خوب است.
همانطور که افسانه بسکتبال، کریم عبدالجبار می گوید: "یک بازیکن می تواند جزء بسیار مهمی از یک تیم باشد، اما یک بازیکن نمی تواند یک تیم بسازد." و این تقصیر مربی است.
به قلـم مارک دویل