منچستریونایتد تحت هدایت رالف رانگنیک تا پایان هفته 31 رتبهای بهتر از هفتمی کسب نکرده است و این تنها یک پله بالاتر از رتبه تیم در زمان اخراج اوله گونار سولسشر بود. تیمی که در ابتدای فصل جزو مدعیان شمرده میشد حالا حتی برای کسب سهمیه لیگ اروپا نیز کار دشواری در پیش دارد. چرایی و چگونگی این اتفاق موضوع بحث این مقاله است.
بازگشت حواشی پیرامون باشگاه
اختصاصی طرفداری - سولشر در فصول گذشته توانست حواشی فراوان پیرامون منچستریونایتد را مدیریت کند اما در فصل جاری اوضاع از کنترلش خارج شد. در فصل 2020/21 در موردی نادر، دستمزد پرداختی به بازیکنان منچستریونایتد بیشترین مقدار در لیگ برتر نبود و منچسترسیتی و لیورپول رتبههای بالاتری داشتند. با جذب رونالدو، واران و سانچو، پرداختیهای باشگاه بیش از یک میلیون پوند در هفته افزایش یافت. اگرچه این بازیکنان درآمد تبلیغاتی بالایی هم دارند اما این مسئله تاثیری در کاهش حواشی، فشارها و انتظارات ندارد.
از شانس بد رانگنیک، میسون گرینوود که تنها مهاجم-وینگر چپپای تیم بود درگیر مسئلهای شخصی شد که به دلیل حساسیت دنیای امروز به چنین مسائلی، برای این جوان بسیار گران تمام شد. آینده فوتبالی گرینوود کاملا نامشخص است و ممکن است باشگاه برای جایگزینی او در تابستان 2022 به سراغ یک وینگر راست برود؛ این در حالی است که یونایتد در دو سال گذشته برای جذب سه وینگر راست (سانچو، اماد دیالو و پلیستری) حدود صد میلیون پوند هزینه کرده است.
مورد دیگری که احتمالا در هیچ باشگاهی اینقدر مسئلهساز نمیشود بحث بازوبند کاپیتانی است. بارها سرمربی و بازیکنان اعلام کردهاند که مشکلی در رختکن یونایتد بوجود نیامده اما رسانهها و کارشناسان کوتاه نمیآیند و حتی بازیکن 21 ساله باشگاهی از یک کشور دیگر در این خصوص اظهار نظر میکند. بسیاری اعتقاد دارند که مگوایر به علت افت عملکرد نباید کاپیتان باشد و رونالدوی پرافتخار اولویت است. باید در نظر گرفت که نه این افتخارات کمکی به یونایتد کرده و نه رونالدو تحمل فشار بیشتر را دارد (و داستان تازه او با کودک مبتلا به اوتیسم هم تاکیدی بر این گفته است). ضمن اینکه کاپیتان معمولا از بین بازیکنان بومی انتخاب میشود و اصلا اهمیت بازوبند در سالهای اخیر در منچستریونایتد کمرنگتر شده است؛ برای مثال پوگبا، توانزبه، لینگارد، فندهبیک، یانگ، رشفورد و... همگی در بازیهایی کاپیتان یونایتد بودهاند.
مشکلات بازیکنان تیم
رختکن تیم چه در زمان سولشر و چه رانگنیک بارها دچار تنش شد و اعتراض بازیکنان به گوش همه دنیا رسید. صحبتهای پوگبا و شاو در تیمهای ملیشان نشان میدهد که آنها با رضایت برای تیم باشگاهی خود بازی نمیکنند و این صحبتهای غیرحرفهای در صورتی است که آنها درآمد خوبی از این باشگاه دارند. برخی دیگر به علت زمان بازی کم، ساز جدایی زدند و در نهایت مارسیال، فندهبیک و اماد دیالو در نیمفصل قرض داده شدند و لینگارد و هندرسون جا ماندند.
تیم رانگینک در همان ابتدای کار، دچار بحران کرونا شد. طوری که چند بازی لغو شد و برنامه سایر بازیها را نیز بهم ریخت. سیستم 4222 سرمربی با سبک گگن پرسینگ هم معترضان زیادی داشت و بازیکنان اعلام میکردند که آمادگی پذیرش چنین سبکی را ندارد و رانگنیک با تغییر چینش و تغییر تاکتیکهای خود، در ابتدا توانست بازیکنان را راضی و انصافا بهره بهتری از آنها بگیرد. با این حال در بلند مدت نتایج چندان بهبود پیدا نکرد. شمار مصدومیتها نیز کمی بیشتر از حد نرمال بوده و برخی بازیکنان از جمله رونالدو و مگوایر دقایق زیادی را به میدان رفتهاند که طبیعتا در افت عملکرد آنها موثر بوده است.
ضعف فنی در پستهای مختلف
مدافعین میانی منچستریونایتد بسیار ضعیفتر از حد انتظار ظاهر شدهاند. با توجه به ضعف خط هافبک، مدافعان مجبور میشوند فضای وسیعی را پوشش دهند. حتی به دلیل نبود یک هافبک پیشرو که پاسهای progressive ارسال کند، مدافعین باید بیشتر در بازیسازی به تیم کمک کنند (پاسهای فرد و مکتومینای بیشتر به کنارهها و خصوصا سمت چپ است که شاو و مگوایر حضور دارند). بنابراین وظیفهای که مدافعان به دوش میکشند بیشتر از همتایان خود در تیمهای دیگر است و آنها توان انجام چنین کاری را ندارند. همچنین مگوایر اشتباهات فردی زیادی داشته، واران با حریفان کمتر درگیر میشود و لیندلوف در برابر مهاجمین فیزیکی شکست میخورد. شاید بتوان گفت بهترین زوج تیم مگوایر-واران است که واران 50 درصد از فصل را به دلیل مصدومیت از دست داده است. اوضاع برای مدافعین راست یونایتد نیز جالب نیست و احتمالا باشگاه به دنبال خرید یک بازیکن جدید در یکی دو سال آینده باشد.
فاز هجومی نیز سراسر مشکل است. مارکوس رشفورد عمل شانه خود را در تابستان انجام نداد و به پیشفصل نرسید تا بدنسازی ضعیفتری نسبت به سایرین داشته باشد. هماهنگی سانچو در تیم جدید ماهها طول کشید. گرینوود، مارسیال و کاوانی هر کدام به دلیلی نتوانستند عملکرد مثبتی در این فصل ارائه دهند و رونالدو بهترین مهاجم تیم بوده است؛ رونالدویی که او هم فاصله زیادی با دوران اوجش دارد و برای مثال 3 گل کمتر از گلهای مورد انتظار خود (xG) به ثمر رسانده است. جایگاه رونالدو در فصل آتی، با توجه به خواستههای تنهاگ در میزان دوندگی و مالکیت توپ نامشخص است. با این حال از همین حالا میتوان گفت که رونالدو نمیتواند در تمام بازیها 90 دقیقه به میدان برود و بهتر است خود او نیز این مورد را قبول کند تا با نیمکتنشینی حاشیهها ازین بیشتر نشود.
مورد دیگری که باید بررسی شود نقش داوید دخیا است. او احتمالا بهترین بازیکن فصل بوده است. دخیا از نظر سیو و شوتگیری جزو بهترینهای پنج لیگ معتبر بوده اما خروجهای او از دروازه و پخش توپش جای بحث دارد. تصویر 4 پخش توپ آندره اونانا، دروازبان آژاکس را در مقایسه با دخیا نشان میدهد. شنیدههایی مبنی بر تمایل تنهاگ به حفظ هندرسون وجود دارد که یکی از دلایل آن همین مورد است. باید منتظر ماند و دید آیا هندرسون میتواند دخیا را نیمکتنشین کند یا خیر.
همان همیشگی: تصمیمات نادرست مدیران
بارها شنیدهایم که مدیران منچستریونایتد شخصی را روی کار آوردهاند که ایدههای تاکتیکی او ربطی به سرمربی قبلی نداشته است. این بار نیز با انتخاب رانگنیک و اریک تنهاگ سنتشکنی نشد و بسیاری از بازیکنان فعلی مناسب سبک جدید نخواهند بود. این در حالی است که از تجربیات قبلی نیز استفاده نمیشود. برای مثال مایکل کریک از زمان حضور ژوزه مورینیو روی نیمکت تیم بود و از بازیکنان شناخت کامل داشت (و این را در سه بازی که تیم را هدایت کرد به خوبی نشان داد). اما نتیجه چه شد؟ او هم در میانه فصل از باشگاه جدا شد.
اگر اولویت را در نظر بگیریم خرید یک هافبک دفاعی باید بالاتر از خرید رونالدو قرار میگرفت و نبود یک هافبک دفاعی لطمه بیشتری به پیکره یونایتد وارد کرد. مدیران و کادر فنی، در زمان درست تصمیم درست را نگرفتند و حداقل میتوانستند با خرید رونالدو، بازیکنی دیگری را هم بفروش برسانند تا هم به رونالدو برسند و هم به تراز مالی معین شده. تصمیمات گلیزرها، وودوارد و کادر فنی قبلی به ضرر یونایتد تمام شد و حالا اد وودوارد پس از سالها ناکامی، جای خود را به ریچارد آرنولد داده و باید دید تصمیمات مدیر اجرایی جدید چه تفاوتی با همتای سابقش دارد.
سایر مشکلات
بازیکنان گذشته و کارشناسان فعلی منچستریونایتد به یک معضل خارج از زمین تبدیل شدهاند. در برخی موارد صحبتهای آنها با لحن تندتری در رسانهها نشر داده میشود و در برخی موارد خود آنها هیزم در آتش میریزند. درست است که آنها از اوله انتقاد کمتری از سرمربی میکردند اما در عوض به بازیکنان بیشتر حمله میکردند و در مجموع، نتیجه تفاوتی ندارد: همیشه فشار روی تیم افزایش پیدا میکند.
در کنار توان بدنی ضعیف، روحیه بازیکنان یونایتد نیز شکننده بوده است. تیم گاهی با دریافت یک گل زود هنگام، یک گل اتفاقی یا اشتباه داوری انسجام خود را از دست میدهد و خبری از کامبکهای فصل گذشته نیست. رانگنیک برای تقویت روحیه بازیکنان یک روانشناس استخدام کرد که البته او هم کمکی به حل این مشکل نکرد.
عدم گلزنی از روی ضربات ایستگاهی با وجود بازیکنانی مانند پوگبا، مکتومینای، رونالدو، کاوانی و مگوایر بسیار عجیب است. یونایتد زمانی از روی ضربات کرنر به گل رسید که تعداد کرنرها از 100 مورد گذشته بود. این تیم همچنین در گل خوردن از روی چنین ضرباتی ضعف داشت که با ورود رانگنیک اوضاع بهتر شده است.
سخن پایانی
به طور میانگین، منچستریونایتد هر سه فصل یک بار دچار بحران میشود و تا کمی به خود بیاید بحران بعدی آغاز میشود. تیمی که در ابتدای فصل باانگیزه و پرستاره بنظر میرسید حالا اکثر بازیکنانش همانند سیاهی لشکر هستند. رالف رانگنیک خیلی زود متوجه شد که این تیم نمیتواند ایدههای تاکتیکیاش را اجرا کند. هنوز چند هفته تا پایان لیگ زمان باقی است و ممکن است نتایج بهتر شوند اما در هر صورت نمیتوان به رانگنیک خرده گرفت و احتمالا هر شخص دیگری سرمربی میشد، وضعیت چندان تغییری نمیکرد. آنچه که در این مقاله بررسی شد همه مشکلات منچستریونایتد نیست و بررسی همه آنها از حوصله یک مقاله خارج است.
*یادداشت ارسالی فرشاد رضایی