طرفداری / هزار و يک دليل فنی و كارشناسی وجود دارد كه ما برای حضور پرقدرت در جام جهانی نياز به يک مربی بزرگ تر از اسكوچيچ داريم تا بتوانيم با طلسم شكنی تاريخی و با بهترين نسل از بازيكنان فوتبال كشورمان كه حاصل 8 سال زحمت كارلوس كی روش هستند به دور حذفی رقابتهای جام جهانی صعود كنيم.
با وجود اينكه فدراسيون فوتبال ما اين روزها درگير مسائل پيش آمده در مشهد و بحث مديريتی خود است اما روزها به سرعت برق و باد برای تيم ملی در حال گذر است.
تا اين لحظه هيچ بازی دوستانه و اردو و برنامه ای برای تيم ملی آن هم براساس معيارهای رقيبان مان در جام جهانی در نظر نگرفته ايم.
در حالی كه برای دوره قبل جام جهانی كارلوس كی روش تاكيد داشت لحظه ها تعيين كننده هستند؛ حتی اگر تيم ملی اردويی نداشت با مينی كمپ ها و آناليز و زير نظر گرفتن بازی های رقيبان برای لحظه به لحظه بازی های تيم ملی برنامه ريزی می كرد. نتیجه فرايند آن برنامه ريزی دقيق همان شد كه ما با كسب 4 امتياز بهترين نتيجه تاريخ خود در تمام ادوار گذشته جام جهاني را كسب كرديم و در گروه مرگ با حضور تيم هایی مانند اسپانيا قهرمان جهان، پرتغال قهرمان اروپا و مراكش قهرمان آفريقا در آستانه صعود به مرحله حذفی قرار داشتيم.
شايد در ظاهر هنوز برای انتخاب مربی تيم ملی وقت هست اما اگر واقعه بينانه و حرفه ای بخواهيم نگاه كنيم اصلا اينطور نيست. ما اگر واقعا می خواهيم در جام جهانی حرفی برای گفتن داشته باشيم بايد هرچه زودتر تكليف كادرفنی تيم ملی را مشخص كنيم. چرا كه در جام جهانی ديگر با تيم هايی مثل بحرين، لبنان و عراق روبرو نخواهيم شد. اين تيم ها در رقابت های جام عرب سطح خود را نشان دادند و مقابل تيم های خوب آفريقايی در هر بازی 3-4 گل خورده و خيلی زود حذف شده و به كشورشان برگشتند. پس به هيچ وجه نبايد دلخوش به بازی هايی مانند بحرين، لبنان، عراق و... شویم. تيم هایی مانند انگليس، آمريكا و ...زمين تا آسمان با آنها فرق دارند.
حضور يک مربی درجه يک اروپای غربی بسيار می تواند ايده آل باشد. اما فدراسيون فوتبال بودجه لازم برای استخدام يک مربی بزرگ سطح اول دنيا را ندارد و هنوز دارد به صورت سرپرستی اداره مي شود.
كنار آن حتی اگر ما موفق شويم يک مربی خوب خارجی جذب كنيم، نداشتن شناخت آن مربی از بازيكنان ايرانی و فوتبال كشورمان در فاصله كم باقی مانده تا جام جهانی ممكن است ضربات غیرقابل جبرانی به تيم ملي وارد كند و ما نتوانيم در جام جهانی به آن شرايط ايده آلی كه می خواهيم برسيم.
بعد هم مشخص نيست و نمی توان تضمين صددرصدی داد با اين امكانات و شرايطی كه كشور ما دارد اگر مربي درجه يک اروپايی بيايد در اين فاصله كم حتما نتيجه خواهد گرفت. نمونه آن در فوتبال ما كم نبوده و به جرات می توان گفت در سال های اخير فقط كی روش بود كه موفق شد و هواداران فوتبال هنوز خاطرات شيرين دوران او را فراموش نكرده اند و حتي برخي هنوز خواهان برگشتن او هستند.
اتفاقی که در جريان بازی استقلال و پيكان رخ داد و هواداران استقلال در اولين حضور خود در ورزشگاه يک صدا نام كی روش را صدا زدند و خواهان بركناري اسكوچيچ شدند.
روزنامه فرهيختگان هم چند روز قبل تيتر جالبی زده بود با اين مضمون كه آقای اسكوچيچ با يک خداحافظی خوشحالمان كن!
اين اتفاق بايد هر چه سريع تر رخ دهد. ما نبايد فراموش كنيم بلافاصله بعد از جام جهاني بايد آماده بازی های جام ملتها شويم. پس بايد يک مربی با كاريزما را براي تيم ملي انتخاب كنيم كه تحت هر شرايطی بعداز جام جهانی با هدايت او پا به رقابتهای جام ملتهای آسيا بگذاريم.
با این حال باید قاطعا گفت اين كاريزما به هيچ وجه در دراگان اسكوچيچ نيست. به جز آن كسانی كه از نزديک شرايط تيم ملی را زير نظر دارند می دانند نظم و انضباط در تيم ملی در شرايط نرمال خود نيست. مثل قضيه كنعانی زادگان و اتوبوس و ماجرای طارمی و استوری سامان قدوس كه نشان از عمق فاجعه در تيم ملي می دهد.
به این موارد این را هم اضافه کنید که بازيكنان تيم ملی يكسال فقط با يک دست لباس در بازی های رسمی حاضر شده اند (كه ظاهرا به دستور رمال بزرگ امير اسكندری بوده) البته با صحبتهای خصوصی كه با برخی بازيكنان ملی پوش داشتيم به اطلاعاتی دست يافتيم كه حاشيه هاي پيرامون تيم ملی بيشتر از اين صحبتها است. حتی صحبت از چند دستگی در تيم ملی هم به گوش می رسد. اينها هر كدام می تواند يک تيم را به نابودی بکشاند.
با همين جمع بندی مختصر هم می توان با قاطعيت به اين تصميم رسيد كه هر چه سريع تر ضمن قدردانی از زحمت اسكوچيچ او را بركنار و در صورت وجود نداشتن شرايط حضور يک مربی سطح اول خارجی، مربی طراز اول داخلی مانند علی دايی كه بسياری از فاكتورهای لازم را برای قرار گرفتن در اين پست را دارد به خدمت بگیریم.
علی دايی اگر سرمربی تيم ملي شود (موضوعي كه بحث آن از سوی برخی اعضای هيات رييسه فدراسيون فوتبال مطرح شده است) با قدرت مديريتی خودش و كاريزمايی كه دارد مطمئنا با برخورد قاطع جلوی بی نظمی ها را می گيرد و اگر تنها همين موضوع برقراری نظم در اردوی تيم ملي را ملاک قرار دهيم، بازهم علی دايی ارزش آن را دارد که سرمربی تيم ملی شود. اگرچه در مسائل فنی هم دايی با كسب چندين قهرمانی ليگ و حذفی نشان داده دارای توانايی هاي خوبی است و حداقل خيلی بالاتر از اسكوچيچ با سابقه مربيگری در خونه به خونه در ليگ آزادگان است. چه بسا اگر تصميم احساسی احمدی نژاد مبنی بر بركناری علی دايی بعد از بازی با عرستان نبود، تيم ملی با هدايت او می توانست به جام جهانی 2010 آفريقا صعود كند.
سخن پايانی با ميرشاد ماجدی است؛ همين امروز با تقدير از زحمات اسكوچيچ او را بركنار و زمينه حضور علی دايی را در تيم ملی فراهم كنيد تا شاهد رفع ضعف های فنی و كمتر شدن حاشيه های پيرامون تيم ملی باشيم چرا كه فرصت زيادی هم در فيفادی ها نداريم و تيم هاي اروپایی و كونكاكاف درگير مسابقات رسمی هستند به همين دليل كوچک ترين تعلل به ضرر تيم ملی خواهد بود. مردم خاطرات شيرين دوره قبل جام جهانی را فراموش نكردند و دوست دارند آن خاطرات دوباره تكرار شود.