مورینیو شخصیتی است که همواره قضاوت درباره حرفهایش را به عهده مخاطب گذاشته و از این طریق میتواند با به وجود آوردن تضاد احساس در بین مخاطبان خود آنها را بازیچه دست خودش قرار دهد. او در نشست خبری پیش از دیدار تیمش مقابل موناکو در فینال لیگ قهرمانان اروپا طی فصل 2004-2003 به خبرنگاران میگوید: «در دیدار امشب، نخست من و سپس تقدیر سرنوشت بازی را رقم میزند».
سوءظن، غرور، خودشیفتگی و واژههایی از این قبیل طی مدت زمان حضور ژوزه مورینیو در باشگاه چلسی توسط رسانههای انگلیسی برای توصیف وی به کار میرفتند اما شاید نخستین واژهای که بیش از هرچیز در شخصیت مورینیو به چشم میخورد پارادوکس باشد که البته خود این دوگانگی هم از فلسفه ژوزه سرچشمه میگیرد چرا که او از آن جمله افرادی است که اعتقاد دارند یک مربی باید دارای 2 شخصیت باشد؛ شخصیت شخصی و شخصیت مربیگری و این دو همواره میتوانند در تناقض با یکدیگر باشند.
کمتر کسی تصور میکند چهرهای همچون مورینیو تاثیری به اعتقاد عشق در کارهایش داشته باشد اما پیش از هرگونه قضاوتی درباره او، مورینیو خود در مستند «انقلاب آبیها» که درباره دوران طلایی وی در چلسی است، میگوید: «من همیشه 30 دقیقه پیش از آغاز بازی در اتاق کوچکی نشسته و به موسیقی مورد علاقهام گوش میکنم. پس از آن و در فاصله 15 دقیقه مانده به آغاز بازی با همسرم تماس میگیرم و با او صحبت میکنم چرا که معتقدم وجود عشق در زندگی میتواند قدرت بیشتری به شما ببخشد و در نتیجه شما میتوانید با اعتماد بهنفس بیشتری گام به عرصه نبرد بگذارید».
آنچه این مقاله به دنبال بیان آن بوده افشای پردههایی از شخصیت جالب ژوزه است که همواره کنجکاوی مردم و رسانهها را به خود جلب میکند. شاید بتوان گوشهای از فلسفه منحصر به فرد آقای خاص بویژه در برخورد با رسانهها را در 4 اصل زیر گنجاند.
اصل نخست: معامله با رسانهها
روزی که ژوزه مورینیو برای نخستینبار به عنوان سرمربی چلسی منصوب شد، انگلیسیها بیش از هرچیز او را به سبب آن گل دقیقه 90 کاستینیا برابر منچستر یونایتد در اولدترافورد به خاطر داشتند؛ همان لحظه معروفی که سرمربی پرتغالی در کنار زمین از شادمانی به سمت بازیکنانش میدود. البته مورینیو در همان فصل بود که همراه با پورتو به قهرمانی در اروپا دست یافته و نظر چندی از باشگاههای مطرح از جمله چلسی را به خود جلب کرد.
مردی که روزی کار خود در دنیای فوتبال را به عنوان مترجم سربابی رابسون فقید در بارسلونا آغاز کرده بود حالا به سبب ولع سیریناپذیرش طعم قهرمانی در معتبرترین رقابت فوتبال اروپا را میچشید. درست روزی که مورینیو به عنوان سرمربی آبیهای لندن منصوب شد در گفتوگویی با خبرنگاران انگلیسی اظهار داشت: «لطفا مرا مغرور قلمداد نکنید چرا که آنچه میگویم حقیقت دارد. من قهرمانی در اروپا را تجربه کردهام بنابراین یکی از آن مربیان معمولی به شمار نمیروم. واقعاً تصور میکنم که انسان خاصی هستم!»
به دنبال این گفته مورینیو بود که رسانههای انگلیسی لقب «آقای خاص» را برای وی در نظر گرفتند. در اصل، مورینیو همان مردی بود که این رسانهها مدتها انتظارش را میکشیدند. پس از سرالکس فرگوسن و آرسن ونگر که در دهه 90 فوتبال انگلیس را تا حدود زیادی تحت سلطه خود داشتند، اکنون یک مرد پرتغالی با جذابیتهای خاص خودش پا به جزیره گذاشته بود؛ مردی که با حضورش در فوتبال انگلیس رسانههای این کشور دیگر نیازی به جست و جوی سوژه روزانه خود نداشتند.
فرگوسن و ونگر دیگر منبع خبری و به هیچوجه جنجالسازی برای آنها نبود. البته پیتر کنیون، رئیس اجرایی سابق چلسی طور دیگری به این مساله نگاه میکند. او میگوید: «در انگلیس این یک معامله است: شما سوژه روزنامهها و خوراک خبری آنها را فراهم میکنید و آنها هم هر روز از تصویر شما برای صفحه نخست روزنامههای خود استفاده میکنند».
ژوزه مورینیو دقیقاً همان طرف معامله رسانههای جزیره بود؛ مردی که حتی پالتو و شال گردنش از او شخصیتی کاریزماتیک میساخت و هر جملهاش میتوانست تیتر اول جراید باشد.
اصل دوم: بازی از نشست خبری آغاز میشود
شاید در فوتبال امروز تعداد مربیانی که از فلسفه منحصربهفرد بهره میبرند انگشت شمار باشد و هرچهقدر هم از مورینیو و کارهای او بیزار باشید اما آقای خاص واقعاً از فلسفه خاص خودش برخوردار است. نخستین اصلی که باید درباره مورینیو و فلسفه او بدانید این است که برای این مربی پرتغالی مسابقه فوتبال از نشست خبری قبل از بازی آغاز میشود. در واقع از دیدگاه او بازیهای روانی پیش از بازی به اندازه خود آن حائز اهمیت است. سرالکس فرگوسن، سرمربی کهنهکار منچستریونایتد فصل گذشته مورینیو را «متخصص برخورد با رسانهها» خواند؛ پیرمرد فوتبال جزیره طبق معمول چندان هم بیراه نمیگفت.
بهترین مثال برای روشن ساختن این پرده از شخصیت مربیگری مورینیو نگاهی به نشست خبری پیش از مصاف او با بارسلونا در نوکمپ طی فصل 2006-2005 است. دیدار رفت 2 تیم با اخراج آسير دلاورنو، مدافع چپ اسپانیایی چلسی همراه شد که البته او مستحق دریافت کارت قرمز نبود و در واقع لیونل مسی مهاجم بارسا با اغراق درباره خطایی که دلاورنو روی او مرتکب شده بود اسباب اخراج این بازیکن را فراهم کرد.
روز سوم مارس 2006 که قرار بود 2 تیم در نوکمپ و برای برگزاری دیدار برگشت به مصاف یکدیگر بروند، مورینیو بار دیگر ترجیح داد بازی را از کنفرانس خبری آغاز کند. او که به هیچوجه با کاتالونیا و جو آنجا بیگانه نیست در این نشست خبری براحتی به زبان خود کاتالانها صحبت کرده و به زبان طنز میگوید: «چکار میتوانیم بکنیم؟ آیا باید این بچه (لیونل مسی) را به خاطر آنچه میتوان تئاتر نامید تنبیه و محروم کرد؟»
در همین لحظه چندی از خبرنگاران حاضر به خنده میافتند و مورینیو ادامه میدهد: «بله، او (مسی) تئاتر بازی کرده است. کاتالونیا ایالتی با فرهنگ غنی است و تئاتر هم یکی از سرگرمیهای آن به شمار میرود. خود شماها هم بهخوبی به بازیگری وارد هستید. من بارها به تئاترهای کاتالونیا رفتهام، آنها واقعاً از کیفیت بالایی برخوردارند».
تصور کنید چند دقیقه بعد هواداران بارسا آن بیرون و چسبیده به اتوبوس حاوی بازیکنان و کادر فنی چلسی ایستاده و شعارهایی علیه مورینیو و تیمش سر میدهند؛ اما فکر میکنید واکنش آقای خاص چیست؟ او تنها به موسیقی گوش میدهد و حتی به اطرافش نگاه هم نمیکند.
مورینیو حتی ترجیح میدهد کار را به رخدادهای پس از بازی هم بکشاند و شکست چلسی در نیمهنهایی لیگ قهرمانان اروپا مقابل لیورپول (فصل 2005-2004) که با گل ناسالم لیورپول (توپ گارسیا به صورت کامل از خط دروازه چلسی عبور نکرده بود) و شکست آبیهای لندن همراه شد به همین مساله مربوط میشود. او پس از شکست تیمش به خبرنگاران گفت: «امروز بهترین تیم باخت؛ تیمی که شایسته شکست نبود. هیچکس نمیتواند گل لیورپول را تایید کند و تنها یک نفر آینده یک تیم را رقم میزند. میتوان گفت کمکداور این گل را به ثمر رساند».
مورینیو در همان زمان گل لیورپول مقابل تیمش را «Ghost Goal» یا «گل خیالی» خواند و این در حالی بود که جدا از این مساله تیم او در مقابل لیورپول عملکرد قابل توجهی از خود به نمایش نگذاشته و در هردو دیدار رفت و برگشت موفق به بازکردن دروازه این تیم نشد.
اصل سوم: از مردانت دفاع کن
از دیگر اصول کاری و در واقع ابعاد شخصیت مربیگری مورینیو حمایت از خود و بازیکنانش است. او مربی هر تیمی که باشد حتی اگر شاگردانش دچار خطا شوند همواره خودش بار فشارها و حتی انتقادها را بر دوش میکشد اما ترجیح میدهد بازیکنانش در حاشیه امنیت کامل بسر ببرند. مورینیو در دوران حضورش روی نیمکت هدایت چلسی با وجود اینکه تمارضهای دیدیه دروگبا، مهاجم تیمش بر همگان آشکار شده بود اما او همواره به حمایت از این بازیکن ساحل عاجی میپرداخت.
مورینیو در این باره میگوید: «باید آنقدر قوی باشید که بدون هیچ ترسی زندگی کنید. باید از جای خود بلند شده و از تیم و بازیکنان خود محافظت کنید. بازیکنان همواره باید از حاشیه امنیت کاملی بهرهمند باشند».
مثال دیگری از این خصلت شخصیتی آقای خاص به رکورد عدم شکست چلسی در بازیهای خانگی این تیم در دوران مربیگری مورینیو بازمیگردد. او همواره طوری با اطمینان صحبت میکند که گویی آینده را پیش روی خود میبیند؛ البته باید اعتراف کرد از زمانی که مورینیو به ایتالیا و باشگاه اینتر رفته همه چیز زمین تا آسمان فرق میکند.
با این حال، او در آن دوران که چلسی در 64 بازی همراه با وی هرگز طعم شکست را نچشید در یکی از معروفترین جملههای خود گفته بود: «اگر کسی بتواند آبیهای مرا شکست دهد، آن روز تعطیلی رسمی اعلام خواهد شد!»
یکی دیگر از تیترهای معروف مورینیو در آن زمان این بود: «دنیا میخواهد ما ببازیم! جز مردم کینگزدانرود و چند نفر از هممحلیهای من در پرتغال!»
بسیاری از مورینیو به عنوان یک چهره ضدفوتبال، انسانی مغرور، بیادب و گزافهگو یاد میکنند اما هنری وینتر نویسنده روزنامه «Daily Mirror» درباره این جنبه از شخصیت آقای خاص میگوید: «آنچه مردم درباره مورینیو درک نمیکنند شور او نسبت به کاری است که انجام میدهد که البته این شور گاهی با بیادبی هم همراه میشود، اما در عین حال رسانهها عاشق مورینیو هستند چرا که او همیشه سوژه آنها میشود. در واقع همه باید بدانند مورینیو درست همان مسیری را میرود که فرگوسن و شنکلی پیش از او پیمودهاند، اما تنها سبک و سیاق مورینیو است که با این دو تفاوت زیادی دارد. این مربیان صبح قبل از بازی به سراغ بازیکنان خود رفته و به آنها میگویند همه از ما متنفر هستند، حالا باید وارد میدان شده و به آنها ثابت کنید که درباره ما اشتباه میکنند. این یکی از ابزارهای بسیار کارآمد و کلاسیکی است که فرگوسن و شنکلی همواره از آن بهره بردهاند و مورینیو هم از این قاعده مستثنا نیست».
چندی پیش روزنامه نیویورکتایمز گفتوگویی با مورینیو انجام داده بود که در آن از آقای خاص پرسیدند: شما چگونه بازیکنان خود را از نظر روحی تکان میدهید. مورینیو هم پاسخ داد: «من همواره به بازیکنان خود گوشزد میکنم که میلیونها نفر آرزوی حضور در جایگاه آنها را دارند و خواب بازی در تیمهای بزرگ را میبینند در نتیجه آنها باید قدر جایگاه خود را بدانند وگرنه جایی در تیم من نخواهند داشت».
مورینیو می گوید: «خارج از مسابقه برخورد دوستانه ای با بازیکنانم دارم. آنها نمیتوانند بگویندکه من بهترین یا بدترین آدم روی زمین هستم، اما زمانی که وارد زمین مسابقه میشویم، همه چیز تفاوت می کند و همه ما همچون بازیگران سینما هستیم».
اصل چهارم: زبانی پر از اشارههای پنهان
نشست خبری پیش از دیدار نهایی لیگ قهرمانان اروپا در فصل 2004-2003 را بسیاری به خاطر دارند. درست همانجا بود که مورینیو نخستین چشمه از خصایص جالب توجه خود را به همه نشان داد. او نهتنها به دنبال تاییدیه از سوی هیچکس نیست بلکه به گفته خودش ترجیح میدهد همه از او متنفر باشند، اما هرگز چیزی جز حقیقت بر زبان نیاورد.
او در اواسط دوران کار خود در باشگاه اینتر هم به این مساله تاکید کرد که تنها عشق خانوادهاش نسبت به وی برای او حائز اهمیت است و اگر بقیه از او بیزار باشند، این مساله کوچکترین اهمیتی ندارد.
مورینیو شخصیتی است که همواره قضاوت درباره حرفهایش را به عهده مخاطب گذاشته و از این طریق میتواند با به وجود آوردن تضاد احساس در بین مخاطبان خود آنها را بازیچه دست خودش قرار دهد. او در نشست خبری پیش از دیدار تیمش مقابل موناکو در فینال لیگ قهرمانان اروپا طی فصل 2004-2003 به خبرنگاران میگوید: «در دیدار امشب، نخست من و سپس تقدیر سرنوشت بازی را رقم میزند».
این دقیقاً از همان دسته حرفهایی است که انتظار شنیدن آن را تنها از آقای خاص داریم. او از این طریق احساس دوگانگی حتی در میان دوستداران خود به وجود میآورد؛ نوعی دوگانگی احساسی که موجب میشود عاشق مورینیو و در عین حال از او متنفر باشیم.
حالا میتوان به همین گفته او از 2 منظر نگاه کرد؛ نخست اینکه مورینیو آنقدر مغرور است که جز خودش هیچکس حتی تقدیر را در سرنوشت تیم تاثیرگذار نمیبیند.
دوم اینکه او همواره تفکری منطقی نسبت به مسائل دارد و در نتیجه بر این باور است که برد و باخت تیمش بیش از هرچیز به تصمیمهای درست و غلط او بستگی دارد. «فردریش نیچه» در یکی از جملههای بسیار زبانزد خود پیرامون حرفهایی که روزمره با آنها سر و کار داریم، میگوید: «هیچ حقیقت مسلمی وجود ندارد، تنها تفاسیر هستند که متفاوتند». اینگونه میتوان گفت که مورینیو هم همواره از زبانی استفاده میکند که تفاسیر مختلفی میتوان از آنها کرد و هیچکس هم نمیداند که درست و غلط آن کدام است.