طرفداری| قصه سرخابی ها و آخرین تقابل قرن شان چیزی شبیه قصه های هزار و یک شب است. در این میان یکی با نام دوچرخه سواران وارد تاریخ فوتبال کشور شد.
دیگری از دل باشگاه مغضوب شاهین شکل گرفت، تاج با مرحوم خسروانی تبدیل به اولین باشگاهی شد که شعبات آن در ترکیه و امارات امپراطوری فوتبال ایران را گسترده تر می کرد. پرسپولیس با مرحوم عبده اولین باشگاه خصوصی شد که بدون تکیه به بودجه دولتی استادیوم اختصاصی خود را ساخت و اعلام حرفه ای گری کرد.
بعد ها آتش حسد رقبا و شرکای تجاری آتش به مال عبده انداخت. اما حتی ضبط و مصادره بولینگ او بعد از پیروزی انقلاب هم آتش عشق به پرسپولیس را در دل هواداران فوتبال خاموش نکرد. پرسپولیس «پرسپولیس» ماند و چمران و پیروزی هرگز از زبان دل هیچ فوتبال دوستی حتی هواداران رقیب سرسخت آبی اش شنیده نشد.
وضع تاج بدتر بود. با اجرای طرح ملی شدن باشگاه ها سند اموال وقفی تاج دولتی شد و دولتی ماند! تا جایی که در آخرین روزهای قرن هنوز تلاش برای خروج از باشگاه دولتی و وعده واگذاری آن به ملت باور نشده!
عبده و خسروانی رفتند همانگونه که دردانه های فوتبال آن زمان چون حجازی، بهزادی و …
جباری تاج سلطانی را بر سر پروین دید و این تاج بین استقلال و پرسپولیس بارها دست به دست چرخیده و روی نیمکت شان ژنرال ها و امپراطورها به خود دیده است، با این وجود تفکر حذف نامحسوس دو تیم و خروج از فوتبال دو قطبی هرگز به جایی نرسید چون این دو ریشه در خاک این فوتبال داشتند. اما توطئه نفرت پراکنی در قلوب هواداران و تبدیل میدان رقابت به میدان جنگ و دشمنی حربه ای جدی تر و خطرناک تری است که برای نزول فرهنگ هواداری تا سر حد اوباشگری و لشگر کشی میدانی و مجازی قلب سرخابی ها که نه قلب فوتبال ما را نشانه گرفته و این بدترین مصادره تاریخ فوتبال ماست.
مصادره قلب ها و گرفتن عشق از عشاقی که دلخوشی جز کری های ساده هواداری و توقعی جز فراموشی غم نان در نود دقیقه نداشتند! لقب تیم حکومتی نیز بی شک بی معنا و بی محتوا ترین لقبی است که این نثار آن کرده و آن نثار این می کند.
این دو طلبکارترین بدهکار تاریخ فوتبال ایران در آخرین روزهای قرن هستند. حرارت این رقابت خاموش شدنی نیست همانطور که عشق به آنها چه در این قرن و چه در قرن پیش رو
و فقط خدا عالم است که چرخ بازیگر چه بازی ها در سر خواهد داشت!