تولد 70 سالگی ریموند دومنک
سرمربی فرانسوی. این روزها برایمان با توفیقات پیاپی زیزو با رئال مادرید در لیگ قهرمانان اروپا گره خورده. و قهرمانی دشان در جام جهانی و ورود پت ویرا به لیگ برتر. و در تاریخ فوتبال، با نامهای بزرگ. با میشل هیدالگو و روبرت هربن. با امه ژاکه و ژاک سانتینی. با پل لگوئن و آرسن ونگر. تئوریسینها، هنرمندان و مردان فوتبال زیبا. در میان تالار جنتلمنهای فرانسوی، یک نفر با عجیبترین و نامتعارفترین وقایع به یاد آورده میشود. مردی با موهای در هم، چشمانی درشت و جنجالهای بزرگ. زندان، دستبند، جادوگری و خرافات، خواستگاری از دوست دخترش پس از حذف فرانسه در دور گروهی یورو 2008، تمسخر ایرلندیهای زخم خورده پس از حذف ایرلند با تقلب آشکار و بلوای رختکن فرانسه در سال 2010... ریموند دومنک را که به خاطر دارید؟
|
من دشمن شماره 1 مردم فرانسه نبودم. نفر اول سارکوزی بود و من پشت سر او نفر دوم بود!!! ژوئن 2006- ژوئن 2010. دومنک در فاصلهی 4 سال سقوط آزاد را تجربه میکند. از فراز برج ایفل تا کف خیابانهای پاریس. دومنک، آن بالا. سومین مربی پر سابقهی تیم ملی فرانسه، تنها به اندازهی یک ضربهی سر از زیزو تا قهرمانی جهان فاصله دارد. و میلیمترهای پنالتی. آغاز سقوط. حذف در گروه مرگ جام جهانی 2008. شاید او مقصر نباشد. صبر تا سال 2010. سفر به آفریقای جنوبی. میسیونرهای فرانسوی در خاک آفریقا روزگار خوشی ندارند. سلاخی دومنک...
"در مراسم امضا و رونمایی از کتابم مردم به من میگفتند: "ای مرد، اگر میدانستی قبل از خواندن کتابت چقدر از تو متنفرم» و من پاسخ میدادم: +"اگر کتاب من را بخوانی، آنقدرها هم از من متنفر نخواهی بود." من در مورد نوشتن کتاب خاطراتم مردد بودم. شاید نباید به سراغ باز کردن زخمهای کهنه بروم ولی این کار را انجام دادم. و پس از آن به شدت حس راحتی داشتم...."
دومنک در کتابش با عنوان "تنها مانده"، حقایق تازهای را عیان میسازد. نخست، شایعهی عدم انتخاب رابرت پیرس برای جام جهانی به خاطر خرافات و جادوگری:
"علت این کار، افت بدنی رابرت بود. من فردی بسیار کنجکاو هستم. و همیشه به هرچیزی که به نحوهی کنکاش مغز اسانها و روابط انسانی کمک کند علاقهمند بودهام. دربارهی طالع بینی و گرافولوژی (شناخت شخصیت افراد از روی دستخط و ...) هم مطالعاتی داشتم. وقتی از گرافولوژی میگویم، کسی حساس نمیشود زیرا این را به عنوان یک علم میدانند. اما از آنجایی که طالعبینی با مطالب ماورایی پیوند میخورد نگاهها تغییر میکند. انگار من کلاه جادوگری روی سرم میگذارم و به گویهای روشن نگاه میکنم. من در پی شناخت شخصیت افراد بودم، نه آینده نگری و ...
دومنک، به اشتباهاتش اعتراف میکند. به انتخاب ویرای ناآماده برای یورو 2008. و البته تندی رسانهها در انتقاد از او. دومنک، از مصائب کار با نسلی از بازیکنان یاغی فرانسه میگوید. از سرکشیها، رسواییهای اخلاقی بیرون زمین و مصاحبههای بازیکنان مثل نصری، بنزما، ریبری، آنلکا و ...:
"من، صبر کردم. میخواستم ببینم بلان در سال 2012 چطور تیم را انتخاب میکند. در آن زمان همه متوجه شدند که مقصر آن اتفاقات من نبودم.. قوانین برخورد با چنین بازیکنانی در جایی مثل انگلستان بسیار سفت و سخت است. اما ما در فرانسه چنین استانداردی نداریم..."
.
و سرانجام، موفقیت سال 2006. اولین تورنمنت دومنک. جایی که فرانسه، به عنوان یک مدعی قهرمانی وارد خاک آلمان نشد اما درخشش برابر اسپانیا، برزیل و پرتغال به فینال رسید. دومنک، با استیصال دربارهی یک انگارهی تلخ صحبت میکند" آن تیم، تیم زیدان بود نه دومنک..."
"وقتی یک بازیکن در تیم باشد، همیشه این حرف را میشنوید. دربارهی هیدالگو همیشه به پلاتینی اشاره میکردند. یوهان کرویف، هر جا که بازی کرده مربیانش به حاشیه رفتهاند. راه فراری نیست و من فهمیدم که مبارزه فایدهای ندارد. با این وجود من هنوز شب بردمان برابر برزیل را به یاد دارم. قبل از بازی همه چیز را مهیا کرده بودم و منتظر پیروزی... خوشحالم که سرمربی فرانسه در آن شب من بودم..."